شرایط فعلی جامعه و نوع نگاه مسئولین، سران سه قوا و مجموعه های تحت مدیریت شان به حوادث اخیر چگونه است ؟(بخش اول)
عموم نسخه های صادره مسئولین تقینی و اجرایی حول چه محوری است؟
اعتماد انلاین، سران سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه در نشست خود به بررسی حوادث اخیر کشور پرداختند.16/07/1401.
در این نشست که عصر شنبه در محل نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، حفظ آرامش کشور برای فعالیتهای اقتصادی و کسب و کار مردم ضروری شمرده شد و سران سه قوه تاکید کردند جامعه ایرانی در حال حاضر برای غلبه بر خصومت و تفرقهافکنی ایرانستیزان به وحدت همه اقشار فارغ از زبان، مذهب و قومیت نیاز دارد و همه ارکان کشور باید در این مسیر بکوشند.
ایسنا، سران قوا با بیان اینکه دشمنان این مرز و بوم نه جمهوری اسلامی که ایران یکپارچه و مقتدر را تهدیدی برای منافع خود میدانند، از هوشیاری مردم بصیر و زمانشناس کشور در فهم برنامهریزی گسترده دشمنان و خنثیسازی توطئههای خصمانه آنان قدردانی کردند.
روسای سه قوه همچنین از خدمات و مجاهدتهای شبانهروزی حافظان امنیت طی روزها و هفتههای گذشته قدردانی و تاکید کردند: امنیت و آرامش در کشور زیربنای هر نوع توسعهیافتگی و فعالیتهای اقتصادی و کسب و کارهای مردم است.
ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیانیهای ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی شیراز تاکیدکرد: فرزندان غیور ملت ایران در ارتش آماده گرفتن انتقام خون پاک شهدا از دشمنان اسلام و ایران هستند. ۵ آبان ۱۴۰۱
فرمانده سپاه درباره حادثه حرم شاهچراغ: آتش خشم و انتقام ملت، اردوگاه شیطان را به سزای اعمال ننگین خود خواهد رساند.۵ آبان ۱۴۰۱
امام جمعه دهدشت،انتقام سخت در انتظار عاملان حادثه تروریستی شیراز .6 آبان ۱۴۰۱
کیهان ،مردم ایران اسلامی در سراسر کشور دیروز بعد از اقامه نماز جمعه با برگزاری راهپیمایی، اغتشاشات و آشوبهای اخیر و جنایت تروریستی در حرم مطهر حضرت احمد ابن موسی(ع) را محکوم کردند و انتقام از عاملان آشوب و ترور را مطالبه کردند. 6 آبان ۱۴۰۱
انتقام .انتقام…
راه نجات جامعه ازعذاب چیست؟
و این که چه شده؟ وچه باید کرد؟
با حوادث الواقعه آشنا هستیم؟
نگاه مولای مان به عالم و آدم چگونه است؟
.
اسحاق بن يعقوب از امام زمان (عليه السلام) طى نامه اى مى پرسد كه به هنگام غيبت شما در حوادثى كه روى مى دهد به چه كسى مراجعه كنيم؟
مولای مان فرمود:
«اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ؛
امّا در حوادث زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم»
سند حدیث:1- ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۴۸۵، ح۴. ۲. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الغیبة، ص۲۹۱، ح۲۴۷. احتجاج، ج۲، ص۲۸۴. 3. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۲، ص۲۷۱. 4. أبو جعفر الاربلی، ابن ابی الفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۳۳۸. 5. راوندی، ابن هبه الله، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۱۴. 6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۸۱، ح۱۰. 7..حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۰، ح۳۳۴۲۴.
امام خمینی رحمت الله علیه در کتاب ولایت فقیه در شرح این توقیع مبارک و کیفیت استدلال به آن مینویسند:
«اسحاق بن يعقوب، نامهاى براى حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) مىنويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مىكند. و محمد بن عثمان عمری، نماينده آن حضرت، نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه «… در حوادث و پيشامدها به راویان حدیث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم …» منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و احکام شرعیه نيست. نويسنده نمىخواهد بپرسد درباره مسائل تازهاى كه براى ما رخ مىدهد چه كنيم.
