سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معجزه ای از امام سجاد علیه السلام

معجزه ای از امام سجاد علیه السلام

حکایتی زیبا از امام سجاد (ع) و مرد بلخی و معجزه ی زنده شدن همسر وی ، مرد مؤمنی از بزرگان شهر بلخ در بیشتر سال ها به حج می رفت و بعد از انجام دادن مناسک حج و زیارت رسول الله (ص) خدمت امام سجاد (ع) می رسید سوغات وهدایائی برای امام سجاد (ع) می آورد.

سؤالات دینی خود را از امام سجاد (ع) می پرسید و سپس به شهر خود مراجعت می کرد.
در یکی از این برگشت ها همسرش به او گفت : می بینم هر زمان به دیدار امام خود می روی سوغات و هدایای زیادی با خودت می بری ولی آن حضرت چیزی به تو پاداش نمی دهد.
مرد بلخی گفت : او پادشاه دنیا و آخرت است و آنچه مردم دارند به برکت او است
و مالکش در حقیقت او می باشد زیرا آن حضرت خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین و حجت پروردگار بر بندگان است و او فرزند رسول خدا (ص) و پیشوای ما است و چون گفتار او را شنید از سرزنش او ساکت ماند.
سپس آن شخص برای سال آینده برای حج آماده شد و قصد منزل شریف امام سجاد (ع) نمود. وقتی به آنجا رسید اجازه ورود خواست .

امام سجاد (ع) به او اجازه مرحمت فرمودند.

مرد بلخی وارد خانه شد و بر امام سجاد (ع) سلام کرد و دست مبارکشان را بوسید و پس از خوش آمد گوئی امام (ع) او را به خوردن غذا با خودشان دعوت فرمودند و بعد از آنکه غذا خوردند امام سجاد (ع) طشت و ظرف آب طلب کردند ، مرد بلخی برخاست و ظرف آب را به دست گرفت تا روی دستهای امام سجاد(ع) بریزد

حضرت فرمودند:
تو میهمان ما هستی ، چرا می خواهی خود را به زحمت اندازی و آب روی دست های من بریزی ؟
عرض کرد : دوست دارم خدمت کنم
امام سجاد (ع) فرمودند :
لمّا أَحْبَبْتَ ذٰلِكَ فَوَاللهِ لَأُرِيَنَّكَ ما تُحِبُّ وَ تَرْضىٰ وَ تَقَرُّ بِهِ عَيْناكَ
حال که چنین است به خدا قسم به تو نشان می دهم آنچه را که خشنودت کن و چشمانت را روشن گرداند.
آنگاه آب را روی دست های مبارک امام سجاد (ع) ریخت تا یک سوّم طشت را آب گرفت
امام سجاد (ع) به آن مرد فرمودند :
چه چیزی در میان طشت است ؟
عرض کرد : آب است
حضرت فرمودند :
یاقوت سرخ است، دوباره نگاه کن وقتی نگاه کرد دید آب ها به قدرت پروردگار یاقوت سرخ شده است.
سپس امام سجاد (ع) فرمودند : آب بریز
مرد بلخی آب ریخت تا دو سوّم طشت پر از آب شد
امام سجاد (ع) به او فرمودند :
در میان طشت چیست ؟
عرض کرد : آب است
فرمودند : نگاه کن ، زمرّد سبز است
وقتی نگاه کرد دید زمرّد سبز است
سپس امام سجاد (ع) به او فرمودند :
باز هم آب بریز مرد بلخی آب را روی دست های مبارک  حضرت ریخت تا آنکه طشت پر شد.
امام سجاد (ع) به او فرمودند :
در میان طشت چیست ؟
عرض کرد : آب است
فرمودند : بلکه درّ سفید است وقتی آن مرد نگاه کرد دید درّ سفید است
و طشت از سه نوع جواهر یعنی درّ و یاقوت و زمرّد پر گشته است
خیلی تعجّب کرد و خود را روی قدم های آن حضرت انداخت و آنها را بوسید.
بعد امام سجاد (ع) فرمودند :
يا شَيْخُ لَمْ يَكُنْ عِنْدَنا شَيْءٌ نُكافيكَ عَلىٰ هَداياكَ إِلَيْنا فَخُذْ هٰذِهِ الْجَواهِرَ عِوَضاً عَنْ هَدِيَّتِكَ وَ اعْتَذِرْ لَنا عِنْدَ زَوْجَتِكَ لِأَنَّها عَتَبَتْ عَلَيْنا
ای پیرمرد ، نزد ما چیزی نمی باشد که هدایای تو را جبران کند ، همین جواهرات را در مقابل آن هدایا از ما بپذیر و نزد همسرت از طرف ما عذرخواهی کن که او ظاهرا ما را سرزنش کرده و رفتار ما را نپسندیده است.
مرد سر را از خجالت به زیر انداخت و عرض کرد : ای سرور من ، چه کسی گفتار همسرم را به شما خبر داده است ؟ شکی ندارم که شما از خانواده رسالت هستید.
سپس مرد بلخی با امام سجاد (ع) وداع کرد و جواهرات را به همراه خود برای همسرش برد. وقتی که به شهر و دیار خود رسید و به خانه اش وارد شد ، جریان سفر را برای همسرش تعریف کرد. زن سجده شکر به جای آورد و شوهرش را به خدای بزرگ قسم داد که او را در سفر آینده با خود خدمت امام سجاد (ع) ببرد. وقتی موسم کوچ کردن برای حج فرا رسید ، و مرد بلخی ساز و برگ سفر را فراهم کرد ، طبق وعده ای که به همسرش داده بود او را به همراه خود برد. زن در بین راه بیمار شد و نزدیک مدینه که رسید از دنیا رفت. شوهرش گریه کنان خدمت امام سجاد(ع) رسید و آن حضرت را از وفات زن
با خبر کرد.
امام سجاد (ع) فوراً برخاستند و دو رکعت نماز خواندند و بعد از نماز دعا فرمود و با خدا به راز و نیاز پرداخت سپس رو به من کرده و فرمودند :
نزد همسرت برگرد ، خداوند او را به قدرت و حکمتش زنده گردانید و او است که استخوان های خاکستر شده را دوباره روح
می دهد و زنده می گرداند.

