سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / فصل ششم دعای ندبه: ماجرای امیرالمومنین علیه السلام در جریان مهدویت

فصل ششم دعای ندبه: ماجرای امیرالمومنین علیه السلام در جریان مهدویت

فصل ششم: ماجرای امیرالمومنین علیه السلام  در جریان مهدویت

  مولا امام صادق علیه السلام  نقش امیرالمومنین علیه السلام  در جریان مهدویت را توضیح می­دهند.

حضرت می­ فرمایند: ﴿فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ أَقَامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیا بعد از اینکه دوران عمر پیغمبرصل الله علیه واله وسلم  به انتها رسید، امیرالمومنین علیه السلام  از جانب خداوند به عنوان هادی در غدیر ولایت سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  را اقامه کردند.[1]

حضرت در ادامه می­فرمایند ﴿إِذْ کَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ تمام اقوام گذشته منذر، رسول و یا هادی داشتند.

آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  منذر قوم اسلام و امیرالمومنین علیه السلام  هادی این قوم هستند

یعنی جریان مهدویت وقتی به آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  می­رسد، ایشان در جایگاه منذر و بیم دهنده وارد ماجرا می­شوند و امیرالمومنین علیه السلام  بعد از ایشان هدایت قوم را به سمت جریان مهدویت به دست می­گیرند.

حضرت نکته ­ای جالب را در این فراز می­فرمایند ﴿فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ یعنی هر کدام از اولیاء الهی به عنوان کارگزار  در دورانی که قرار دارند باید جریان مهدویت را در سیری جلو ببرند و وقتی ایام آن رسول منقضی می­شود،[2]

یعنی به پایان مأموریت و دوره خود رسیده است و در پایان دوره خداوند ولّی بعدی را انتخاب می­کند و رسول باید ولّی انتخاب شده را به مردم معرفی و نشان دهد و کار را دست رسول بعدی بدهد و گام ­های بعدی توسط ولّی در جریان مهدویت جلو برده شود.

 مولا امام صادق علیه السلام  در خصوص این مطلب که اقامه ولّی در زمان آقا رسول‌الله صل الله علیه واله وسلم  به چه شکلی بوده است می­فرمایند ﴿فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَهُ در زمانی که انبوهی از مردم در برابر رسول خداصل الله علیه واله وسلم  ایستاده بودند، ایشان فرمودند ﴿مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ هر کسی که من ولّی او هستم و او را به سمت مسیر الی الله و جریان مهدویت سوق می­دهم، از این به بعد ﴿فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ امیرالمومنین علیه السلام  ولّی ایشان است و باید با امام علی علیه السلام  در این جریان و مسیر حرکت کند.[3]

و امام صادق می­فرمایند که آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  اینگونه دعا کردند ﴿اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ خدایا ولایت کن آن کسی را که تحت ولایت امیرالمومنین علیه السلام  قرار دارد. بعضی «وال» را به معنای دوست داشتن معنا کرده ­اند، یعنی خدایا دوست بدار آن کسی که علی علیه السلام  را دوست دارد، ﴿وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ  دشمن بدار کسی که به دشمنی امیرالمومنین علیه السلام  بر می­خیزد.

آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  می­فرمایند آن کسی که تحت ولایت امیرالمومنین علیه السلام  نیست در جریان مهدویت دشمن ایشان است و خداوند به دشمنی با او بر می­خیزد و باید به این نکته توجه کنیم که این فراز دعای سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  است و دعای ایشان هم مستجاب می­شود.

در نتیجه رمز در مسیر الهی قرار گرفتن، تحت ولایت امیرالمومنین علیه السلام  بودن است.

حضرت در ادامه می­فرمایند ﴿وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ خدایا نصرت کن هر کسی را که در این مسیر، امیرالمومنین علیه السلام  را نصرت می­کند، ﴿وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ خوار کن هر کسی را که به خواری ایشان برخواسته است.[4]

امام صادق علیه السلام  می­فرمایند ﴿وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ هر کسی که من رسول‌خدا صل الله علیه واله و سلم  نبی او بودم، از این به بعد علی علیه السلام  امیر او است. امیر به معنای امارت کننده، یعنی کسی که کاروانی را به سمت مقصد حرکت می­دهد و همه لوازم سفر و تجهیزات را تهیه می­کند.

حضرت می­فرمایند با توجه به اینکه من در انتهای عمر خود هستم، در ادامه این مسیر همه نیازهای شما به سمت امیرالمومنین علیه السلام  است.

