سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (16)/ خبر مضحک و اهانت به رسول الله (ص) در صحیحین بخاری و مسلم

شب های پیشاور (16)/ خبر مضحک و اهانت به رسول الله (ص) در صحیحین بخاری و مسلم

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

شب های پیشاور (16)/ خبر مضحک و اهانت به رسول الله در صحیحین بخاری و مسلم

آیا از شدّت احتیاط در علم و عمل بخاری است که در صفحه ۱۲۰ جلد دوم «صحیح» [1] خود، باب «اللهو بالحراب» و همچنین مسلم در جلد اول «صحیح» [2] در باب «الرخصة فی اللعب الّذی لا معصیة فیه فی أیّام العید» از ابوهریره نقل می‌نمایند که روز عیدی جمعی از سیاحان سودانی در مسجد رسول خدا جمع شده بودند و با اسباب لهو و لعب، مردم را سرگرم می‌نمودند. رسول اکرم صلی الله علیه وآله به عایشه فرمود: میل داری تماشا کنی. عرض کرد: بلی یا رسول الله. حضرت او را پشت خود سوار نمود، به قسمی که سرش را از روی کتف آن حضرت کشیده و صورت به صورت مبارکش گذارد. حضرت برای لذّت بردن عایشه آنها را ترغیب می‌نمود که خوب تر بازی کنند، تا زمانی که عایشه خسته شد. آن گاه او را بر زمین گذارد؟!

شما را به خدا انصاف دهید که اگر چنین نسبتی به یک نفر از شماها بدهند عصبانی نمی شوید و آن را اهانت به خود نمی دانید.

اگر جناب حافظ بگوید که گوینده [ای] گفته است دیشب پشت منزل آقای حافظ، دسته ای بازیگر مشغول سازندگی و بازیگری بودند، دیدم آقای حافظ عالم جلیل القدر، عیالش را بر پشت خود بلند نموده و تماشا می‌کند، حتی به بازیگرها می‌گوید خوب بازی کنید، تا عیال من لذّت ببرد، شما را به خدا آقای حافظ از شنیدن این حرف خجالت نمی کشد و متأثر نمی گردد. و اگر بنده ی مخلص شما چنین حرفی را از گوینده ای – ولو ظاهر الصلاح باشد – شنیدم، آیا سزاوار است نقل کنم و اگر نقل کردم، عقلا نمی گویند فلانی جاهلی حرفی را زد، شما که عاقل هستید، چرا نقل نمودید.

آن گاه قضاوت کنید به منقولات بخاری که اگر واقعاً دقیق و حلاج اخبار بوده، بر فرض چنین خبری [را] شنید، سزاوار بود در کتاب خود نقل نماید و آقایان هم آن کتاب را اصحّ الکتب بعد القرآن بخوانید.

ولی حدیث ثقلین را که رسول اکرم صلی الله علیه وآله امر می‌فرماید امّت خود را که بعد از من تمسّک به قرآن مجید و عترت معصومین از اهل بیت من بجویید، (چون نام عترت در میان است) نقل ننماید، و لکن اخبار مجعوله ی موهومه که وقت مجلس اجازه نقل تمام آنها را نمی دهد، در ابواب کتب خود نقل نماید.

ولی از یک جهت، داعی تصدیق می‌نمایم بیان شما را که آقای بخاری در میان علمای سنّت و جماعت بسیار محتاط بوده، به این معنی که به هر خبری برخورده که راهی به اثبات ولایت علی علیه السّلام و حرمت اهل بیت طهارت به عنوان مقام ولایت داشته، احتیاطاً نقل ننموده که مبادا روزی حربه دست دانشمندان گردد و حق و حقیقت را ظاهر نمایند.

