نفحه ای می رسد از خطه ی مادر، برپا
هر که دارد هوس خانه ی مادر، برپا
آسمان داشت مهیای رسیدن می شد
ساکنان حرم قبه ی مادر، برپا
ای شهیدان به خون خفته کجایید آیید
قاصدک های به خون خفته ی مادر، برپا
شاهدانی که به یک پرتو مادر مستید
پرتوی آمده از قلعه ی مادر، برپا
عاشقانی که سحر گرد وجودش گشتید
قبسی آمده ، پروانه ی مادر،برپا
خوش نسیمی که از آن گوشه چادر آمد
گفت در باغ که ای غنچه ی مادر، برپا
هر که در کوچه ی تنهایی خود گم گردید
می رسد ساطعه ی شعله ی مادر، برپا
ای کسانیکه به جز لقمه ز او نستانید
ریزه خوران سر سفره ی مادر، برپا
گفت ابالفضل در آن حلقه ی عاشورایی
وعده ی ما همه در خانه ی مادر، برپا
بچهها بعد همین دره ی دنیا کوهی است
روشن از شعشعه ی چهره ی مادر، برپا
ساجدان در این خانه به تسبیح آیید
عاکفان حرم دیده ی مادر، برپا
ای غلام ای پسر مهر و محبت دیده
میهمان های سر سفره ی مادر، برپا
دخترانی که ز عفت به فلک مشهورید
ای کنیزان در آن خیمه ی مادر، برپا
کاروانی همه مسرور به نور مادر
می رود قافله با جذبه ی مادر، برپا
هر که دارد به سرش محضر مادر، برپا
هر که دارد سر همراهی مادر، برپا
محمد جواد عسکری باقرآبادی
1400/10/14