سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (12)/ اشکال راجع به خبر معرفت و جواب آن اشکال
سلطان الواعظین

شب های پیشاور (12)/ اشکال راجع به خبر معرفت و جواب آن اشکال

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

 

شب های پیشاور (12)/ اشکال راجع به خبر معرفت و جواب آن اشکال

 

اشکال راجع به خبر معرفت

حافظ: اخبار زیادی دیده ام، ولی آنچه الحال در نظر دارم، در تفسیر صافی که به قلم یکی از علماء و مفسرین بزرگ شما فیض کاشی می‌باشد، خبری نقل می‌کند که روزی حضرت حسین، الشهید بالطف، در مقابل اصحاب ایستاد و گفت: «ایّها الناس انّ الله تعالی جلّ ذکره ما خلق العباد إلاّ لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه.

قال رجل من أصحابه: بأبی أنت وأمّی یابن رسول الله فما معرفة الله؟ قال علیه السّلام: معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الّذی تجب علیهم طاعته. » [۱] ای مردم! خداوند جلّ ذکره، خلق نفرموده است بندگان را مگر برای شناختن او. پس زمانی که او را شناختند، عبادتش کردند و همین که عبادت کردند، مستغنی شوند به عبادت او از عبادت هرچه غیر اوست. مردی از اصحاب عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد پسر پیغمبر، حقیقت معرفت خدا چیست؟ فرمود: معرفت و شناختن اهل هر زمان است امامی را که اطاعتش برایشان لازم است.

جواب از اشکال

داعی: اولاً باید به سلسله سند خبر توجه کرد که آیا این خبر صحیح است یا موثّق و معتبر و حسن است، یا ضعیف قابل توجّه است، یا مردود.

بر فرض صحّت، به خبر واحدی نتوان نصوص صریحه در توحید، از آیات قرآن مجید و اخبار متواتره از طرق آل اطهار و ائمه هدی سلام الله علیهم اجمعین را از ظواهر خود منصرف ساخت.

شما چرا این همه اخبار و احادیث و گفتار ائمه دین را در توحید و مناظراتی را که بزرگان از ائمه اثنی عشر – که در مواقع مقتضی – با مادیین و دهریین نموده اند و اثبات توحید خالص فرموده اند، نمی بینید و به آنها توجّه نمی نمایید، در حالی که تمام تفاسیر مهمّه شیعه و کتب اخبار، از قبیل توحید مفضّل و توحید صدوق و کتاب توحید از بحار الانوار علامه مجلسی قدّس الله اسرارهم و سایر کتب توحیدیه علمای بزرگ شیعه امامیه مملوّ از اخبار متواتره از اهل بیت طهارت است.

چرا رساله «النکت الاعتقادیه» ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان، معروف به «مفید» که از مفاخر علمای شیعه در قرن چهارم و متوفّای سال ۴۱۳ قمری بوده و همچنین «اوائل المقالات فی المذاهب» و «المختارات» تالیف آن بزرگوار را مطالعه نمی کنید و نیز مراجعه نمی نمایید به کتاب «احتجاج» شیخنا الاجل، ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، تا بدانید امام بر حق، حضرت رضا علیه الصلاهْ والسلام چگونه در مقابل مخالفین و منکرین توحید، اثبات توحید  خالص فرموده؟

که می‌گردید خبرهای واحد متشابهی را پیدا می‌کنید و به آنها اتکاء نموده و شیعیان را مورد حمله قرار می‌دهید.

چه خوش گوید شاعر عرب:

أتبصر فی العین منّی القذی

وفی عینک الجذع لا تبصر

«آیا می‌بینی در چشم من ریزه خاشاک را، اما در چشم خود چوب خرما را نمی بینی – کنایه از اینکه عیب کوچک مرا می‌بینی، ولی عیب بزرگ خود را نمی بینی».