چنانچه مجلّدات صحاح را با صحیح بخاری مقابله می‌نماییم، به این موضوع روشن بر می‌خوریم که هر خبری و لو متواتر و ضروری و مؤید به قرآن و آیات الهیه بوده، ایشان نقل ننمودند؛ مانند احادیث بسیار در سبب نزول آیات شریفه: ﴿یَا أَیّهَا الرّسُولُ بَلّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبّکَ… ﴾. [3] ﴿إِنّمَا وَلِیّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِینَ آمَنُوا الّذِینَ یُقِیمُونَ الصّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾. [4] و ﴿وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ… ﴾. [5] و حدیث الولایهْ یوم الغدیر و حدیث الانذار یوم الدار و حدیث المؤاخاهْ و حدیث السفینه و حدیث باب الحطّه و غیر اینها آنچه نسبتی به اثبات مقام ولایت و حرمت اهل بیت طهارت داشته، ایشان احتیاطاً نقل ننمودند، ولی هر حدیثی – ولو از هر جعّال، کذّاب و وضّاع بوده – که در اهانت به مقامات مقدّسه انبیای عظام و بالاخص وجود مقدّس خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله و عترت طاهره آن حضرت راهی داشته، بدون احتیاط نقل نموده که به بعض از آنها اشاره نمودیم.

 

در اسناد حدیث ثقلین

اینک ناچارم به بعض از کتب معتبره شمااشاره نمایم، تا بدانید که اگر حدیث شریف ثقلین را آقای بخاری نقل ننموده، دیگران از اکابر و موثّقین علمای شما حتی عدل بخاری (در صحّت بیان نزد شما) مسلم بن حجّاج نقل نموده اند: مسلم بن حجّاج در صفحه ۱۲۲ جلد هفتم «صحیح» [6] و ابی داوود در «صحیح» [7] و ترمذی در صفحه ۳۰۷، جزء دوم «سنن» [8] و نسایی در صفحه ۳۰ «خصایص» وامام [9] احمد بن حنبل در صفحه ۱۴ و ۱۷ جلد سیم و صفحه ۲۶ و ۵۹ جلد چهارم و صفحه ۱۸۲ و ۱۸۹ جلد پنجم «مسند» [10] و حاکم در صفحه ۱۰۹ و صفحه ۱۴۸ جلد سیم «مستدرک» [11] و حافظ ابو نعیم اصفهانی در صفحه ۳۵۵ جلد اول «حلیه الأولیاء» [12] و سبط ابن جوزی در صفحه ۱۸۲ «تذکره» [13] و ابن اثیر جزری در صفحه ۱۲ جلد دوم و صفحه ۱۴۷ جلد سوم «أسد الغابه» [14] وحمیدی در «جمع بین الصحیحین» [15] و رزین در «جمع بین الصحاح الستّه» و طبرانی در «کبیر» [16] و ذهبی در «تلخیص مستدرک» [17] و ابن عبد ربّه در «عقد الفرید» [18] و محمد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤول» [19] و خطیب خوارزمی در «مناقب» [20] و سلیمان بلخی حنفی در باب ۴ «ینابیع المودّه» [21] و میر سید علی همدانی در مودّهْ دوم از «مودّهْ القربی» [22] و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» [23] و شبلنجی در صفحه ۹۹ «نور الابصار» [34] و نور الدین بن صبّاغ مالکی در صفحه ۲۵ «فصول المهمه» [25]  و حموینی در «فرائد السمطین» [26] و امام ثعلبی در تفسیر «کشف البیان» [27] و سمعانی و ابن مغازلی شافعی در «مناقب» [28] و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب اول در بیان صحّ-ت خطبه غدیر خم و در صفحه ۱۳۰ «کفایهْ الطالب» [29] ضمن باب ۶۲ و محمد بن سعد کاتب در صفحه ۸ جلد چهارم «طبقات» [30] و فخر رازی در صفحه ۱۸ جلد سیم «تفسیر» [31] ضمن آیه اعتصام و ابن کثیر دمشقی در صفحه ۱۱۳جلد چهارم «تفسیر» [32] ضمن آیه مودّت و ابن عبد ربّه در صفحه ۱۵۸ و ۳۴۶ جلد دوم «عقد الفرید» و ابن ابی الحدید در صفحه ۱۳۰ جزء ششم شرح نهج البلاغه و سلیمان حنفی در صفحات ۱۸ و ۲۵ و۲۹ و ۳۰ و ۳۱ و ۳۲ و ۳۴ و ۹۵ و ۱۱۵ و ۱۲۶ و ۱۹۹ و ۲۳۰ «ینابیع المودّهْ» [33] به عبارات مختلفه و ابن حجر مکّی در صفحات ۷۵ و ۸۷ و ۹۰ و ۹۹ و ۱۳۶ «صواعق» [34] به عبارات مختلفه و دیگران از اکابر علمای شما -که نقل اقوال تمام آنها مقتضی وقت این مختصر مجلس ما نیست – به مختصر اختلافی در الفاظ و عبارات، این حدیث شریف را که به نقل اقوال خاصّهْ و عامّه به حد تواتر رسیده، از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل نموده اند که فرمود: «إنّی تارک فیکم الثقلین؛ کتاب الله وعترتی أهل بیتی، لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض. من توسّل (تمسّک) بهما فقد نجی ومن تخلّف عنهما فقد هلک. ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبداً».

