سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / دور شدن شعر فارسی از مسائل زنده اجتماعی، ابتذال را در پی دارد

دور شدن شعر فارسی از مسائل زنده اجتماعی، ابتذال را در پی دارد

ابوطالب مظفری می‌گوید: در هر دوره شعر فارسی وقتی شاعران از مسائل زنده اجتماعی دور شدند، شعر به ابتذال کشیده شد؛ بنابراین شاعران باید این تعادل را حفظ کنند.

 انتشارات عرفان دو کتاب تازه از ابوطالب مظفری را با عناوین  «شهریاری و شتربانی» و «تنباکوی تلخ وطنی» در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه  کرد. این دو کتاب که به گفته شاعر، کامل‌ترین اشعار وی در سال‌های اخیر محسوب می‌شود‌، با استقبال قابل توجهی در نمایشگاه روبرو شد

به بهانه انتشار این دو کتاب گفت‌وگویی با ابوطالب مظفری داشته است. این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید:

* : آقای مظفری«شهریاری و شتربانی» اشعار کلاسیک شما محسوب می‌شود،‌ این اشعار در چه قالب‌هایی سروده شده و چه مضامینی را در بر دارند؟

«شهریاری و شتربانی» مجموعه شعرهای کلاسیک من است که در قالب مثنوی، غزل، قصیده و ترکیب‌بند سروده شده است‌، به عبارت دیگر همه اشعار کلاسیک من که در سال‌های اخیر سروده شده‌اند، در این مجموعه گرد هم آمده است.

*: شما شاعری دغدغه‌مند نسبت به مسائل روز افغانستان هستید،‌ با توجه به اینکه این دو کتاب پس از سال‌ها اشعار شما را در قابل یک مجموعه عرضه کرده است،‌ آیا در این اشعار نیز نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی و سیاسی وجود دارد؟

بله،‌ اغلب موضوعات شعرهای من مسائل اجتماعی و سیاسی است، اتفاقات و رخدادهای اجتماعی و سیاسی افغانستان در این سال‌ها بخش جدایی ناپذیر اشعار بنده محسوب می‌شد که در این مجموعه نیز با این روند مواجه هستیم،‌ بخش دیگری از اشعار نیز شامل شعرهای آیینی و بخش دیگر کارهای شخصی‌تر بنده است.

 یکی از مهمترین موضوعات شعرهای این مجموعه ،‌ شهادت مردم و شیعیان افغانستان در جریان ترورها و انفجارهای افغانستان است که از آسیب‌های رایج سال‌های اخیر بوده است. در 20 سال اخیر پدیده‌های انتحاری در مساجد، مدارس، بیمارستان‌ها و مکان‌های عمومی مردم و شیعیان افغانستان را مورد هدف قرار داده‌اند،‌ این یکی از موضوعات جدی شعرهای من در این مجموعه و در طی سال‌های اخیر بوده است.

همچنین اعتراض‌های اجتماعی نسبت به رفتارهای نابهنجار دولتمردان در انتخابات و بعد از آن نیز بخشی از موضوعات شعرها را به خود اختصاص داده‌اند. عنوان کتاب نیز از یکی از شعرها با همین مضمون گرفته شده است:

شهریاری و شتربانی به یک دستور نیست
سرخوشی‌های خم می، در سر انگور نیست

نغمۀ موزون هستی، پاس استعداد‌هاست ‌
آن‌چه از نی می‌تراود، بر لب شیپور نیست

سیرت آزادگی شرط است در تدبیر امر
انتظام کار ملت، شغل هر مزدور نیست

ای رِئیس دولتِ جمهورِ والا مرتبت
شهر ارواح معذب، دولت جمهور نیست

ما هم آخر دور از جان شمایان آدمیم
جرم آدم ‌بودن ما هرچه باشد،گور نیست

قرن‌ها این خاک مهد علم و عرفان بوده است
طور شهرستان حکمت لانه زنبور نیست

هرکه استی، اندکی از خون خلق اندیشه کن
قصه روز قیامت، آن‌ قدرها دور نیست

* :  چرا اتفاقات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی بخش جدایی‌ناپذیر اشعار شما هستند؟

پرداختن به جهان پیرامون نکته مهمی در حوزه شعر است. با نگاه به جریان ادبی کشورهای فارسی‌زبان درمی‌یابیم که هرگاه شاعر از این مسائل غافل شد و به امور نفسانی پرداخت، کارش افت کرد و در هر دوره شعر فارسی وقتی شاعران از مسائل زنده اجتماعی دور شدند، شعر به ابتذال کشیده شد، به همین خاطر شاعران باید این تعادل را حفظ کنند.

انتقاد در سال‌های اخیر در شعر افغانستان وجه غالب بوده است،‌ هم شاعرانی که در داخل افغانستان زندگی می‌کنند و هم شاعرانی که مهاجرت کرده‌اند،‌ بخش مهمی از اشعارشان انتقادی و اعتراضی است،‌  انتقادها اغلب اصلاح‌گرایانه بوده است.

* :‌ کتاب دوم «تنباکوی تلخ وطنی» به چه اشعاری اختصاص دارد؟ آیا مضامین اشعار این کتاب نیز اجتماعی و انتقادی است؟

بله،‌ در مجموعه دوم هم هر سه موضوع محور کار بوده است،‌ اولاً که بیشتر اشعار این کتاب در قالب‌های سپید و نو است. از سوی دیگر، به لحاظ مضمونی نیز بیشتر اشعار با مضمون اجتماعی است؛ چرا که در شعر سپید مجال بیشتری برای حرف زدن است،‌ البته بخشی از اشعار نیز در قالب کلاسیک هستند،‌ برای نمونه چندین مثنوی بلند در این مجموعه وجود دارد که در آن‌ها به زبان فارسی‌، تمدن کهن ایرانی و پدیده داعش پرداخته شده است.

