سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (17)/ بررسی اسناد حدیث سفینه

شب های پیشاور (17)/ بررسی اسناد حدیث سفینه

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

 

شب های پیشاور (17)/ بررسی اسناد حدیث سفینه

 

و دیگر از دلایل ما در توسّل به اهل بیت رسالت، حدیث معتبره سفینه است که بسیاری از علمای بزرگ شما تقریباً به حدّ تواتر نقل نموده اند.

و آنچه در نظر دارم، زیاده از صد نفر از اکابر علمای خودتان در کتب معتبره خود ثبت نموده اند از قبیل: مسلم [۱] بن حجّاج در «صحیح» خود و امام احمد بن حنبل در «مسند» ( [۲] و حافظ ابو نعیم اصفهانی در«حلیه» [۳] و ابن عبدالبر در «استیعاب» و ابوبکر خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد» [۴] و محمّد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤول» و ابن اثیر در «نهایه» [۵] و سبط ابن جوزی در «تذکره» [۶] و ابن صبّاغ مالکی در «فصول المهمّه» [۷] و علامه نورالدین سمهودی در «تاریخ المدینه» [۸] و سید­مؤمن شبلنجی در «نور الأبصار» [9] و امام فخر رازی در تفسیر «مفاتیح الغیب» [10] و جلال الدین سیوطی در«درّ المنثور» [11] و امام ثعلبی در «تفسیر کشف البیان» و طبرانی در «اوسط» [12] و حاکم در صفحه۱۵۱ جلد سیم «مستدرک» [13] و سلیمان بلخی حنفی در باب۴ «ینابیع المودهْ» [14] و میر سید علی همدانی در مودّت دوم از «مودّهْ القربی» [15] و ابن حجر مکّی در ذیل آیه هشتم از «صواعق» [16] و طبری در تفسیر و تاریخ خود و محمّد بن یوسف گنجی در باب ۱۰۰ صفحه ی ۲۳۳ «کفایهْ الطالب» [17] و دیگران ازاعاظم علمای شما نقل نموده اند که رسول اکرم، خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله فرمود: «إنّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجی ومن تخلّف عنها هلک». «جز این نیست که مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است. کسی که سوار بر او شد نجات یافت و کسی که دوری از او نمود هلاک گردید. »

و نیز امام محمّد بن ادریس شافعی در ابیات خود، به صحّت این حدیث اشاره نموده، چنانچه علامه فاضل عجیلی در ذخیرهْ المآل، آن ابیات را به این طریق نقل نموده:

ولمّا رأیت الناس قد ذهبت بهم

مذاهبهم فی البحر الغیّ والجهل

رکبت علی اسم الله فی سفن النجا

وهم أهل بیت المصطفی خاتم الرسل

وأمسکت حبل الله وهو ولاؤهم

کما قد أمرنا بالتمسّک بالحبل

إذا افترقت فی الدین سبعون فرقة

ونیفاً علی ما جاء فی واضح النقل

ولم یک ناج منهم غیر فرقة

فقل لی بها یا ذا الرجاحة والعقل

أفی الفرقة الهلاک آل محمّد

أم الفرقة اللاتی نجت منهم قل لی

فإن قلت فی الناجین فالقول واحد

وإن قلت فی الهلاک حفت عن العدل

إذا کان مولی القوم منهم فإنّنی

رضیت بهم لا زال فی ظلّهم ظلّ

رضیت علیّاً لی إماماً ونسله

وأنت من الباقین فی أوسع الحل [18]