مثل این است که آقایان محترم به کتاب‌های خودتان دقیق نمی شوید، تا خرافات و موهومات، بلکه کفریات مندرجه در آن کتاب‌ها را که یضحک به الثکلی است ببینید و از خجالت سر بلند ننمایید، حتی در صحاح معتبره خودتان به قدری اخبار خنده آور نقل شده که عقل را مبهوت و حیران می‌نماید.

حافظ: خنده آور گفتار و کلمات شماست که تخطئه می‌نمایید کتبی را که در عظمت و بزرگی مانند آن نیامده، مخصوصاً صحیحین بخاری و مسلم، که عموم علمای ما اتفاق دارند به قطعیت احادیث مندرجه در آنها و اگر کسی انکار این دو کتاب و اخبار مندرجه در آنها را بنماید و در مقابل تخطئه آنها بر آید، در حقیقت انکار اصل مذهب سنّت و جماعت را نموده؛ زیرا که مدار اعتبار این جامعه بعد از قرآن مجید، به این دو کتاب بزرگ است، چنانچه ابن حجر مکی در اوّل صواعق محرقه – اگر به نظرتان رسیده باشد – نوشته است: «الفصل فی بیان کیفیّتها» (ای کیفیّة خلافة ابی بکر) روی الشیخان البخاری و مسلم فی صحیحیهما اللذین هما أصحّ الکتب بعد القرآن باجماع من یعتدّ به.

بدیهی است که اخبار مندرجه در صحیحین قطعی الصدور است از جناب رسول اکرم صلی الله علیه وآله: «لأنّ الأمّة اجتمعت علی قبولهما وکلّ ما اجتمعت الأمّة علی قبوله مقطوع فما فی الصحیحین فمقطوع به. » در بیان کیفیت خلافت ابی بکر که روایت نمودند شیخان (بخاری و مسلم) درصحیحین خود، که صحیح ترین کتابهاست بعد از قرآن، به اجماع امّت؛ برای آنکه امّت اجتماع بر قبول آنها نمودند و هرچه را که امّت اجتماع بر قبول آنها بنمایند مقطوع است. پس به همین دلیل، احادیث مندرجه در صحیح بخاری و مسلم مقطوع الصدور است.

پس چگونه ممکن است کسی جرئت نماید بگوید در این دو کتاب، کفریات و هزلیات و خرافات و موهومات موجود است.

اخبار خرافی در صحیحین بخاری و مسلم

داعی: اولاً در جمله ای از بیاناتتان که فرمودید این دو کتاب مورد قبول تمام امّت است، اعتراضات علمی وارد است و این ادعای شما استناداً به قول ابن حجر، علماً و عملاً و منطقاً مردود یکصد میلیون مسلمان با علم و عمل می‌باشد. پس اجماع امّت در اینجا مانند همان اجماعی است که برای صدر اسلام در امر خلافت قائل شدید؟!

ثانیاً آنچه داعی می‌گویم با برهان و دلیل است. آقایان محترم هم اگر دیده رضا را ببندید و با دیده حقیقت بین به آن کتابها نظر کنید، می‌بینید آنچه ما می بینیم و مانند ما و تمام عقلاء از مندرجات آنها متحیر و متبسّم خواهید شد، چنانچه بسیاری از اکابر علمای خودتان، مانند دار قطنی [2] و ابن حزم [3] و شهاب الدین احمد بن محمدقسطلانی در «ارشاد الساری» و علامه ابوالفضل جعفر بن ثعلب شافعی در کتاب «الامتاع فی احکام السماع» و شیخ عبدالقادر بن محمد قرشی حنفی در «جواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه»