چون اين موضوع جزو واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتره دارد كه در مسائل بايد به فقها رجوع كنند. در زمان ائمه (عليهمالسلام) هم به فقها رجوع مىكردند و از آنان مىپرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب (سلاماللَّهعليه) باشد و با نوّاب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی بايد رجوع كرد.
منظور از «حوادث واقعه» پیشامدهای اجتماعی و گرفتارىهايى بوده كه براى مردم و مسلمین روى مىداده است.
و به طور كلى و سربسته سؤال كرده اكنون كه دست ما به شما نمىرسد، در پيشامدهاى اجتماعى بايد چه كنيم، وظيفه چيست. يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث به چه كسى رجوع كنيم. آنچه به نظر مىآيد اين است كه به طور كلى سؤال كرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرمودهاند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما؛ يعنى فقها، مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما مىباشند، و من حجت خدا بر شمايم.
«حجت خدا» يعنى چه؟ شما از كلمه «حجة اللَّه» چه مىفهميد؟ يعنى خبر واحد حجت است؟ و اگر زراره روايتى را نقل كرد حجت مىباشد؟ حضرت امام زمان نظير زراره است كه اگر خبرى از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل كرد، بايد بپذيريم و عمل كنيم؟
اينكه مىگويند «ولیّ امر» حجت خداست، آيا در مسائل شرعیه حجت است كه براى ما مسأله بگويد؟ اگر رسول اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) فرموده بود كه من مىروم، و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حجت من بر شماست. شما از اين مىفهميديد كه حضرت رفتند، كارها همه تعطيل شد، فقط مسألهگويى مانده كه آن هم به حضرت امير (عليهالسلام) واگذار شده است؟
يا اينكه «حجة اللَّه» يعنى همان طور كه حضرت رسول اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) حجت است و مرجع تمام مردم، خدا او را تعيين كرده تا در همه كارها به او رجوع كنند، فقها هم مسئول امور و مرجع عام تودههاى مردم هستند؟
«حجة اللَّه» كسى است كه خداوند او را براى انجام امورى قرار داده است، و تمام كارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمين است. اگر كسى تخلف كرد، بر او احتجاج (و اقامه برهان و دعوى) خواهد شد. اگر امر كرد كه كارى انجام دهيد، حدود را اين طور جارى كنيد، غنایم، زکات و صدقات، را به چنين مصارفى برسانيد و شما تخلف كرديد، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج مىكند. اگر با وجود حجت، براى حل و فصل امور به دستگاه ظلم رجوع كرديد، خداوند در روز قيامت بر شما احتجاج خواهد كرد كه من براى شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضايى ستمگران مراجعه كرديد. خدا به وجود حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بر متخلفين و آنها كه كجروى داشتند احتجاج مىكند، بر متصديان خلافت، بر معاویه، و خلفاى بنی امیه و بنی عباس و بر كسانى كه طبق خواستههاى آنان عمل مىكنند، احتجاج مىشود كه چرا زمام مسلمين را غاصبانه به دست گرفتيد. شما كه لياقت نداشتيد چرا مقام خلافت و حكومت را غصب كرديد.
خداوند حکام جور و هر حكومتى را كه برخلاف موازين اسلامى رفتار كند بازخواست مىكند كه چرا ظلم كرديد. چرا با اموال مسلمین هوسبازى كرديد. چرا جشن چند هزار ساله بر پا داشتى. چرا مال مردم را صرف «تاجگذارى» و آن جشن كذايى كردى؟ اگر بگويد با اوضاع روز نمىتوانستم عدالت كنم، يا اينكه [نمىتوانستم] قبه و بارگاه، كاخ و عمارت كذايى، نداشته باشم، تاجگذارى كردم كه دولت اينجا را و ترقى خودمان را معرفى كنم، مىگويند اين (اشاره به حضرت امير عليهالسلام) هم حاكم بود؛ حاكم بر مسلمين و سرزمين پهناور اسلامى بود، تو شرف اسلام و مسلمين و بلاد اسلامی را بيشتر مىخواستى يا اين مرد؟ مملكت تو بيشتر بود يا او؟
قلمرو حكومت تو جزئى از قلمرو حكومتش بود؛ عراق و مصر و حجاز و ایران همه در قلمرو حكومتش بود؛ در عين حال دارالعماره او مسجد بود، و دکة القضاء در گوشه مسجد قرار داشت؛ و سپاه در مسجد آماده مىشد، و از مسجد حركت مىكرد؛ مردم نمازگزار و معتقد، به جنگ مىرفتند؛ و ديديد كه چگونه پيشرفت مىكردند و چه كارها انجام دادند.
