سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی / شعر/ ندیدیم جز مهربانی ز او

شعر/ ندیدیم جز مهربانی ز او

ندیدیم جز مهربانی ز او
شده غرق در نور جاری او

ز خاشاک و خس سر برآوردمان
امان دادمان دست یاری او

به هر سختی و درد او می شتافت
به هر تنگنا جانفشانی او

یتیمان مسکین، اسیران خاک
ز حُبش سر خوان روزی او [1]

چنین غرقه گشتیم در مهر و در
کرامات بی انتهائی او

و تابیده شد جانمان با همان
نگاه در آن عشق جاری او

همه خیر که اینک در آن غرقه ایم
ز اشکی به شب در دعایی ز او

همه نور کز شب برون کردمان
ز آثار نور نگاهی ز او

بیا تا زمان هست شاکر شویم
به شکرانۀ عشق وافی او

بیا تا زمان هست راهی شویم
چو مرغان عشقی که راهی او

بیا دست در دست هم غرق کیف
به سوی افق های عالی او

بیا در مسیر به سوی ظهور
بجوئیم آیات حاکی ز او

بیا جملگی بسته بر او شویم
به همراه او سوی مهدی او

بیا تا بخوانیم آیات عشق
که بوده است پیوسته معنی او

که گفتیم از قبل و این بار هم
ندیدیم جز مهربانی ز او [2] [1]سوره انسان/آیه 8 : وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيرا
[2]سوره طور/آیه 28: إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيم‏

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.