این موضوع به این علت است که ﴿وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ من و علی علیه السلام  از یک شجره واحد هستیم، یعنی اصل من و علی علیه السلام  یک چیز است.

﴿وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى  بقیه مردم از اصل دیگر و از شجره دیگر هستند.

﴿وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى و جایگاه امیرالمومنین علیه السلام ، جایگاه هارون علیه السلام  نسبت به موسی علیه السلام  است. ﴿فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى و تو جایگاهت مثل جایگاه هارون علیه السلام  در کنار موسی علیه السلام  بود. ﴿إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی الا اینکه بعد از موسی علیه السلام  نبی دیگری مثل هارون علیه السلام  بود، اما شما نبی بعد از من نیستی، بلکه وصی بعد از من هستی.[5]

چرا آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  در ماجرای نصب امیرالمومنین علیه السلام  به عنوان ولّی بعد از خودشان در جریان مهدویت، امیرالمومنین علیه السلام  را به نسبت خودشان با هارون علیه السلام  و موسی علیه السلام  مقایسه می­کنند، مگر چه شباهتی بین این دو ماجرا وجود دارد؟ و

وقتی موسی علیه السلام  تصمیم گرفت برای هدایت بنی اسرائیل به تقابل با فرعونیان برود، از خدا درخواست می­کند که هارون علیه السلام  را وزیر و زبان گویای موسی علیه السلام  قرار بدهد و خداوند هم قبول می­کند و در پاسخ می­فرماید: ما برادرت را وصی و وزیر و زبان گویای تو قرار دادیم. در ماجرای امیرالمومنین علیه السلام  به همین صورت است، بلیغ ترین خطبه ­های معارفی امیرالمومنین علیه السلام  در نهج البلاغه بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  است.

خطبه­ های بلیغ امیرالمومنین علیه السلام  در کل عرب معروف بوده، لذا ایشان بلاغتی شبیه به بلاغت هارون علیه السلام  دارند. امیرالمومنین علیه السلام  وزیر و وصی آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  هستند، یعنی زمانی که موسی علیه السلام  به کوه تشریف بردند، مردم از ایمان و هماهنگی با هارون علیه السلام  سر باز می­زنند و به سمت سامری قوم می­روند و گوساله پرست می­شوند. در ماجرای آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  هم به همین صورت است، وقتی ایشان از دنیا می­روند، افراد سقیفه ­ای تشکیل می­دهند و به فرموده خود ایشان[6]

  به سراغ سامری امت رفتند و امت را از آن مسیری که آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  ترسیم کرده، منحرف کردند.

وقتی موسی علیه السلام  از کوه طور برگشت و دید که همه زحماتی که کشیده است بر باد رفته و همه گوساله پرست شدند، از هارون علیه السلام  سوال کرد که تو چکار کردی، پس چرا اینها منحرف شدند؟

هارون گفت: برادر جان، من را ملامت نکن ﴿إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی‏ وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی[7]

این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند. یعنی من را رها کرده و به سراغ سامری ساحر رفتند و حتی نزدیک بود من را بکشند.

امیرالمومنین علیه السلام  بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  همین آیه را تلاوت می­کنند و می­فرمایند: این قوم بعد از شما من را مستضعف کردند و حتی نزدیک بود من را به شهادت برسانند، که عاقبت همین اتفاق افتاد.[8]

 امام صادق علیه السلام  می­فرمایند ﴿وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ آقا رسول‌الله صل الله علیه واله وسلم  دخترشان را که سیده نساء العالمین بودند، به ازدواج امیرالمومنین علیه السلام  در آوردند.

سیّده ­ای که غیر از امیرالمومنین علیه السلام  ازدواج همه بر ایشان حرام بود، یعنی خداوند حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها  را بر همه مردها حرام کرده بود و هیچ کسی در شأن و هم کفو ایشان نبود.[9]

در ادامه حضرت می­فرمایند ﴿وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ  آن چیزی که خداوند برای آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  از مسجد النبی حلال کرده بود را آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  برای امیرالمومنین علیه السلام  حلال کرد.

چون مسجدالنبی به شکلی بود که همه­ ی کسانی که در اطراف مسجد خانه داشتند دری را به داخل مسجد باز کرده بودند و مستقیم از خانه وارد مسجدالنبی می­شدند، اما سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  همه­ ی آن درها را الا در خانه امیرالمومنین علیه السلام  بستند.

به سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  وحی آمد ﴿وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ ایشان همه درهای خانه­ های مردم را به مسجدالنبی بستند،

الاّ درب خانه امیرالمومنین علیه السلام  که در این ماجرا هم نشانه­ های زیادی وجود دارد.[10]

مثلاً اگر وجود مقدس آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  را به این مسجد تشبیه کنیم، همه درها برای رسیدن به وجود نازنین ایشان، الاّ باب ولایت امیرالمومنین علیه السلام  بسته است.

در ادامه دعای ندبه حضرت می­فرمایند ﴿ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ  سپس سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  تمام علمشان را پیش امیرالمومنین علیه السلام  به ودیعه گذاشتند. ﴿وَ حِکْمَتَهُ تمام حکمت عظیمی که خداوند به ایشان عطا کرده است را به امیرالمومنین علیه السلام  در جریان مهدویت به ودیعه گذاشتند.

در نتیجه ﴿فَقَالَ أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ در نتیجه ندا دادند که من شهر علم هستم، ﴿وَ عَلِیٌّ بَابُهَا و امیرالمومنین علیه السلام  باب ورود به این شهر هستند، ﴿فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَهَ وَ الْحِکْمَهَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا هر شخصی بخواهد وارد دریای بیکران علم و حکمت شود باید از درب آن یعنی ولایت امیرالمومنین علیه السلام  ورود کند.

در فراز بعدی امام صادق علیه السلام  می­فرمایند ﴿ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی﴾ آقارسول‌الله صل الله علیه واله وسلم  خطاب به امیرالمومنین علیه السلام  فرمودند: علی جان، تو برادر، وصی و وارث من هستی.[11]

تو برادر من هستی یعنی ما از یک شجره هستیم، تو وصی من هستی یعنی تو بعد از من نگهبان جریان مهدویت هستی، تو وارث من هستی یعنی تو حامل نعمت، معجزه و گنجینه­ های الهی هستی و بعد از امیرالمومنین علیه السلام  یک به یک تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه  به اهل بیت علیهم السلام  می­رسد.

در ادامه حضرت می­فرمایند ﴿لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی گوشت تو از گوشت من است، ﴿وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی خون تو از خون من است. در نتیجه امیرالمومنین علیه السلام  ثارالله و امام حسین علیه السلام  و ابن ثاره هستند. ﴿وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی هر شخصی که با تو در سلامت و آشتی باشد، با من در آشتی و صلح است.

هر شخصی که به جنگ با تو برخواسته باشد به جنگ با من برخواسته است و جنگ با آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  جنگ با خدا است، لذا هر کسی که در تقابل با امیرالمومنین علیه السلام  باشد در تقابل با سیدمان رسول الله صل الله علیه واله وسلم  و در تقابل با خدا است.[12]

﴿وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ ایمان با گوشت و خون تو مخلوط شده است ﴿کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی همانطور که ایمان با گوشت و خون من درآمیخته است ﴿وَ أَنْتَ غَدا عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی تو در فردای قیامت در کنار حوض کوثر خلیفه من هستی، یعنی تو آنجا از جانب من تعیین می­کنی چه کسی از کوثر بهره ­مند شود، همانطور که در دنیا امیرالمومنین علیه السلام  تعیین می­کردند چه افرادی از فیوضات  بهره ­مند شود.

در ادامه حضرت می­فرمایند ﴿وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی این تو هستی که دین من را اداء و قضاء می­کنی. ﴿وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی تو وعده­ هایی که من دادم را منجز می­کنی. یعنی وعده­ هایی در زمان آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  داده شده که محقق نشده است، این چه وعده هایی است که باید در آینده در دنیا محقق ­شود؟

این وعده ­ها و آن دینی که آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  مطرح فرمودند حتماً ارتباطی با جریان مهدویت دارد، اما محقق نشده است و در ادامه دعا حتماً مطرح می­شود.

﴿وَ شِیعَتُکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ یاعلی علیه السلام ، شیعیان تو بر منبرهایی از نور در حالی که صورت هایشان مانند خورشید بسیار نورانی است قرار می­گیرند. این عبارت باید با فراز قبلی که درباره اداء دین رسول خداصل الله علیه واله وسلم  و احقاق وعده­ های ایشان در جریان مهدویت است، ارتباط داشته باشد.