و شیخ الاسلام ابو زکریای نووی در «شرح صحیح» [4] و شمس الدین علقمی درّ کوکب منیر «شرح جامع الصغیر» و ابن القیم در «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» [5] وبالاخره جمیع علمای حنفیه و دیگران از اکابر سنّیه، صریحاً در مقام نقد و انتقاد به بعض احادیث صحیحین برآمده و اعتراف دارند که بسیاری از احادیث ضعیفه ی غیر صحیحه در صحیحین موجود است؛ چه آنکه هدف بخاری و مسلم جمع اخبار بوده، نه دقّت در صحّت آنها و بعض از محقّقین علمای خودتان، مانند کمال الدین جعفر بن ثعلب در بیان فضایح و قبایح روایات صحیحین و نشر مثالب بالاخره جمیع علمای حنفیه و دیگران از اکابر سنّیه، صریحاً در مقام نقد و انتقاد به بعض احادیث صحیحین برآمده و اعتراف دارند که بسیاری از احادیث ضعیفه ی غیر صحیحه در صحیحین موجود است؛ چه آنکه هدف بخاری و مسلم جمع اخبار بوده، نه دقّت در صحّت آنها و بعض از محقّقین علمای خودتان، مانند کمال الدین جعفر بن ثعلب در بیان فضایح و قبایح روایات صحیحین و نشر مثالب و معایب آنها سعی بلیغ نموده اند و اقامه دلایل و براهین در این باب، بارز و آشکار می‌باشد. [6]

پس تنها ما نیستیم که تحقیق در مطالب می‌نماییم که مورد حمله شما قرار گیریم، بلکه اکابر علمای خودتان که محقّق در حقایق بوده، این قبیل بیانات را نموده اند.

 

حافظ: خوب است از دلایل و براهین خود برای اهل مجلس بیان کنید، تا قضاوت به حق کنند.

 

داعی: گرچه گفت و گوی ما در این موضوع نبوده و اگر بخواهم وارد این بحث گردم، از رشته سؤال شما باز می‌مانم، ولی برای اثبات مرام، به چند نمونه ای مختصراً اشاره می‌نمایم.

اخبار رؤیهْ الله تعالی از اهل تسنّن

اگر شما اخبار کفر آمیز حلول و اتحاد و عقیده به جسمانیت و رؤیت پروردگار جلّ و علا را که دیده می‌شود در دنیا و یا در آخرت، علی اختلاف العقاید – چنانچه عدّه ای از حنابله و اشاعره قائل اند – بخواهید مطالعه نمایید، مراجعه کنید به کتب معتبره خودتان، مخصوصاً صفحه ۱۰۰ از جلد اول «صحیح بخاری»، [7] باب فضل السجود من کتاب الاذان و نیز صفحه ۹۲ جلد چهارم، باب الصراط من کتاب الرقاق [8] و در صفحه ۸۶ جلد اول «صحیح مسلم»، [9] باب اثبات الرؤیهْ المؤمنین ربّهم فی الآخرهْ و امام احمد حنبل در صفحه ۲۷۵ جلد دوم «مسند»، [10] به خوبی به دست می‌آورید.

من باب نمونه، دو خبر از همان ابواب را به عرض محترمتان می‌رسانم که از ابو هریره روایت می‌نمایند که: «انّ النار تزفر وتتقیّظ تقیّظاً شدیداً فلا تسکن حتی یضع الربّ قدمه فیها، فتقول قطّ قطّ حسبی حسبی. » [11] صدای شعله پیوسته رو به ازدیاد می‌رود و آرام نمی گیرد، تا آنکه خداوند پای خود را در میان آتش نهاده امر می‌کند تا این زمان کافی است.

و نیز از ابو هریره روایت نموده اند که جماعتی از مردم از رسول اکرم صلی الله علیه وآله سؤال نمودند: «یا رسول الله هل نری ربّنا یوم القیامة؟

قال: نعم. هل تضارّون فی رؤیة الشمس بالظهیرة صحوا لیس معها سحاب؟

قالوا: لا یا رسول الله.

وهل تضارّون فی رؤیة القمر لیلة البدر صحوا لیس فیها سحاب؟

قالوا: لا یا رسول الله.

قال: ما تضارّون فی رؤیة الله یوم القیامة إلاّ کما تضارّون فی رؤیة أحدهما. إذا کان یوم القیامة أذّن مؤذّن لیتّبع کلّ أمّة ما کانت تعبد، فلا یبقی أحد کان یعبد غیر الله من الأصنام والأنصاب إلاّ یتساقطون فی النار، حتّی إذا لم یبق إلاّ من کان یعبد الله من برّ وفاجر أتاهم ربّ العالمین فی أدنی صورة من التی رأوه فیها، فیقول: أنا ربّکم.