«چون مردم را غرق دریای جهل و گمراهی دیدم، به نام خداوند متعال در کشتی‌های نجات که آنها خاندان رسالت و اهل بیت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله بودند تمسّک جستم و به حبل الله که دوستی آن خاندان جلیل است چسبیدم، همچنان که به ما امر شده که به آن حبل الله تمسّک جوییم، زمانی که دین را به هفتاد و سه فرقه متلاشی نمودند، چنان که در اخبار واضحاً نقل گردیده؛ فقط یکی از آنها حق [است] و باقی بر باطل اند. بگو به من ای کسی که اهل خرد و دانشی، آیا خاندان رسالت آل محمد سلام الله علیهم اجمعین در فرقه‌های باطل می‌باشند، یا با فرقه حق اند؟ اگر بگویی با فرقه حق هستند، پس کلام ما و شما یکی است و اگر بگویی با فرق باطله و هلاک شده اند، قطعاً از راه مستقیم منحرف شده ای و در نتیجه بدان که آن خاندان جلیل قطعاً بر حق و با حق و در طریق مستقیم اند. من هم راضی شدم به آنها و اختیاراً طریقه ایشان را قبول کردم که خداوند سایه ایشان را بر سر من پاینده و جاوید بدارد. من راضی شدم به امامت علی و اولاد اوعلیه السّلام که بر حق اند و تو باش در آن فرق باطله، تا روزی که کشف حقیقت کنی. »

اگر خوب توجّه بنمایید به این اشعار واضح و آن هم از امام شافعی، پیشوای بزرگ سنّت و جماعت، می‌بینید چگونه اقرار می‌نماید که رکوب به این سفینه و تمسّک و توسّل به این خانواده طاهره، اسباب نجات است؛ زیرا فرقه ی ناجیه از هفتاد فرقه ی امّت مرحومه، فقط متمسّکین و متوسّلین به ذیل عنای آل محمّدند و بس. پس شیعیان حسب الامر خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله، توسّل می‌جویند به این خاندان جلیل به سوی خدای متعال.

مطلب دیگر یادم آمد که اگر بنا به فرموده شما بشر احتیاج به واسطه و وسیله ندارد و اگر با وسیله به سوی خدا بنالد واستغاثه کند کار غلطی نموده و مشرک می‌باشد، پس خلیفه ثانی عمر بن الخطاب چرا در موقع احتیاج و اضطرار با واسطه به سوی خدا می‌رفت و استغاثه می‌کرد، تا نتیجه می‌گرفت.

 

حافظ: هرگز خلیفه عمر رضی الله عنه باواسطه عملی انجام نداده و این اوّل مرتبه ای است که چنین حرفی را می‌شنوم. متمنّی است موردش را بیان فرمایید.

 

داعی: خلیفه مکرّر در مواقع احتیاج، توسّل به اهل بیت رسالت و عترت طاهره آن حضرت می‌جست و به وسیله آنها به سوی خدا می‌رفت، تا نتیجه می‌گرفت. به اقتضای مجلس، به دو مورد از آن موارد برای نمونه اشاره می‌نمایم:

و نیز از بخاری نقل می‌نماید [19] که در زمان قحطی عمر بن الخطاب به وسیله عبّاس بن عبدالمطّلب طلب آب از درگاه حق تعالی می‌نمود و عرض می‌کرد: «اللّهم إنّا نتوسّل إلیک بعمّ نبیّنا فاسقنا فیسقون. » پروردگارا ما توسّل می‌جوییم به تو به عموی پیغمبرت که به ما باران دهی، پس باران به آنها عطا شد.

۱. ابن حجر مکی بعد از آیه ۱۴ در «صواعق محرقه» ( [20] از تاریخ دمشق نقل می‌نماید که درسال ۱۷ هجری، مکرّر مردم برای استسقاء رفتند و نتیجه نگرفتند. همگی متأثر و پریشان شدند.

عمر بن الخطاب گفت: هر آینه فردا طلب آب می‌کنم به وسیله کسی که حتماً خدا به واسطه او به ما آب خواهد داد.

صبح فردا که شد، خلیفه عمر نزد عبّاس، عمّ اکرم رسول الله صلی الله علیه وآله رفت و گفت: «اخرج بنا حتی نستسقی الله بک». بیرون بیا با ما، تا به وسیله تو طلب آب نماییم از خداوند متعال.