زبان فارسی در افغانستان دوره پرفراز و نشیبی را سپری کرده و  در سال‌های اخیر نیز کارشکنی‌هایی در دوره 20 ساله اشرف غنی علیه آن وجود داشته است‌‌، امروز نیز کارهای خزنده‌ای علیه زبان فارسی در افغانستان انجام می‌شود که نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت ماند.

بیشتر بخوانید

  • انتشار دومین مجموعه شعر ابوطالب مظفری در آینده نزدیک

 برخی از اشعار نیز درباره پیشینه تاریخی افغانستان،‌ و خطاب به به فاتحانی که این سرزمین را طی چندین قرن تصرف کردند‌، پرداخته شده است،‌ در این اشعار به پیشینه ادبی و فرهنگی این سرزمین اشاره شده و خطاب به فاتحان گفته شده است که این خاک مرکز تمدن کسانی بوده که عالم،‌ عارف یا شاعر بوده‌اند‌، حالا که این سرزمین با قدرت تصرف شده است،‌ باید به این خاک احترام گداشت.

* : این شعر همان مثنوی «هفت‌خان» است که به به شکوه پیشین جهان اسلام و به ویژه کشورهای فارسی‌زبان اشاره می‌کند؟

بله،‌ در این مثنوی به دوره طلایی اسلام و به شکوهی که سال‌ها فخر تاریخ بوده است، اشاره می‌شود:

صبح نخستین که طرح کار گشودیم
بر لب “جیحون” خسته بار گشودیم

لب چو به «گفتارنیک» غنچه گشا شد
بر صفت پاک کردگار گشودیم

از جگر کوه های غزنه و کابل
تا به دل سیستان قطار گشودیم

هرچه گره بر جبین تلخ جهان بود
ما به سرانگشت اقتدار گشودیم

غده چرکین زخمهای زمین را
با سر شمشیر آبدار گشودیم

خصم اگر فوج فوج تاختن آورد
ما به سواری در حصار گشودیم

بر زبر زین این سمند خجسته
سیر براین خان هیرمند خجسته

***
قرن پس از قرن پرشکوه گذشتیم
تشنه لب از هر کویر و کوه گذشتیم

بسته به بال پرنده برگ دعا را
ازسر شب ورد های “ریگ ودا” را

خورده به پا خارهای پیری و خامی
دام چرانان، رند “بلخی” و “بامی”

آینه از دست ماه برده به صد بار
ماه غزالان کوه پایه ی “فرخار”

داغ “سمرقندیان” معرکه‌آرا
مرهم‌شان لولیان شهر “بخارا”

تا که زمین تیره گشت و راه دگر شد
راه دگر گشت و مهر و ماه دگر شد

عرصه دیوار و دیو و دار برآمد
از سر بازوی فتنه مار برآمد

هیچ نه پیدا ز جاده پا و سر و بر
شب به تمامی نشسته در خم چمبر

ماه چو مار از افق کنار کشیده
تن زدل آسمان به غار کشیده

یک شبه بستیم دست و پای خرد را
پیش خدای هوس خدای خرد را

آبله و درد و جاده و سفر زخم
ما و لگدکوب این زمانه بی‌رحم

ما و تب و دست و پای خسته و بسته
ما و شب و یک غم به چرک نشسته

زائر گم‌کرده راه، هروله بردوش
همنفس گرد بادِ دیو در آغوش

صحنه ز گرد و ز گرد یکسره خالی
جاده نفس چاک رهروان خیالی

***
ما دو سر رودخانه‌های طویلیم
پیچ و خم راه دیده ایم اصیلیم

یک سر مان تند و پر خروش و سبک گام
یک سر مان نرم و گرم و خسته و آرام

در گذر بادهای وحشی و خونریز
رو به زمستان نهاده پشت به پاییز

یک سرمان کوهسار معرفت‌اندیش
یک سرمان شهرهای سوخته در خویش

همت ما خرج آب و نان شده امروز
پیشه ما فخر استخوان شده امروز

دخمه زرتشت پیر شهر فرنگ است
فن و هنر موج موج از همه رنگ است

خصم پی کندو کاو ریشه هر کان
ما همه سرگرم نبش قبر نیاکان

همت تهمینه‌ها بکار نیامد
رستم شهنامه از شکار نیامد

فتنه کاووس پیر کشت زمان را
یکشبه سهراب‌های گرد جوان را

نه سر آن کوه، عکس تند عقابی
نه ته این دشت، سبزه زاری و آبی

نه سفر غزنه راست خط امانی
نه دگر از کاروان حُلّه نشانی

شب سفران از سپیده باز نگشتند
پیش روان گزیده باز نگشتدن

لیک یلانی که مانده سخت عزیزند
عاشق آن لحظه‌های جنگ و گریزند

از جگر رودهای لال و غش‌آلود
می‌رسد اینک صدای العطش آلود

لایق این قحط‌سال سخت نبودیم
یا نه، بودیم، چون درخت نبودیم

لایق این ریگزار دشنه نبودیم
نه نه بودیم، چون که تشنه نبودیم»

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شهیداحمد پلارک / راز شهادت «شهید عطری» چه بود؟

شهید سید احمد پلارک از مزار این شهید بوی گلاب به مشام می‌رسد

رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.