جریان مهدویت به بهشت ظهور ختم می­شود و همنشینی شیعیان امیرالمومنین علیه السلام  با آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  در این بهشت ­ها اتفاق می­افتد.

در فراز بعد حضرت می­فرماید ﴿حَوْلِی فِی الْجَنَّهِ وَ هُمْ جِیرَانِی این موضوع در بهشتی اتفاق می­افتد که آنها همنشین من هستند. آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  در آیه 133 آل عمران وعده دادند که درون زمین بهشتی اتفاق می­افتد که در برزخ و قیامت نیست، بلکه در همین دنیا است.

در زمان خودشان ما شاهدیم که این وعده محقق نمی­شود و آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  می­فرمایند که یا علی علیه السلام  این ماجرا اتفاق می­افتد و تو این جریان را توسط مهدی عجل الله تعالی فرجه  جلو می­بری.

در ادامه دعا ندبه امام صادق علیه السلام  می­فرمایند ﴿وَ لَوْ لا أَنْتَ یَا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی اگر تو نبودی مومنین بعد از من شناخته نمی ­شدند. مومنین مد نظر آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  چه کسانی هستند که فقط با ولایت امیرالمومنین علیه السلام  قابل تشخیص هستند؟

این سوال به این دلیل است که بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله و سلم  نماز متوقف و یا از بین نرفت، افراد نماز می­خواندند، روزه می­گرفتند، حج می­رفتند، پس مومنین به چه موضوعی ایمان داشتند؟ در پاسخ باید گفت از این جهت که چه کسانی همراهی می­کردند و چه کسی با هدایت همراه بود.

در ادامه حضرت می­فرمایند ﴿وَ کَانَ بَعْدَهُ هُدًى مِنَ الضَّلالِ بعد از من تو مایه هدایت از ضلالت هستی. ضلالت وقتی با الف و لام آمده معرفه و مشخص است، یعنی بعد از من اتفاقاتی می­افتد که مومنین فقط با تو شناخته می­شوند.

مومنین آنهایی هستند که تحت ولایت تو باشند، بقیه افراد به سراغ دنیا و ظلالت می­روند. منظور از ضلالت احتمالاً همان انحرافی است که بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  در ماجرای سقیفه واقع می­شود که در این فراز حضرت به صورت مبهم اما با الف و لام معرفه ذکر می­کنند.

در ادامه آمده است ﴿وَ نُورا مِنَ الْعَمَى تو مایه نور از گمراهی هستی. ببینید دوباره اینجا ﴿الْعَمَى با الف و لام می­آید، یعنی یک کوری مشخص بعد از من در امت اتفاق می­افتد که هر کسی به دنبال تو باشد، تو برای او نوری از آن کوری مشخص هستی. ﴿وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینَ تو ریسمان محکم الهی هستی. وقتی بحث حبل الله مطرح می­شود که افراد در دره­ و یا چاهی از آتش در حال سقوط به داخل آن باشند و زیر پا ریسمانی است که می­خواهد افراد از آن بگیرند و بالا بروند.

به همین دلیل خداوند در آیه 103 سوره آل­ عمران بحث حبل الله را در این ماجرا مطرح می­کند و می­فرماید ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا همه­ ی شما باید به حبل الله اعتصام داشته باشید و از آن متفرق نشوید.

﴿وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ و متذکر شوید که حبل الله نعمت خدا است، چرا که ﴿إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً شما دشمن بودید، ﴿فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ خدا با این حبل الله قلوب شما را مجتمع و الفت کرد،

﴿فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً و شما در حالی که با هم برادر بودید صبح کردید، ﴿وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ خداوند در حالی که بر دره­ای از آتش بودید، حبل الله را برای شما به صورت ولایت امیرالمومنین علیه السلام  قرار داد، شاید که شما متذکر و هدایت شوید.

بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  نقش حبل اللهی در جریان مهدویت به امیرالمومنین علیه السلام  می­رسد. یعنی شخصی که امت را از کوری­ و گمراهی­ های آشکار نجات می­دهد و از دره و پرتگاه ­ها حفظ می­کند امیرالمومنین علیه السلام  است.

حضرت در ادامه می­فرماید ﴿وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ آن صراط مستقیمی که افراد 10 مرتبه در طول روز در نمازهایشان از خداوند هدایت به سمت آن را درخواست می­کنند تو هستی. یعنی خود امیرالمومنین علیه السلام  صراط المستقیم است.