فیقولون: نعوذ بالله منک، لا نشرک بالله شیئاً.

فیقول: هل بینکم وبینه آیة فتعرفونه بها؟!

فیقولون: نعم.

فیکشف الله عن ساق ثمّ یرفعون رؤوسهم وقد تحوّل فی صورة التی رأوه فیها أوّل مرّة فقال: أنا ربّکم.

فیقولون: أنت ربّنا. » [12]

آیا ما می‌بینیم پروردگار خود را در روز قیامت؟

فرمود: آری. آیا در وقت ظهر روزی که آسمان خالی از ابر است از مشاهده خورشید ضرری به شما می‌رسد؟

عرض کردند: نه.

فرمود: آیا دیدن ماه تمام را در شبهایی که آسمان از ابر خالی است ضرر به شما می‌رساند؟

عرض کردند: نه.

فرمود: پس از رؤیت پروردگار در قیامت به شما ضرری نخواهد رسید، همچنان که از دیدار یکی از آن دو ضرری به شما نمی رسد.

روز قیامت که شد، از طرف خداوند اعلام می‌شود هر گروهی معبود خود را تبعیت کند. پس باقی نماند فردی که غیر از خالق یگانه را پرستش کرده از بتها مگر پرتاب می‌شوند در آتش، به طوری که از اطراف بشر در خارج جهنّم باقی نماند از خوب و بد جز افرادی که خداوند یگانه را پرستش کرده باشند.

در آن حال خالق عالمیان می‌آید به صورت خاصی که بشر می‌تواند او را ببیند. پس فرماید: من خالق شما هستم.

مؤمنین عرض کنند: پناه به خدا بریم اگر تو خدا باشی. ما گروهی نیستیم که غیر از خالق یکتا را عبادت کرده باشیم.

خداوند در جواب گوید: آیا بین شما و خداوند نشانه ای هست که به آن نشانه خدا را ببینید و بشناسید؟

جواب گویند: آری.

پس خداوند ساق پای خود را باز کند (یعنی پای خود را عریاناً نشان دهد).

آن گاه مؤمنین سر خود را بالا کنند وببینند خداوند را در همان صورتی که دفعه نخست دیده بودند.

پس فرماید: من خدای شما هستم. آنها هم اقرار کنند که تو خدای ما هستی.

شما را به خدا انصاف دهید آیا این نوع کلمات، کفر آور نیست که خدا خود را مجسّم و با صورت عنصری به بشر نشان دهد و پای خود را باز نماید؟ و بزرگ ترین دلیل بر اثبات گفتار ما آن است که مسلم بن حجاج بابی در اثبات رؤیت خدای متعال جلّ و علا در صحیح خود افتتاح نموده و اخبار مجعوله ای از ابو هریره و زید بن اسلم و سوید بن سعید و دیگران نقل نموده که علمای بزرگ خودتان، از قبیل ذهبی در «میزان الاعتدال» [13]

وسیوطی در کتاب «اللآلی المصنوعهْ فی أحادیث الموضوعهْ» و سبط ابن جوزی در «الموضوعات»، [14]

جعلیت آنها را مستدلاً بیان نموده اند و اگر دلایلی بر ابطال گفتار آنهانبود مگر آیات بسیاری از قرآن مجید که صریحاً نفی رؤیت نموده اند، از قبیل آیه ۱۰۳ سوره ۶ (انعام) که می‌فرماید: ﴿لَاتُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾. «هیچ چشمی او را درک ننماید و او همه دیدگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و به همه چیز آگاه است. »

و نیز در آیه ۱۳۹ سوره هفتم (اعراف) در قصه موسی و بنی اسرائیل نقل می‌فرماید که وقتی بر حسب فشار بنی اسرائیل جناب موسی علیه السّلام در مقام مناجات عرض کرد: ﴿رَبّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی﴾. «خدایا خود را به من آشکارا بنما تا تو را مشاهده نمایم. خداوند در جواب او فرمود: هرگز، تا ابد مرا نخواهی دید. »

سید عبدالحی (امام جماعت اهل تسنّن) – مگر نه از مولی علی کرّم الله وجهه نقل است که فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره»؛ یعنی بندگی نمی کنم خداوندی را که نبینم. پس معلوم می‌شود حق تعالی دیدنی است که علی چنین کلامی فرماید.