جناب عباس فرمود: عمر قدری بنشین، تا وسیله فراهم نمایم. آن گاه فرستاد بنی هاشم را خبر کردند، لباس پاک پوشیده، بوی خوش استعمال نموده، در آن حال، جناب عبّاس بیرون آمد در حالتی که علی علیه السّلام در جلو او و امام حسن علیه السّلام طرف راست و امام حسین علیه السّلام طرف چپ و بنی هاشم در عقب سرش [بودند]، آن گاه فرمود: یا عمر، احدی را با ما مخلوط منما. پس به همین حال رفتند تا به مصلّی. جناب عبّاس دست به مناجات برداشت و عرض کرد: پروردگارا تو ما را خلق فرمودی و دانا بودی به آنچه ما عمل به آن می‌نماییم. آن گاه عرض کرد: «اللّهم کما تفضّلت علینا فی أوّله فتفضّل علینا فی آخره. » پروردگارا هم چنان که تفضّل فرمودی بر ما در اوّل امر، پس تفضّل نما بر ما در آخر آن.

جابر می‌گوید: هنوز دعایش تمام نشده بود که ابرها حرکت کردند و باران بنای باریدن را گذارد. هنوز ما به منزلهامان نرسیده بودیم مگر از باران تر شدیم.

۲ – ابن ابی الحدید معتزلی در صفحه ۲۵۶ جلد دوم شرح نهج البلاغه [21] (چاپ مصر) نقل می‌نماید: خلیفه عمر با جناب عبّاس، عمّ اکرم رسول الله صلی الله علیه وآله به استسقاء رفتند. خلیفه عمر در محل استسقاء عرض کرد:

«اللّهمّ إنّا نتقرّب إلیک بعمّ نبیّک وبقیّة آبائه وکبر رجاله، فاحفظ اللّهم نبیّک فی عمّه فقد دلّونا به إلیک مستشفعین ومستغفرین. » پروردگارا ما توسّل می‌جوییم به سوی تو به عمّ پیغمبرت و باقیمانده از پدرانش و بزرگان از رجال بنی هاشم. پس حفظ فرما مقام پیغمبرت را در عموی او؛ زیرا که او ما را دلالت نموده به سوی تو که طلب شفاعت و استغفار نماییم از درگاه باعظمت تو.

حکایات آقایان سنّی‌ها و اتباع خلیفه عمر، همان مَثَل معروف کاسه گرم تر از آش است؛ زیرا که خلیفه عمر در وقت دعا و احتیاج و اضطرار، عترت و اهل بیت پیغمبر را شفیع قرار می‌داد و به وسیله آنها از خداوند طلب حاجت می‌نمود و مورد اعتراض هم قرار نمی گرفت، ولی وقتی ما شیعیان، آن خاندان طهارت را شفیع قرار می‌دهیم و به آنها توسّل می‌جوییم، به ما اعتراض نموده، کافر و مشرک می‌خوانند؟!

اگر شفیع بردن آل محمد و عترت طاهره به سوی خدای متعال شرک است، پس قطعاً طبق روایات علمای خودتان، خلیفه عمر بن الخطاب اول مشرک بوده.

و اگر آن عمل خلیفه شرک نبوده، بلکه احسن اعمال بوده (چون خلیفه انتخاب نموده)، پس حتماً اعمال شیعیان و توسّل آنها به آل محمّد سلام الله علیهم اجمعین نیز هرگز شرک نخواهد بود.

پس حتما باید آقایان از این گفتار خودتان برگردید، بلکه استغفار نمایید – که چنین نسبتی را به شیعیان پاک موحّد دادید -، تا مغضوب غضب حق واقع نشوید؛ زیرا جایی که خلیفه عمر با بودن کبار صحابه هرچه دعا کنند، نتیجه نگیرند مگر به وسیله اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله، شما چگونه انتظار دارید که ما بی واسطه و مستقل دعا کنیم و نتیجه بگیریم.

پس آل محمّد سلام الله علیهم اجمعین در تمام ادوار – از زمان پیغمبر الی زماننا هذا – وسایل عباد به سوی خدا بودند و ما هم برای آنها استقلالی در قضای حوایج قائل نیستیم، مگر آنکه آنها را عباد صالحین و امامان برحق و مقرّبین درگاه حق تعالی دانسته، لذا واسطه بین خود و خدا قرار می‌دهیم. و بزرگ ترین دلیل بر این معنی کتب ادعیه ما می‌باشد که در تمام ادعیه مأثوره از ائمه ی معصومین – غیر از آنچه عرض کردم – به ما دستور داده نشده و ما هم غیر از این طریق عملی ننموده و نخواهیم نمود.