به درستی که می‌گذارم در میان شما دو چیز بزرگ را که کتاب خدا (قرآن مجید) و عترت اهل بیت من اند و این هر دو هرگز از هم جدا نمی شوند، تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند. هر کس توسّل و تمسّک به آن دو بنماید، پس به تحقیق نجات یافته است و هر کس از آن دو دوری نماید پس به تحقیق هلاک شده است. کسی که تمسَک به آن دو نماید هرگز گمراه نخواهد شد.

این دلیل محکم ماست که ناچار به امر رسول الله صلی الله علیه وآله بایستی تمسّک و توسّل بجوییم به قرآن کریم و اهل بیت طهارت سلام الله علیهم اجمعین.

 

شیخ: این حدیث را صالح بن موسی بن عبدالله بن اسحاق بن طلحهْ بن عبد الله القرشی التیمی الطلحی به سند خود از ابو هریره به این طریق نقل نموده که: «انّی قد خلفت فیکم ثنتین؛ کتاب الله وسنّتی… ».

 

داعی: باز با نقل حدیث یک طرفه از یک فرد طالح، متروک ضعیف و مردود ارباب جرح و تعدیل (از قبیل ذهبی [35] و یحیی [36] و امام نسایی [37] و بخاری [38] و ابن عدی [39] و غیرهم) وقت مجلس را گرفتید. آقای من، نقل این همه اخبار معتبره از اکابر علمای خودتان شما را قانع ننموده که به چنین حدیث غیر قابل قبول نزد جهابذه علمای خودتان استناد جستید و حال آنکه اتفاقی فریقین (شیعه و سنّی) است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کتاب الله وعترتی»، نه سنتی؛ چه آنکه کتاب و سنّت هر دو مبین می‌خواهند. سنّتی که خود محتاج به مبین است نمی تواند مبین قرآن باشد. پس عترت عدیل القرآن است که هم مبین قرآن و هم ظاهر کننده سنّت رسول الله صلی الله علیه وآله می‌باشد.

 

پایان قسمت شانزدهم

ادامه دارد…

 

 

………………..

[1]: «عن عائشة قالت: دخل علیّ رسول الله صلی الله علیه وآله وعندی جاریتان تغنیان بغناء بُعاث، فاضطجع علی الفراش وحوّل وجهه ودخل أبوبکر فانتهرنی وقال مزمارة الشیطان عند النبی صلی الله علیه وآله فأقبل علیه رسول الله صلی الله علیه وآله فقال: دعهما فلما غفل غمزتهما فخرجتا وکان یوم عید یلعب السودان بالدرق والحراب فاما سألت النبی صلی الله علیه وآله واما قال أتشتهین تنظرین؟ فقلت: نعم، فأقامنی وراءه خدّی علی خدّه وهو یقول دونکم یا بنی أرفدة حتی إذا مللت. قال: حسبک، قلت: نعم، قال: فاذهبی». صحیح بخاری، ۲/۴۳۵، ح ۸۹۶، کتاب العیدین، باب الحراب والدرق یوم العید. – و نیز بخاری در جلد سوم، صفحه ۲۲۸ در کتاب الجهاد والسیر، باب الدرق این روایت را ذکر کرده است. (محقق)

 

[2]: صحیح مسلم، ۲/۶۰۹، ح ۱۹، کتاب صلاهْ العیدین، باب الرخصهْ فی اللعب الّذی لا معصیهْ فیه فی أیّام العید، حدیث را همانند بخاری نقل کرده است.

 

[3]: مائده/ ۶۷.

 

[4]: مائده/ ۵۵.

 

[5]: شعراء/ ۲۱۴.

[6]: صحیح مسلم، ۴/۱۸۷۳، ح ۳۶، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن أبی طالب.