 

پایان قسمت دوازدهم

ادامه دارد…

 

 

………………..

[۱]: علل الشرایع، شیخ صدوق، ۱/۴۳، ح ۱، باب ۹.

 

[2]: دار قطنی کتابی دارد به نام الزامات و تتبع که در آن به نقد و انتقاد به برخی از احادیث صحیحین پرداخته است.

 

[3]: المحلّی، ابن حزم، ۷/۵۶۵، مساله ۱۵۶۶، کتاب البیوع، بیع الشطرنج والمزامیر والعیدان والمعازف. ابن حزم بعد از نقل حدیثی از صحیح بخاری ۷/۲۰۱، کتاب الاشربه، باب ما جاء فیمن یستحلّ الخمر می‌نویسد: «وهذا منقطع لم یتصل ما بین البخاری وصدقة بن خالد ولا یصحّ فی هذا الباب شیء أبداً وکل ما فیه فموضوع». و نیز در همین جلد، صفحه ۱۵۸، مساله ۱۳۹۴، کتاب الحجر، محاولهْ عبدالله بن الزبیر الحجر علی عائشهْ می‌نویسد: «واما الروایة عن ابن الزبیر فطامة الابد، لا ندری کیف استحل مسلم أن یحتج بخطیئة وهلة وزلة کانت من ابن الزبیر والله تعالی یغفر له إذ أراد مثله فی کونه من أصاغر الصحابه أن یحجر علی مثل أمّ المؤمنین التی أثنی الله تعالی علیها أعظم الثناء فی نصّ القرآن وهو لا یکاد یتجزی منها فی الفضل عندالله تعالی».

 

[4]: صحیح مسلم با شرح نووی، ۱/۱۶، مقدمه. شارح می‌نویسد: «واما قول مسلم رحمه الله فی صحیحه فی باب صفة صلاة رسول الله صلی الله علیه وآله: لیس کلّ شیء صحیح عندی وضعته ههنا؛ یعنی فی کتابه هذا الصحیح وانما وضعت ههنا ما اجمعوا علیه، فمشکل. فقد وضع فیه أحادیث کثیرة مختلفاً فی صحّتها، لکونها من حدیث من ذکرناه ومن لم نذکره ممن اختلفوا فی صحّة حدیثه». و نیز در ۲/۲۰۷، کتاب الایمان، باب بدء الوحی در ذیل حدیثی که مضمونش این است: اولین سوره ای که بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد سورهْ (یا ایها المدثر) بوده است می‌نویسد: «ضعیف بل باطل والصواب ان اوّل ما انزل علی الاطلاق اقرأ باسم ربک… ». این کلام نووی نشانگر آن است که او تمام احادیث صحیح مسلم را صحیح نمی داند، بلکه در مقام طعن به مسلم بن حجاج است.

 