 

حافظ: این بیانات شما بر خلاف مسموعات ما است.

 

داعی: مسموعاتتان را بگذارید، از مشهودات صحبت بفرمایید. آیا هیچ [یک از] کتب معتبره ادعیه علمای بزرگ شیعه را ملاحظه و مطالعه فرموده اید؟

 

حافظ: دسترسی نداشته ام.

 

داعی: مقتضی آن بود که اول این قبیل کتب را مطالعه فرموده، آن گاه ایراد می‌فرمودید. اینکه دو جلد کتاب دعا و زیارت همراه دارم؛ یکی «زاد المعاد»، تالیف علامه مجلسی قدس سره القدّوسی و دیگر «هدایهْ الزائرین»، تالیف فاضل محدّث متبحّر معاصر «آقای حاج شیخ عباس قمی دامت برکاته» [22] برای مطالعه حاضر است. (هر دو را خدمت آقایان گذاردم و مورد مطالعه قرار دادند، ادعیه توسّل را خواندند و دیدند در هیچ کجا استقلالی برای خاندان رسالت ذکر نشده، بلکه در همه جا آنها را واسطه خوانده اند. آن گاه آقا سید عبدالحی دعای توسّل را که علامه مجلسی نقلاً از محمد بن بابویه قمی اعلی الله مقامهم از ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین برای نمونه ذکر نموده، و تا به آخر، قرائت نمودند که مطلعش این است…..

پایان قسمت هفدهم

ادامه دارد…

…………….

[۱]: گرچه این حدیث را در صحیح مسلم نیافتیم، لکن ابن حجر مکی در صواعق المحرقه، ۱۵۲، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۷ بعد از نقل کامل این حدیث می‌نویسد: «وفی روایة مسلم و من تخلف عنها غرق». و این حاکی از آن است که این حدیث را مسلم نقل کرده است؛ گرچه امروز در صحیح مسلم دیده نمی شود و این تحریفی آشکار است. – البته حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک، در کتاب التفسیر و در تفسیر سوره هود، ج ۲، ۳۴۳، این حدیث را این گونه از ابوذر نقل کرده است: «مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق»، و البته درباره این حدیث با این عبارت و راویان گفته است: این حدیث صحیح به شرط مسلم است ولی آن را نیاورده است و در کتاب ینابیع المودهْ، ج ۲، ۴۴۳، فی خلافهْ الحسن علیه السّلام وفضائله ذیل روایت ۲۲۰، روایت مسلم را ذکر کرده و بیان می‌کند که عبارت مسلم در انتهای حدیث این است… ومن تخلف عنها غرق. (محقق)

[۲]: . تا آنجا که ما جست و جو کردیم این حدیث را در مسند نیافتم، لکن احمد بن حنبل در فضائل الصحابه، ۲/۹۸۷ ح ۱۴۰۲، باب فضائل الحسن والحسین حدیث سفینه را نقل کرده است.

[۳]: حلیهْ الاولیاء، أبو نعیم اصفهانی، ۴/۳۰۶، ترجمه شماره ۲۷۵، شرح حال سعید بن جبیر، آثاره فی التفسیر.

[۴]: تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۱۲/۹۱، ترجمه شماره ۶۵۰۷، شرح حال علی بن محمّد المطرز.

[۵]: النهایه، ابن اثیر ۲/۲۹۸، لغت زخخ.

[۶]: تذکرهْ الخواص، سبط ابن جوزی، ص۲۹۱، باب ۱۲.

[۷]: فصول المهمّه، ابن صبّاغ مالکی، ۱/۱۴۱، مقدمه مؤلّف، تنبیه علی ذکر شیء مما جاء فی فضلهم وفضل محبتهم.

[۸]: گرچه این حدیث را در تاریخ المدینهْ نیافتیم، لکن سمهودی در جواهر العقدین، ۲/۱۲۰، قسم۲، فصل ۵، همین حدیث را به طور کامل نقل کرده است.