ولایت ایشان مسیر به سمت رب است و در جریان مهدویت اگر شخصی بخواهد در مسیر به سمت رب که همان ملک حق الهی است قرار بگیرد باید با صراط المستقیم امیرالمومنین علیه السلام  به آنجا برسند.

 امام صادق علیه السلام  می­فرمایند: ﴿لا یُسْبَقُ بِقَرَابَهٍ فِی رَحِمٍ هیچ شخصی مثل امیرالمومنین علیه السلام  در قرب به آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم  از ایشان سبقت نگرفت.

﴿وَ لا بِسَابِقَهٍ فِی دِینٍ و هیچ شخصی در دینداری سابقه امیرالمومنین علیه السلام  را نداشته است.

﴿وَ لا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَهٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ و در هیچ فضیلت، منقبت و معجزه ه­ای کسی به پای ایشان نرسیده است.

﴿یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا چون امیرالمومنین علیه السلام  پا در جای پای آقا رسول‌الله صل الله علیه واله وسلم  گذاشتند. ﴿وَ یُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ و براساس تأویل قرآن امیرالمومنین علیه السلام  جنگ­ ها را جلو بردند. همانطور که رسول خدا صل الله علیه واله وسلم  در قرآن کریم جنگ­ هایی را در آخرالزمان قبل از ماجرای ظهور مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه  ذکر کردند، سه جنگ بسیار بزرگ با ناکثین، مارقین و کفار اتفاق می­افتد که امیرالمومنین علیه السلام  این سه جنگ را در زمان خودشان به صورت یک ماکت و جریانی ضعیف شده نشان دادند تا انسان­ها بدانند در جریان مهدویت این مقاتله­ ها وجود دارد و همانطور که امیرالمومنین علیه السلام  با سه گروه منافقین، ناکثین و مارقین جنگیدند، امام زمان عجل الله تعالی فرجه  هم با این سه گروه جنگ خواهند داشت و رفتار درست در مقاتله ­های جریان مهدویت، همان رفتاری است که امیرالمومنین علیه السلام  از یارانشان می­خواستند.

لذا برای تبیین این مسیر امام صادق علیه السلام  می­فرمایند ﴿وَ لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ از هیچ ملامتی حضرت نترسیدند. ﴿قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ الْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ ذُؤْبَانَهُمْ در این مسیر خون بسیاری از شجاعان عرب را حضرت به زمین ریختند و با آن افراد در افتادند و از سر راه جریان مهدویت آنها را برداشتند.

﴿فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَادا قلب­های نزدیکان کسانی که در جنگ بدر، خیبر و حنین کشته شدند مثل سنگ شد.

﴿فَأَضَبَّتْ عَلَى عَدَاوَتِهِ وَ أَکَبَّتْ عَلَى مُنَابَذَتِهِ پس آنها دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام  را در دلشان جا دادند و آماده مقابله با ایشان شدند. ﴿حَتَّى قَتَلَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِین ماجرا به اینجا رسید که در سه جنگ اصلی با کسانی که پیمان شکستند یعنی ناکثین، قاسطین، مارقین و کسانی که در جنگ جمل و نهروان وارد شدند، به مقاتله برخواستند.

این سه گروه سه آیه، نشانه و ماجرای کوچک شده از جنگ­های امام زمان عجل الله تعالی فرجه  در آخرالزمان با دشمنان ولایتشان است که در آخرالزمان بین جبهه حق و باطل واقع می­شود. یعنی امیرالمومنین علیه السلام  در زمان خودشان به نمونه­ ای کوچک از جنگ­های آخرالزمانی را به نمایش گذاشتند و از ملامت هیچ ملامت کننده­ ای به دلشان هراسی راه ندادند، همانطور که یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه  هیچ هراسی به دلشان راه پیدا نخواهند کرد.

ادامه دارد ان شاءالله

……………………..

[1]. رجوع به فراز ۲۹۰ از خطبه غدیریه ؟ و همچنین سوره رعد آیه 7:

﴿وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ﴾

و آنان که کافر شده‌اند مى‌گویند: «چرا نشانه‌اى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

[2]. ﴿فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ: یعنی در جریان مهدویت هر کدام از اولیاء الهی اجلی دارند و طبق آن اجل فرصت دارند، وقتی فرصتشان به پایان می­رسد این جریان توسط ولیّ بعدی جلو برده می­شود.