 

[7]: سنن أبی داود، ۲/۱۸۵، ح ۱۹۰۵، کتاب المناسک، باب صفهْ حجّهْ النبی. ابی داود این حدیث را به طور ناقص و در ضمن حدیثی طولانی این گونه نقل کرده است: «ثنا جعفر بن محمّد عن أبیه قال: دخلنا علی جابر بن عبدالله… ثمّ قال: إنّ رسول الله صلّی الله علیه وسلّم مکث تسع سنین لم یحج‘ ثم أذن فی الناس فی العاشرة أنّ رسول الله صلّی الله علیه وسلّم حاج… فخطب الناس فقال صلّی الله علیه وسلّم… وانّی قد ترکت فیکم مالن تضلّوا بعده ان اعتصمتم به کتاب الله، وانتم مسؤولون عنّی فما أنتم قائلون؟ قالوا: نشهد انّک قد بلّغت وأدّیت ونصحت… ».

 

[8]: الجامع الصحیح، ترمذی، ص۹۹۱، ح ۳۷۹۴، کتاب المناقب، باب فی مناقب اهل بیت النبی.

 

[9]: خصائص امیرالمؤمنین، احمی بن شعیب نسائی، ص۹۳، باب قول النبی صلی الله علیه وآله: من کنت ولیّه فهذا ولیّه.

 

[10]: مسند احمد بن حنبل، ۳/۱۴ و ۱۷، مسند أبی سعید الخدری، ۵/۱۸۲ و ۱۸۹، مسند زید بن ثابت، که در دو مورد اخیر، حدیث را به لفظ: انّی تارک فیکم خلیفتین… نقل کرده است.

 

[11]: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ۳/۱۶۰ – ۱۶۱، ح ۴۷۱۱، کتاب معرفهْ الصحابه، باب مناقب اهل رسول الله.

 

[12]: حلیهْ الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، ۱/۳۵۵، ترجمه شماره ۵۷، شرح حال حذیفه بن أسید.

 

[13]: تذکرهْ الخواص، سبط ابن الجوزی، ص۲۹۰، باب ۱۲.

 

[14]: أسد الغابه، ابن اثیر، ۲/۱۲، شرح حال حسن بن علی بن أبی طالب و ۳/۱۴۷، شرح حال عبدالله بن حنطب الحارث، که در مورد اخیر هم حدیث را به این عبارت نقل کرده است: «… قال صلی الله علیه وآله: انّی سائلکم عن اثنتین؛ عن القرآن وعن عترتی».

 

[15]: الجمع بین الصحیحین، حمیدی، ۱/۵۱۵، ح ۸۴۱، مسند زید بن ارقم.

 

[16]: معجم الکبیر، طبرانی، ۳/۶۵ – ۶۶، ح ۲۶۷۸ – ۲۶۷۹ و ۲۶۸۱، مسند حسن بن علی.

 

[17]: تلخیص المستدرک، ذهبی، ۳/۱۰۹، کتاب معرفهْ الصحابه، باب فضائل امیرالمؤمنین، وصیهْ النبی صلّی الله علیه وسلّم فی کتاب الله وعترهْ رسوله.

 

[18]: عقد الفرید، ابن عبد ربّه، ۴/۱۲۶، کتاب الواسطهْ فی الخطب، خطبهْ رسول الله صلی الله علیه وآله فی حجّهْ الوداع.

 

[19]: مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص۳۹، مقدّمه مؤلّف، تحت عنوان اللفظهْ الثانیهْ.

 

[20]: مناقب خوارزمی، ص۲۰۰، ح ۲۴۰، فصل ۱۶، الفصل الثالث. خوارزمی ضمن حدیثی طولانی به این حدیث اشاره کرده است.

 

[21]: ینابیع المودّه، قندوزی، ۱/۹۷، ح ۹، باب ۴، فصل ۱.

 

[22]: مودّهْ القربی، سید علی همدانی، مودّه (با استفاده از ینابیع المودهْ قندوزی، ۲/۲۶۹، ح۷۶۶، باب ۵۶).

[23]: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۹/۱۳۳، خطبه ۱۵۰ (یؤمی فیها الی الملاحم)، شرح جمله «وهجروا السبب الّذی أمروا بمودّته».