مرد بلخی بی درنگ برخاست و با عجله رفت ، همین که
به منزلگاهش رسید همسرش را دید که صحیح و سالم نشسته است.
به او گفت : چگونه به این جهان برگشتی و  خداوند تو را زنده کرد ؟

گفت : به خدا قسم ، فرشته مأمور مرگ به سراغ من آمد و روح مرا از بدن خارج کرد و در اختیار گرفت، خواست که آن را بالا ببرد ، ناگهان شخصی با این اوصاف ظاهر گشت
و شروع کرد به برشمردن خصوصیّات آن حضرت و شوهرش می گفت : بلی این اوصاف و ویژگی های مولا و سرورم امام سجاد (ع) است.
زن ادامه داد :
همین که عزرائیل ایشان را دید خود را روی قدم هایشان انداخت و آنها را بوسه زد و عرض کرد :
السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ فی أَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدينَ
سلام بر شما ای حجت خداوند بر روی زمین، سلام بر شما ای زینت عبادت کنندگان
آن حضرت سلامش را پاسخ داده و فرمودند :
يا مَلَكَ الْمَوْتِ أَعِدْ رُوحَ هٰذِهِ الْمَرْأَةِ إِلىٰ جَسَدِها فَإِنَّها كانَتْ قاصِدَةً إِلَيْنا وَ إِنّی قَدْ سَأَلْتُ رَبّی أَنْ يُبْقِيَ ها ثَلاثينَ سَنَةً أُخْرىٰ وَ يُحْيِيَ ها حَياةً طَيِّبَةً لِقُدُومِها إِلَيْنا زائِرَةً لَنا
ای فرشته مرگ ، روح این زن را به بدنش برگردان ، زیرا او قصد زیارت ما را نموده است و من از پروردگارم درخواست نمودم که او را سی سال دیگر باقی بدارد و زندگی پاکی همراه با صفا و معنویّت به خاطر آمدنش به زیارت ما مرحمت فرماید
آن فرشته عرض کرد :
ای ولیّ پروردگار ، فرمانت را بر دیدگان می پذیرم و اطاعت می کنم
سپس روح مرا به بدنم برگردانید و آنگاه دیدم فرشته مرگ دست امام سجاد (علیه السلام) را بوسید و از نزد من خارج شد.
مرد بلخی دست همسرش را گرفت و هر دو به راه افتادند تا خدمت امام سجاد (علیه السلام) رسیدند.
آن حضرت در میان اصحاب نشسته بودند
همین که چشم زن به جمال آن حضرت افتاد ، خود را به روی قدم های مبارکش انداخت و گفت :
هٰذا وَاللهِ سَيِّدی وَ مَوْلایَ وَ هٰذا هُوَ الَّذی أَحْيانِیَ اللهُ بِبَرَكَةِ دُعائِهِ
به خدا قسم ، این آقا و مولای من است ، این همان آقائی است که خداوند به برکت دعای او مرا زنده گردانید.
بعد از آن باقیمانده عمر خود را تا هنگام مرگ در جوار رحمت امام سجاد (علیه السلام) به سر بردند و او را رها نکردند تا از دنیا رفتند.

« القطره سید احمد مستنبط (ره) »
▫️ جلد ۱ – بخش امام زین العابدین
علی بن الحسین السجاد (ع) – ص۴۹۶

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

سختی زندگی شهید سید مرتضی آوینی

«محمد علی فارسی»برگرفته از کتاب «تکرار یک تنهایی»؛ جستارهای از حیات سید مرتضی آوینی

میدانید دائم، درمحضر مولانا مهدی سلام الله علیه هستیم؟؟؟

ويدئو/ بقیت الله خیرلکم

یک دیدگاه

  1. علی اکبر هاشمی

    سلام علیکم
    خدا به شما عزیزانی که این مطالب را در سایت می گذارید جزای خیر بدهد. من مرتب به این صحفه سر می زنم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.