[3]. رسول‌الله ص این مطلب را در فراز ۱۸۰ از خطبه غدیریه فرمودند.

[4]. رسول‌الله ص ﴿اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ را در فراز ۲۰۴ و ۲۰۵ از خطبه غدیریه فرمودند.

[5] در ماجرای موسی علیه السلام و هارون   علیه السلام آیاتی وجود دارد:

  1. هارون علیه السلام زبان گویای موسی علیه السلام در مواجهه با دشمنان بود.
  2. هارون علیه السلام وزیر و نبی بعد از موسی علیه السلام بود.
  3. هارون j علیه السلام در غیاب موسی علیه السلام مستضعف شد تا جایی که می­خواستند او را بکشند.
  4. مردم هارون علیه السلام را تنها گذاشتند و از او تبعیت نکردند.
  5. توان هایی که موسی علیه السلام از جانب خدا داشت هارون نیز بهره داشت.
  6. هارون علیه السلام شبیه ترین اوصیاء به امیرالمومنین علیه السلام بود و فرزندان هارون علیه السلام نیز اسامی شبیه به اسامی حسنین علیهما السلام داشتند.

[6]. فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛ طه/۸۵

سامری امت پیغمبر کسی بود که امیرالمؤمنین(ع) در قنوت نمازش او را لعن می‌کرد. حالا که بود؟ ابوموسیِ اشعری(وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ… إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی؛/ امالی مفید/ص۳۰)

همان‌طوری که سامری می‌گفت: «لا مِساس، لامِساس»، ابوموسی اشعری هم می‌گفته «لاقتال، لاقتال». یعنی شعار ابوموسی اشعری این بود که «جنگ نه، جنگ نه» با شعار «جنگ نه، جنگ نه» آمد مذاکره را ـ با آن نتیجۀ افتضاح ـ به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد، به حدی که بعد از آن امیرالمؤمنین علی(ع) در قنوت نمازش، ابوموسی اشعری را نفرین می‌کرد، لعن می‌کرد. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع) : أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ؛ امالی طوسی، ۷۲۵)

[7]. سوره اعراف، آیه 150.

[8].«الامامة‌ و السيّاسة‌» ج‌ 1 ، ص‌ 13 ، و ابن‌ أبي‌ الحديد در «شرح‌ نهج‌ البلاغه‌» ج‌ 11 ، ص‌ 111 (20 جلدي‌) گويد : روي‌ كثير من‌ المحدثين‌ انّه‌ عقيب‌ يوم‌ السقيفة‌ تألّم‌ و تظلّم‌ و استنجد و استصرخ‌ حيث‌ ساموه‌ الحضور و البيعة‌ وانّه‌ قال‌ و هو يشير الي‌ القبريابن‌ امّ انّ القوم‌ استضعفوني‌ و كادوا يقتلونني‌ . «بسياري‌ از محدّثين‌ و اهل‌ روايت‌ ، روايت‌ كرده‌اند كه‌ علي‌ بعد از واقعة‌ سقيفة‌ بني‌ ساعده‌ ، چون‌ حضور و بيعت‌ را به‌ او عرضه‌ داشتند ؛ ناله‌ زد ، و تظلّم‌ نمود ، و يار و ياور مي‌خواست‌ ، و فرياد بر مي‌آورد . و در حاليكه‌ اشاره‌ به‌ قبر رسول‌ خدا مي‌نمود چنين‌ گفت‌ : اي‌ فرزند مادر (اي‌ برادرم‌) اين‌ قوم‌ بر ضعف‌ من‌ غلبه‌ كردند و مرا ناتوان‌ انگاشتند ؛ و نزديك‌ بود كه‌ مرا بكشند!»

