سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر شهریار _ یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی«بابی انت و امّی»

شعر شهریار _ یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی«بابی انت و امّی»

راهنمای دانلود

.

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی 

بابی انت و امّی

گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی 

بابی انت و امّی

تو که از مرگ و حیات، این همه فخری و مباهات  

علی ای قبله حاجات

گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی 

بابی انت و امّی

گویی آن فاجعه ی دشت بلا هیچ نبوده است 

درِ این غم نگشوده است

سینه ی هیچ شهیدی نخراشیده به سمّی 

بابی انت و امّی

حق اگر جلوه ی با وجه أتَمّ کرده در انسان 

کان نه سهل است و نه آسان

به خود حق که تو آن جلوه ی با وجه أتَمّی  

بابی انت و امّی

منکِر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل 

کر و کور است و عزازیل

با کر و کور چه عیدی و چه غدیریّ و چه خُمّی  

بابی انت و امّی

در تولا هم اگر سهو ولایت!چه سفاهت 

اُف بر این شَمّ فقاهت

بی ولای علی و آل، چه فقهی و چه شمّی! 

بابی انت و امّی

تو کم و کیف جهانیّ و به کمبود تو دنیا 

از ثَری تا به ثریّا

شَر و شور است و دگر هیچ نه کیفیّ و نه کمّی 

بابی انت و امّی

آدمی جامع جمعیت و موجود أتَمّ است 

گر به معنای أعَمّ است

تو بِهین مظهر انسان و به معنای أعمّی  

بابی انت و امّی

چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم  

پس به ذریه عالم

جز شما مهدِ نبوت نبُوَد چیز مهمی 

بابی انت و امّی

عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم 

منکرت مستحق ذَم

وز تو بیگانه نیرزد نه به مدحی و نه ذمّی 

بابی انت و امّی

بی تو ای شیر خدا سبحه و دستار مسلمان 

شده بازیچه ی شیطان

این چه بوزینه که سرها همه را بسته به ذمّی 

 بابی انت و امّی

لشکر کفر اگر موج زند در همه دنیا 

همه طوفان همه دریا

چه کند با تو که چون صخره ی صمّا و اَصَمّی  

بابی انت و امّی

یا علی خواهمت آن شعشعه ی تیغ زرافشان 

هم بدو کفر سرافشان

بایدم این لَمَعان دیده، ندانم به چه لِمّی 

بابی انت و امّی

بابی انت و امّی

شاعر:استاد شهریار

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.