[9]: نور الأبصار، شبلنجی، ص۲۲۹، باب ۲.

[10]: تفسیر الکبیر، فخر رازی، ۲۷/۱۶۷، ذیل آیه ۲۳ سوره شوری، المسألهْ الثانیه.

[11]: الدّر المنثور، سیوطی، ۳/۶۰۳، ذیل آیه ۴۳ سوره هود.

[12]: . معجم الأوسط، طبرانی، ۶/۴۰۶، ح ۵۸۶۶، احادیث محمد بن عبدالعزیز بن محمد بن ربیعهْ الکلابی و ۴/۲۸۴، ح ۳۵۰۲، احادیث حسین بن احمد بن منصور بن سجاده.

[13]: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ۳/۱۶۳، ح ۴۷۲۰، کتاب معرفهْ الصحابه، باب مناقب اهل رسول الله.

[14]: ینابیع المودّهْ، قندوزی، ۱/۹۴، ح ۵، باب ۴.

[15]: مودّهْ القربی، سید علی همدانی، مودّه۲ (با استفاده از ینابیع المودّهْ، قندوزی، ۲/۲۶۹، ح ۷۶۸، باب ۵۶).

[16]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکّی، ص۱۵۲، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۷.

[17]: کفایهْ الطالب، گنجی شافعی، ص۳۷۹، باب ۱۰۰.

[18]: رشفهْ الصادی، علوی حضرمی، ص۵۷، باب ۱، آیه ۶. حضرمی سه بیت اوّل این اشعار را نقل کرده است.

[19]: «عن أنس أنّ عمر بن الخطاب کان إذا قحطوا استسقی بالعبّاس بن عبدالمطّلب فقال: اللّهم إنّا کنّا نتوسّل إلیک بنبیّنا فتسقینا وانّا نتوسّل إلیک بعمّ نبیّنا فاسقنا قال: فیسقون». مدرک قبل، و صحیح بخاری، ۲/۴۵۳، ح ۹۴۷، کتاب الاستسقاء، باب سؤال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا.

[20]: . «وفی تاریخ دمشق انّ الناس کرّروا الاستسقاء عام الرمادة سنة سبع عشرة من الهجرة فلم یسقوا، فقال عمر: لأستسقین غداً بمن یسقینی الله به. فلمّا أصبح غداً للعبّاس فدقّ علیه الباب. فقال من؟ قال: عمر. قال: ما حاجتک؟ قال: اخرج حتی نستسقی الله بک. قال: أقعد. فأرسل إلی بنی هاشم أن تطهّروا وألبسوا من صالح ثیابکم، فأتوه، فأخرج طیبا فطیبهم ثم خرج وعلیّ أمامه بین یدیه والحسن عن یمینه والحسین عن یساره وبنو هاشم خلف ظهره، فقال: یا عمر لا تخلط بنا غیرنا، ثمّ أتی المصلّی فوقف، فحمد الله وأثنی علیه وقال: اللهم انّک خلقتنا ولم تؤامرنا وعلمت ما نحن عاملون قبل أن تخلقنا فلم یمنعک علمک فینا عن رزقنا. اللهم فکما تفضّلت فی أوّله تفضّل علینا فی آخره. قال جابر: فما برحنا حتی سحت السماء علینا سحا فما وصلنا إلی منازلنا إلاّ خوضا. فقال العباس: أنا المسقی ابن المسقی ابن المسقی ابن المسقی خمس مرّات وأشار إلی أنّ أباه عبدالمطّلب استسقی خمس مرّات فسقی». صواعق المحرقه، ابن حجر مکّی، ص۱۷۸، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۱۴، مقصد ۵. این روایت در کتاب تاریخ مدینه دمشق، ۲۶/۳۶۱، ذیل ترجمه ۳۱۰۶ العباس بن عبدالمطلب بیان شده و نیز در کتاب السیرهْ الحلبیه ۲/۲۲۶ و کتاب ینابیع المودّهْ، ۲/۴۶۶ حدیث ۳۰۳، فی خلافهْ الحسن وفضائله ومزایاه وکرامته ذکر شده است. (محقق)