و سيّد مرتضي‌ علم‌ الهدي‌ در «تلخيص‌ الشافي‌» ج‌ 3 ، ص‌ 79 و ص‌ 80 از طبع‌ نجف‌ در ضمن‌ بحث‌ از اينكه‌ بيعت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ با ابوبكر اختياري‌ نبوده‌ است‌ گفته‌ است‌ : روايت‌ كرده‌ است‌ ابراهيم‌ از عثمان‌ بن‌ أبي‌ شيبه‌ از خالدبن‌ مخلد بجلي‌ كه‌ داودبن‌ يزيد أودي‌ از پدرش‌ از عدّي‌ بن‌ حاتم‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ او گفت‌ : من‌ در نزد ابوبكر نشسته‌ بودم‌ كه‌ عليّ را آوردند ؛ و ابوبكر به‌ او گفت‌ بيعت‌ كن‌ ! علي‌ گفت‌ : اگر بيعت‌ نكنم‌ ؟ أبوبكر گفت‌ : أضرب‌ الذي‌ فيه‌ عيناك‌ ! «مي‌زنم‌ آنچه‌ را كه‌ دو چشم‌ تو در آن‌ واقع‌ است‌ (يعني‌ سرت‌ را بر مي‌دارم‌)» علي‌ سرش‌ را به‌ سوي‌ آسمان‌ بلند كرد وگفت‌ : اللهُمَّ اشْهَد . و سپس‌ دستش‌ را دراز كرد و بيعت‌ كرد . و اين‌ مضمون‌ به‌ طرق‌ مختلفي‌ روايت‌ شده‌ است‌ . و با الفاظي‌ كه‌ متقارب‌ المعني‌ هستند كه‌ علي‌ عليه‌ السّلام‌ چون‌ او را بر بيعت‌ مجبور كردند و از تقاعد بر حذر داشتند ، مي‌گفت‌ : يَابن‌ اُمّ إِنَّ الْقَوْمِ اسْتَضْعَفُونِي‌ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي‌ فَلا تُشْمِت‌ بِيَ العْدَاءِ وَ لا تَجْعَلْنِي‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّـٰلِمِينَ . و اين‌ جملات‌ را مكرّرا مي‌گفت‌ و پيوسته‌ مي‌گفت‌

[9]. قال الامام الصادق(ع) : لو لا انَّ اللهَ تبارک وتعالی خَلَقَ امیرَالمؤمنین لفاطمةَ(س) ما کان لها کفْوٌ علی الارضِ مِنْ آدمَ‌ و مِنْ دونه. امام صادق(ع) فرمود: اگر خدای تبارک و تعالی امیرالمؤمنین را برای فاطمه(س) نمی‌آفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر بشری بعد از او، همسری برای او نبود.(الکافي (ط – الإسلامیة)، ج 1، ص 461).

لمّا زَوَّجَ رسولُ الله(ص) فاطمةَ مِنْ علیٍ(ع) اتاه ناسٌ من قریشٍ  فقالوا انک زوجت علیا بمهر خسیس؟ فقال: ما انا زوجت علیا ولکن الله (عزّوجلّ) زوجه لیلة اسری بی عند سدرة المنتهی… . زمانی که پیامبر اکرم(ص) فاطمه را به همسری علی(ع) در آورد، عده‌ای از قریش به نزد حضرت آمدند و گفتند: آیا تو فاطمه را در مقابل مهریه ای ناچیز به تزویج علی در آوردی؟ حضرت فرمود: من او را به تزویج علی در نیاوردم بلکه خداوند متعال در شب معراج در کنار درخت (سدره المنتهی) او را به تزویج علی(ع) در آورد.الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۲۵۷، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة – مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه  

[10] آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم   نه تنها درب های مسجد النبی  بلکه همه درب­های آسمان را بروی همه عالمیان بستند مگر درب ولایت امیرالمومنین علیه السلام ، لذا اگر کسی به دنبال علم (توان­ های خدایی) و حکمت (حکم همه جانبه از جانب خدا) است باید از باب ولایت امیرالمومنین علیه السلام وارد شود.

این ماجرا در سوره بقره آیه 58 وارد شده است که به بنی اسرائیل گفته شد: از این باب به این شهر وارد شوید، اما آنها قبول نکردند.

[11] هارون علیه السلام نیز برادر و وصی موسی علیه السلام   بود اما وارث ایشان نبود، اهل بیت علیهم السلام بعد از امیرالمومنین علیه السلام وارثان آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم    و رسولان قبل از ایشان هستند و شیعیان نیز وارثان اهل بیت علیهم السلام هستند.

[قصص۵]  – وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ

[12]. در حقیقت سه جنگی که مسلمانان بعد از آقا رسول الله صل الله علیه واله وسلم با امیرالمومنین علیه السلام کردند جنگ با رسول خدا صل الله علیه واله وسلم بود.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

آواهنگ/ با نور تو جان دوخته بر مهر وفایت

جان ها همه قربان تو من هم به فدایت

ماجرای جالب کارت عروسی فائزه و حمید که به دست رهبر انقلاب رسید

فائزه کوشکباغی هستم متولد ۱۳۷۰ وهمسرم حمید اسکندری متولد۱۳۶۴

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.