[5]: زاد المعاد، ابن قیم جوزی، ص۳۸۰، فصل فی الاسراء والمعراج، حدیثی از صحیح بخاری ۵/۱۳۲، ح ۳۹۳، کتاب مناقب الانصار، باب المعراج، از مالک بن صعصعهْ در توصیف معراج نقل می‌کند که بخش پایانی حدیث چنین است: «… ثم فرضت علیّ الصلوات خمسین صلاة کلّ یوم، فرجعت فمررت علی موسی فقال: بما أمرت؟ قال: أمرت بخمسین صلاة کلّ یوم. قال: انّ أمّتک لا تستطیع خمسین صلاة کلّ یوم وانّی والله قد جربت الناس قبلک و عالجت بنی اسرائیل أشدّ المعالجة، فارجع إلی ربّک فاسأله التخفیف لامّتک. فرجعت فوضع عنّی عشراً، فرجعت إلی موسی فقال مثله، فرجعت فوضع عنّی عشراً، فرجعت إلی موسی، فقال مثله، فرجعت فوضع عنّی عشراً، فرجعت إلی موسی فقال مثله، فرجعت فأمرت بعشر صلوات کلّ یوم، فرجعت فقال مثله، فرجعت فأمرت بخمس صلوات کلّ یوم، فرجعت إلی موسی فقال: بما أمرت؟ قلت: أمرت بخمس صلوات کلّ یوم. قال: انّ أمّتک لا تستطیع خمس صلوات کلّ یوم وانّی قد جربت الناس قبلک وعالجت بنی اسرائیل اشدّ المعالجة، فارجع إلی ربّک فاسأله التخفیف لأمّتک. قال. سألت ربّی حتی استحییت، ولکن أرضی وأسلم. قال: فلما جاوزت نادی مناد أمضیت فریضتی وخففت عن عبادی». سپس ابن قیم در صفحه ۳۸۳ فصل فی انّ الاسراء کانت مرّهْ واحدهْ می‌نویسد: «و یا عجبا لهؤلاء الذین زعموا أنّه مراراً، کیف ساغ لهم أن یظنّوا انّه فی کلّ مرّة تفرض علیه الصلاة خمسین ثم یتردّد بین ربّه وبین موسی حتی تصیر خمساً ثم یقول: «أمضیت فریضتی وخففت عن عبادی»، ثم یعیدها فی المرّة الثانیة إلی خمسین ثم یحیطها عشراً عشراً وقد غلط الحفاظ شریکا فی الفاظ من حدیث الاسراء». با توجه به حدیثی که از بخاری نقل کردیم که ابن قیم هم قسمت اخیر حدیث را به همین الفاظ نقل کرده و در ادامه اشاره کرده است که: هذا لفظ البخاری فی بعض الطرق و با دقت در اظهار نظر و انتقادی که نسبت به این حدیث دارد و با توجه به الفاظی که از این حدیث به عنوان شاهد می‌آورد، روشن می‌شود که مراد ابن قیم از جمله «ویا عجبا لهؤلاء الذین… » محمد بن اسماعیل بخاری است؛ چه اینکه او یکی از کسانی است که حدیث معراج را به همین شکل نقل کرده است. و از آنجا که بخاری و صحیحش نزد اکثر اهل تسنّن مقدّس است و ابن قیم هم نخواسته این تقدّس لکه دار شود، به نام بخاری اشاره نکرده و به جمله «هؤلاء الذین… » اکتفا نموده است.

[6]: در اینجا مناسب است به نام چند نفر از علمای اهل تسنّن که در جرح و تعدیل صحیحین و مخصوصاً صحیح بخاری کتاب نوشته اند اشاره کنیم: اوّل: عبدالرحمان بن محمّد بن ادریس بن المنذر بن داود التمیمی الرازی (متوفی ۳۲۷)، مؤلف کتاب «بیان خطا البخاری». دوم: ابوبکر احمد بن علی بن ثابت بن احمد البغدادی (متوفی ۴۶۳)، کتاب مؤلف «الموضح لاوهام البخاری». سوم: ابو الولید، سلیمان بن خلف بن سعد بن ایوب بن وارث التمیمی الباجی (متوفی ۴۷۴)، مؤلف کتاب «التعدیل والتجریح لمن خرج عنه البخاری فی الصحیح». چهارم: ابو علی الحسین بن محمّد بن احمد الغسانی المعروف بالجیانی (متوفی ۴۹۸)، مؤلف کتاب «التنبیه علی ما وقع فی کتاب البخاری من الاوهام». پنجم: ابو محمّد عبدالمؤمن بن خلف بن ابی الحسن الدمیاطی (متوفی ۷۰۵)، مؤلف کتاب «اوهام الجامع الصحیح للبخاری». ششم: شهاب الدین ابو سعید احمد بن احمد بن الحسین بن موسی الهکاری المصری (متوفی ۷۶۳)، مؤلف کتاب «العقد الجلی فی حل اشکال الجامع الصحیح للبخاری». هفتم: زین الدین ابوالفضل عبدالرحیم بن الحسین بن عبدالرحمان الکردی الرازیانی العراقی (متوفی ۸۰۶)، مؤلف کتاب «الاحادیث المخرجهْ فی الصحیحین التی تکلم فیها بضعف وانقطاع». هشتم: احمد بن عبدالرحیم بن الحسین بن ابراهیم القاهری (ابوزعهًْ العراقی) (متوفی ۸۲۶)، مؤلف کتاب «البیان والتوضیح لمن اخرج له فی الصحیح ومس بضرب من التجریح». نهم: موفق الدین ابوذر احمد بن ابراهیم بن محمّد بن خلیل الطرابلسی (متوفی ۸۸۴)، مؤلف کتاب «التوضیح لمبهمات الجامع الصحیح». دهم: عمر کریم الحنفی البتونی، مؤلف کتاب «الجرح علی البخاری».