[21]: «و روی عبدالله بن مسعود انّ عمر بن الخطاب خرج یستسقی بالعبّاس فقال: اللّهم إنّا نتقرّب إلیک بعمّ نبیّک وقفیة آبائه وکبر رجاله، فانّک قلت وقولک الحق: {وَأَمّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ} فحفظتهما لصلاح أبیهما، فاحفظ اللّهم نبیّک فی عمّه دلّونا به إلیک مستشفعین ومستغفرین». این روایت در صحیح بخاری ۴/۲۰۹ باب مناقب المهاجرین و فضلهم، ذکر العباس بن عبدالمطلب رضی الله عنه نیز آورده شده و نیز در کتاب السنن الکبری بیهقی ۳/۳۵۲، باب الاستسقاء بمن ترجی برکهْ دعائه و نیز در کتاب المعجم الکبیر طبرانی ۱/۷۲/ ح ۸۴، ما السند عمر بن خطاب عن رسول الله صلی الله علیه وآله و نیز کتاب الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ۳/۳۲۱ و ۳۲۲، ذکر استخلاف عمر رحمه الله و نیز جلد ۴ ص۲۸ الطبقهْ الثانیه نیز ذکر شده است. (محقق) و همچنین در شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۷/۲۷۴، خطبه ۱۱۴ (فی الاستسقاء)، أ خبار و أحادیث فی الاستسقاء. و نیز ابن حجر عسقلانی در بلوغ المرام، ص۹۴، ح ۵۳۹، کتاب الصلاهْ، باب صلاهْ الاستسقاء؛ و شوکانی در نیل الأوطار، ۴/۸، ح ۱۳۴۷، کتاب الاستسقاء، باب الاستسقاء بذوی الصلاح؛ محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ص۱۹۸ – ۱۹۹، قسم دوم، باب اوّل، فصل سوم، ذکر استسقاء بذوی الصلاح؛ محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ص۱۹۸ – ۱۹۹، قسم دوم، باب اوّل، فصل سوم، ذکر استسقاء الصحابه بالعباس؛ حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، ۳/۳۷۷، ح ۵۴۳۸، کتاب معرفهْ الصحابه، ذکر مناقب العباس بن عبدالمطلب؛ ابن عماد حنبلی در شذرات الذهب، ۱/۲۹، حوادث سال ۱۸ هجری و ابن عساکر در تاریخ دمشق ۲۶/۳۶۱، ترجمه شماره ۳۱۰۶، شرح حال عباس بن عبدالمطلب، این جریان را به الفاظ گوناگون نقل کرده اند. همچنین ابن اثیر در أسد الغابه، ۳/۱۱۱، شرح حال عباس عبدالمطلب این جریان را این گونه نقل کرده است: «… استسقی عمر بن الخطاب بالعباس رضی الله عنه عام الرمادة لما اشتد القحط، فسقاهم الله تعالی به وأخصبت الأرض، فقال عمر: هذا والله الوسیلة إلی الله والمکان منه… ولما سقی الناس طفقوا یتمسحون بالعباس ویقولون هنیئاً لک ساقی الحرمین». وبرهان الدین حلبی در سیرهْ الحلبیه، ۲/۴۸، باب الهجرهْ، همین حدیث را با تفصیلی بیشتر نقل کرده است. آنچه ابن اثیر و برهان الدین حلبی نقل کرده اند عبارتی دارد که صریح در مطلب است و آن جمله ای است که عمر بن خطاب می‌گوید: «هذا والله هو الوسیلة إلی الله».

[22]: در ۲۳ ذیحجه ۱۳۵۹ قمری به رحمت ایزدی پیوست و در طرف راست درب قبله نجف اشرف مدفون گردید رحمه الله علیه. (مؤلف)

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

روزبزرگداشت شیخ بهایی؛ روزملی کارآفرینی و معماری

مسجد امام اصفهان

تظاهرات ضدصهیونیستی و نژاد پرستی در پاریس

فرانسویان آزادیخواه و مسلمانان مقیم فرانسه علیه جنایات رژیم صهیونیستی شعار سردادند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.