 

[24]: نور الأبصار، شبلنجی و بهامشه اسعاف الراغبین، محمد بن علی الصبان، ص۱۱۹. ما این حدیث را در حاشیه کتاب یافتیم و احتمال دارد که مؤلّف با اعتماد بر حاشیه، حدیث را از متن نقل کرده است.

 

[25]: فصول المهمّهْ، ابن صبّاغ مالکی، ۱/۲۳۷، فصل ۱، فصل فی مؤاخاهْ رسول الله. ابن صبّاغ حدیث را به این لفظ آورده است: «… أیّها الناس: قد خلفت فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی: کتاب الله وأهل بیتی… ».

 

[26]: فرائد السمطین، حموینی، ۲/۲۳۳ – ۲۳۴، ح ۵۱۳، سمط ۲، باب ۴۶.

 

[27]: الکشف والبیان، ثعلبی، ۸/۴۰، ذیل آیه ی ۳۳ سوره ی احزاب. ثعلبی حدیث را به دو لفظ «ثقلین» و «خلیفتین» نقل کرده است.

 

[28]: مناقب ابن مغازلی، ص۲۳۴ – ۲۳۶، ح ۲۸۱ – ۲۸۴، باب قوله: إنّی تارک فیکم الثقلین. ابن مغازلی این حدیث را به طرق مختلف نقل کرده است.

 

[29]: کفایهْ الکبری، گنجی شافعی، ص۵۳، باب ۱ وص ۲۵۹، باب ۶۲.

 

[30]: طبقات الکبری، محمَد بن سعد، ۲/۱۵۰، ذکر عرض رسول الله القرآن علی جبرئیل واعتکافه فی السنهْ التی قبض فیها.

 

[31]: تفسیر الکبیر، فخر رازی، ۸/۱۶۳، ذیل آیة ۱۰۳ سوره آل عمران.

[32]: تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ۴/۱۰۲، ذیل آیه ۲۳ سوره شوری.

 

[33]: ینابیع المودهْ، قندوزی، ۱/۹۵ به بعد، باب ۴.

 

[34]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۴۹ – ۱۵۱، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۴. ابن حجر حدیث را با اسناد و الفاظ مختلف نقل کرده است.

[35]: میزان الاعتدال، ذهبی، ۳/۴۱۴، ترجمه شماره ۳۸۳۵، شرح حال صالح بن موسی الطلحی. ذهبی می‌نویسد: «کوفی ضعیف. قال یحیی: لیس شیء ولا یکتب حدیثه. قال البخاری: منکر الحدیث. وقال النسائی: متروک».

 

[36]: تاریخ یحیی بن معین. ۱/۱۱۵، ترجمه شماره ۶۵۴، شرح حال صالح بن موسی الطلحی، الأوَل من التابعین ومن بعدهم من أهل المدینه. یحیی بن معین می‌نویسد: «سمعت یحیی یقول: صالح الطلحی، لیس حدیثه بشیء».

 

[37]: الضعفاء والمتروکین، احمد بن شعیب نسائی، ص۱۳۶، ترجمه شماره ۳۱۴، شرح حال صالح بن موسی الطلحی. نسائی می‌نویسد: «صالح بن موسی الطلحی متروک الحدیث».

 

[38]: الضعفاء الصغیر، بخاری، ص۴۴۷، ترجمه شماره ۱۶۹، شرح حال صالح بن موسی. بخاری می‌نویسد: «صالح بن موسی: من ولد طلحهًْ بن عبیدالله، منکر الحدیث».

 

[39]: الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی، ۵/۱۰۵، ترجمه شماره ۹۱۸، شرح حال صالح بن موسی. ابن عدی می‌نویسد: «عن یحیی قال: صالح الطلحی حدیثه لیس بشیء. ثنا الجنیدی، ثنا البخاری قال: صالح بن موسی من ولد طلحة بن عبیدالله منکر الحدیث. قال السعدی: صالح بن موسی ضعیف الحدیث. وقال النسائی فیما أخبرنی محمّد بن العبّاس عنه، قال: صالح بن موسی الطلحی منکر الحدیث».

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مولانا علی(علیه السلام) شیعه جاهل نمی‌خواهد!

شهید مرتضی مطهری

نکاه شهید مطهری به مسئله حجاب و کتاب لینالونا فرانسوی

ويدئو/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.