 

[7]: صحیح بخاری، ۲/۳۸۱، ح ۷۶۲، کتاب الصلاهْ، کتاب صفهْ الصلاهْ، باب فضل السجود.

 

[8]: همان، ۷/۵۰۲، ح ۱۴۳۴، کتاب الرقاق، باب الصراط جسر جهنّم.

 

[9]: صحیح مسلم، ۱/۱۶۳، ح ۲۹۶ – ۲۹۸، کتاب الایمان، باب اثبات رؤیهْ المؤمنین فی الآخرهْ ربّهم.

 

[10]: مسند احمد بن حنبل، ۲/۲۷۵، مسند ابی هریرهْ.

 

[11]: این روایت با تعابیر مختلف در کتب اهل تسنّن ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم: صحیح بخاری، ج ۶، ص۴۷ و ۴۸، سوره ق؛ و ج ۷، ص۲۲۴ و ۲۲۵، کتاب الایمان والنذور؛ وج ۸، ص۱۸۶ و ۱۸۷، کتاب التوحید؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص۱۵۱ و ۱۵۲؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص۹۵ و ۹۶ و ۹۷، باب ۱۹ «ما جاء فی خلود اهل الجنهْ واهل النار ح ۲۶۸۲ و ۲۶۸۳؛ وج ۵، ص۶۵ و ۶۶، سوره ق، ح ۳۳۲۶؛ مسند احمد، ج ۲، مسند ابی هریره، ص۲۷۶، وص ۳۱۲ تا ۳۱۵، و ص۳۶۸ و ۳۶۹، وص ۵۰۷؛ وج ۳، مسند انس بن مالک، ص۱۳۴، وص ۱۴۱، وص ۲۲۹ و ۲۳۰، وص ۲۳۴، وص ۲۷۹؛ سنن دارمی، ج ۲، ص۳۴۰ و ۳۴۱، باب قوله تعالی «هل من مزید». (محقق)

 

