بسم الله الرحمن الرحیم
نو ر هستی
همه عمر برندارم چشمِ دل ز نورِ هستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو شبیه آفتابی که همیشه میدرخشد
همه میروند و آیند و تو همچنان که هستی
به یقین تو فاطری در ملکوتِ آسمانها
به نظاره در شگفتم که چقدر چیره دستی
گِرِ ه خورده دیده با تو به حنیفیتِ این نور
که خداییِ خدا را تو چگونه می پرستی
چو همیشه می ستایم به خدا قسم خدا را
که به رویِ بچه هایت درِ خانه را نبستی
تو قرینِ کودکانی ز فضای ارتفاعات
تو کجا و من کجایم؟! چه قرینِ دوردستی
متحیرم چگونه به نگاهِ مهربانت
همه ی منیّتم را به اشاره ای شکستی
ز محبتت، چشاندی اثری به عمقِ قلبم
غل و زنجیرِ دلم را ز علایقم گسستی
پر و بالی زده رفتم سفری به بیکرانها
سفری بسته به بالِ تو به هر کجا که رستی
به ستاره ای رسیدم به زبانِ صحنه می گفت:
که بدونِ نورِ مادر تو نه عاشقی نه مستی
تو خودت حجابِ نوری چو رها شوی ببینی
که چو مَرا شده ای در جریانِ نورِ هستی
یکی از نشانه های جریانِ نورت این است
که گرفته دستِ ما را ز درونِ خانه دستی
تو نشانه ای رساندی که ببین به سوی مهدی
تو چه میثاقِ مهمی به وفای عهد بستی
به سبیلِ مهدویت تو همانی که همیشه
ز وجودِ بی نشانت، تو نشانه میفرستی
ز بروزِ نورِ پاکت تو به دنبالِ ظهوری
به جداسازیِ اهلِ دو مسیرِ فضل و پستی
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و عجل فرجهم
برچسبآخرالزمان آسمانها حنیفیت شاعر اهل بیت علیهم السلام شعرمعارفی ظهور فاطر مادرمهربون سلام الله علیها متحیرم چگونه به نگاهِ مهربانت مهدویت نو ر هستی نور هستی وفای عهد
همچنین ببینید
درمحضر امام صادق علیه السلام _ برای ظهور خودت را تربیت کن ..
ويدئو/حتی اگه ظهور در زمان حیات تو رخ نداد...