امروز فقهاى اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور كه حضرت رسول (صلىاللهعليه وآله وسلم) حجت خدا بود، و همه امور به او سپرده شده بود، و هر كس تخلف مىكرد بر او احتجاج مىشد. فقها از طرف امام (عليهالسلام) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاى مسلمين به آنان واگذار شده است. در امر حكومت، تمشيت امور مسلمين، اخذ و مصرف عوايد عمومى، هر كس تخلف كند، خداوند بر او احتجاج خواهد كرد. در دلالت روايتى كه آورديم هيچ اشكالى نيست؛ منتها سندش قدرى محل تأمل است و اگر دليل نباشد، مؤيد مطالبى است كه گفته شد.»
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه، ص۸۳ – ۸۸.
* خب این نگاه امام خمینی رحمت الله علیه ،عملا در انقلاب اسلامی ارتقاء داده شد و دیگر به این نبشتارشان تکیه نداشتند. کما اینکه فقهایی همچون آیت الله حسینعلی منتظری را واجد ولایت بر جامعه نمی دانستند. وعزلش کردند از قائم مقامی.. چون در حوادث واقعه بارها ایشان مقهور رئیس دفتر و هم پاله هایش می شد وتحلیل صحیحی از جامعه ارائه نمی کرد وبلکه خلاف ولیّ جامعه ارائه نظر می کرد و جامعه را مدام ملتهب می کرد. درحوادث منهاج نیاز هست واین از عهده فقها خارج است.
**البته [خود جانشین قرار دادن برای ولایت جامعه توسط خبرگان یا مردم نوعی رفتار سقیفه نشینی است..]
امام و ولیّ جامعه را خدا معین می فرماید..کما اینکه چندتن ازحضرات معظم و متقی حاضر در خبرگان رهبری درسال ۱۳۶۸ ،بعد ارتحال امام رحمت الله علیه، برای تعیین ولیّ جامعه … اثرات اِعمال نوری امام زمان عجل الله تعالی فرجه… را بر جوّ حاکم بر مجلس متوجه شدند، که چطور قلوب حضار در مجلس به ناگاه وناخواسته متوجه حضرت سیدعلی خامنه ای گردید.. «بااینکه بقول اکثریت حضار خبرگان ایشان واجد درجه فقاهت و صاحب رساله عملیه نیست..» ولی چه عاملی باعث شدکه، حضار برزبان شان نام معظم له را جاری کنند؟ غیر از دست خدا در کار بود؟؟ ]
** اینکه امام حسن عسگری علیه السلام برای شناخت فقها شاخص هایی را مطرح فرمودند:
«… وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ…»؛ «هر یک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشند و دین خود را حفظ کنند و با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او تقلید نمایند»
پس فهمیدیم فقیه کارش استدلال حرام و حلال خداست و مردم عوام اگر اهل تفقه در قرآن نیستند باید برای رفع حدود و مسائل شرعی به فقیه مراجعه و مقلدش باشند .
*و می دانیم که، مقوله حکومت و اداره جامعه تاییداتی از جانب خداوند نیاز دارد و این موضوع در ماجرای زندگی امام خمینی رحمت الله علیه بخصوص از نیمه دوم سال 1357 به بعد وضوح عیان و آشکار است .وعلاوه بر استادی واشراف علمی وعملی درهمه ی زمینه های علوم حوزوی .وقتی همه ی سواد ها را پس زد و نفسش را تنزیه نمود(غم دلدار، فکنده است به جانم شرری ، که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم) .
وخداوند متوجه اش کردند که برای اداره جامعه فراتر از فقهات نیاز است. وبا درک صحیح حوادث باید دنبال خواست خداوند بود.
خدایا دراین صحنه چه ماجرایی را می خواهی بفهمانی و ما چه عملی را باید انجام دهیم و طبق کدام آیات خداوندی رفتار کنیم؟.
فهم برنامه ی خدا در صحنه ها چگونه میسر است؟
ادامه دارد..
تراب
۱۳ آبان ۱۴۰۱