[12]: این روایت با تعابیر مختلف در کتب اهل تسنن ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم: صحیح بخاری، ج ۱، ص۱۹۵ تا ۱۹۷، کتاب الاذان، باب فضل السجود؛ وج ۵، ص۱۷۹، کتاب تفسیر القرآن؛ و ج ۷، ص۲۰۵ تا ۲۰۶، کتاب الرقاق، باب الصراط جسر جهنم؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص۱۱۲ تا ۱۱۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۶۳ تا ۶۵، باب ۱۳ فیما انکرت الجهمیه، ح ۱۷۷ تا ۱۸۳؛ مسند احمد، ج ۲، مسند ابی هریره، ص۲۷۵ تا ۲۷۶، وص ۵۳۳ و ۵۳۴؛ وج ۳، مسند ابی سعید الخدری، ص۱۶ و ۱۷؛ سنن دارمی، ج ۲، ص۳۲۵ و ۳۲۶، باب النظر الی الله تعالی؛ السنن الکبری، بیهقی، ج ۱۰، ص۴۱ تا ۴۲، باب ما جاء فی الحلف بصفات الله تعالی.. ؛ مسند ابی داود الطیالسی، ص۳۱۴؛ المصنف، عبدالرزاق صنعانی، ج ۱۱، ص۴۰۷ تا ۴۰۹، باب من یخرج من النار، ح ۲۰۸۵۶؛ السنن الکبری، نسائی، سوره الجاثیه، ج ۶، ص۴۵۷ و ۴۵۸، ح ۱۱۴۸۸، قوله تعالی «کل امّهْ تدعی الی کتابها»، و سورهْ القیامهْ، ص۵۰۴، قوله تعالی: «وجوه یومئذ ناضرهْ إلی ربّها ناظرهْ»، ح ۱۱۶۳۷؛ صحیح ابن حیان، ج ۱۰، ص۴۹۹ و ۵۰۰، باب ۵ (فضل النفقهْ فی سبیل الله) ؛ وج ۱۶ و ص۴۵۰ تا ۴۵۲، باب وصف الجنهْ واهلها؛ مسند ابی یعلی، ج ۲، ص۲۶۳، من مسند ابی سعید الخدری، و ۲۸۶ و ۲۸۷، ح ۳۳ – (۱۰۰۶) ؛ و ج ۱۱، ص۲۴۱ تا ۲۴۳، ح ۶۳۶۰؛ و ج ۱۲، ص۴۵ تا ۴۶، ح ۶۶۸۹. (محقق)

 

[13]: مسلم در صحیح خود، ۱/۱۶۷، ح ۳۰۲، کتاب الایمان، باب معرفهْ طریق الرؤیه، حدیثی را از سوید بن سعید نقل کرده است که ذهبی در میزان الاعتدال، ۳/۳۴۵، ترجمه شماره ۳۶۲۶، شرح حال سوید بن سعید می‌نویسد: «قال البخاری حدیثه منکر. وقال النسائی ضعیف واما ابن معین فکذّبه وسبّه وروی ابن الجوزی انّ احمد قال: متروک الحدیث». با توجه به آنچه نقل کردیم، روشن است که سوید بن سعید قابل اعتماد نیست، در حالی که مسلم در صحیح خود، یکی از احادیث رؤیهْ الله را از سوید بن سعید نقل می‌کند.

 

[14]: الموضوعات، ابن الجوزی، ۱/۱۱۵، کتاب المبتدأ، باب خفهْ اللحیه و ۱/۱۲۴، کتاب المبتدأ، باب کبر السنّ فی الاسلام و ۱/۱۰۲، کتاب المبتدأ، باب خلق الآدمی و فوائد أجزائه و ۲/۲۸۷، کتاب الأحکام والقضایا، باب ذمّ القول بالرأی. ابن الجوزی احادیث ضعیفی را نقل می‌کند که در طریق آن سوید بن سعید است و در شرح حال سوید بن سعید می‌نویسد: «وأمّا الطریق الثانی ففیه سوید بن سعید وکان یحیی یحمل علیه فوق الحد». و در جای دیگر می‌نویسد: «وقال النسائی: سوید لیس بثقه». و در جای دیگر می‌نویسد: «قال المصنف: قلت فی الاسناد الاول سوید بن سعید وقد کان یحید بن معین یحمل علیه جداً». از این عبارات استفاده می‌شود که ابن جوزی هم با استناد به اقوال بزرگان، روایات سوید بن سعید را معتبر نمی داند، در حالی که مسلم در صحیحش از او حدیث نقل کرده است.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

جنایات کومله به‌روایت تنها معلم بازمانده «برده‌سور»

تنها بازمانده زندان مخوف برده‌سور

آخرین لحظات زندگی اباعبدالله الحسین علیه السلام به روایت شهید مطهری

ويدئو/ السلام علی الحسین

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.