سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (11)/ جلسه سوم «لیله یکشنبه ۲۵ رجب ۱۳۴۵»: توضیحی درباره چهار فرقه زیدیه، کیسانیه، قداحیه و غلات

شب های پیشاور (11)/ جلسه سوم «لیله یکشنبه ۲۵ رجب ۱۳۴۵»: توضیحی درباره چهار فرقه زیدیه، کیسانیه، قداحیه و غلات

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

شب های پیشاور (11)/ جلسه سوم «لیله یکشنبه ۲۵ رجب ۱۳۴۵»: توضیحی درباره چهار فرقه زیدیه، کیسانیه، قداحیه و غلات

اشاره

از نماز مغرب فارغ شدیم. آقایان تشریف آوردند. بعد از تعارفات معموله مشغول صرف چای شدند. داعی هم نماز عشاء را خاتمه داده، با خیال آسوده برای اصغای کلمات آقایان حاضر شدم.

حافظ: قبله صاحب! دیشب که به منزل رفتیم، خیلی خود را ملامت کردم که چرا ما دقت بیشتری در باب عقاید ارباب ملل نمی کنیم و فقط به بعض کتب متعصّبین (به قول شما) اکتفا می‌کنیم که حقیقت از ما پوشیده ماند.

داعی: از آنجایی که خدای تعالی در آیه ۱۴۹ سوره ۶ (انعام) می‌فرماید: ﴿قُلْ فَلِلّهِ الْحُجّةُ الْبَالِغَةُ﴾؛ «بگو ای پیغمبر برای خدا حجت بالغه است»، مجلس دیشب حجّتی از حجج الهی بود که آقایان در ابتدای صحبت، قدری از عادت بیرون آمده و با دیده انصاف و علم و عقل به عرایض داعی توجه نمایید و بدانید که آنچه را می‌گویم، روی موازین علم و عقل و منطق و حقیقت است و آنچه به سمع مبارک آقایان رسانیده و ذهن شما را مشوب نموده اند، روی عناد و لجاج مردمان متعصّب خودخواه بوده است.

خدا را شاهد می‌گیرم که در این مجالس هیچ نظری ندارم که در گفتار خود غالب آیم و آقایان را مغلوب نمایم، بلکه مانند همیشه هدف و مقصدم دفاع از حریم تشیع و ابراز حق و حقیقت است.

حافظ: از جملات بیانات دیشب شما کشف شد که شیعه بر طبقات مختلفه می‌باشند. آیا کدام طبقه از شیعه را ذی حق و گفتار و عقاید آنها را حق می‌دانید؟ چنانچه ممکن است طبقات شیعه را برای روشن شدن مطلب بیان فرمایید که ما بدانیم در کدام قسمت وارد بحث شویم.

داعی: شب گذشته عرض نکردم که شیعه برطبقات مختلفه هستند، بلکه شیعه به آن معنی که شرح دادم، یعنی بندگان مطیع خدا و پیغمبر و پیروان خاندان رسالت به امر آن حضرت یک طبقه بیشتر نیستند، ولی طبقات بازیگری به نام تشیع خودنمایی و مردم جاهل بی خبر را به دور خود جمع نمودند و از نام مقدّس شیعه سوء استفاده نموده و عقاید باطل، بلکه کفر و زندقه را به این نام میان مردم انتشار دادند. لذا مردمان بی خبر که تحقیق در حقایق نمی نمایند، به نام شیعه در تاریخ از آنها یاد نموده اند و آنها چهار طبقه اصلی هستند که از آن چهار طبقه اصلی هم فقط دو فرقه باقی مانده اند و دو فرقه ی آنها به کلّی از میان رفته اند و از هر طبقه آنها طبقات دیگر پیدا شدند و آن چهار فرقه عبارت اند از: زیدیه و کیسانیه و قداحیه و غلات.

 

عقاید زیدیه

فرقه اول زیدیه می‌باشند و آنها کسانی هستند که خود را اتباع زید بن علی بن الحسین علیه السّلام می‌دانند و زید را بعد از امام زین العابدین علیه السّلام امام می‌دانند و الحال در یمن و اطراف آن، زیدیها بسیار می‌باشند.

عقیده آنها بر آن است که هر علوی فاطمی که عالم و زاهد و شجاع باشد و علاوه خروج به سیف و شمشیر نموده و مردم را دعوت به خود نماید، آن امام است. و چون جناب زید در زمان خلافت هشام بن عبدالملک اموی به واسطه فشار و ظلم بنی امیه در کوفه خروج کرد و شربت شهادت نوشید – چنانچه پریشب شرح حال آن بزرگوار را به مناسبتی عرض نمودم – او را امام دانسته و پیروی او را بر خود حتم می‌دانند، و حال آنکه مقام جناب زید بالاتر از آن است که چنین نسبتی را به او بدهند.

جناب زید از سادات بزرگ بنی هاشم بوده در زهد و علم و فضل و فهم و دین و ورع و عبادت و شجاعت و سخاوت، برجسته قوم و پیوسته قائم اللیل و صائم النهار بوده.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله خبر شهادت آن جناب را داده، چنانچه از حضرت سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین علیه السّلام رسیده که فرمود:  «وضع رسول الله یده علی صلبی قال: یا حسین سیخرج من صلبک رجل یقال له زید، یقتل شهیداً، فإذا کان یوم القیامة یتخطّی هو وأصحابه رقاب الناس ویدخله الجنّة». [۱]  رسول اکرم صلی الله علیه وآله دست مبارکش را گذارد بر پشت من و فرمود: یا حسین زود است بیرون می‌آید از صلب تو مردی که او را زید می‌گویند، کشته می‌شود در حال شهادت. چون روز قیامت شود، خود و اصحابش پا می‌گذارند بر گردن‌های مردم و داخل بهشت می‌شوند.

بدیهی است مراد اصحابی هستند که به نام نهضت در مقابل ظلم بنی امیه با آن حضرت قیام نمودند؛ ولی خود جناب زید ابداً ادعای امامت نداشته و این تهمتی است که به آن حضرت نسبت داده اند و الاّ آن جناب خود را تابع و مطیع امامت برادر بزرگوارش حضرت امام محمد باقرعلیه السّلام می‌دانسته، ولی بازیگرانی بعد از آن حضرت قائل به اصلی شدند که:  «لیس الامام من جلس فی بیته وأرخی ستره، بل الامام کل فاطمی عالم صالح ذو رأی یخرج بالسیف».

امام نیست آن کسی که در خانه بنشیند و خود را بپوشاند از مردم، بلکه امام، هر فاطمی عالم صالح صاحب رای است که خروج به شمشیر بنماید.

از این رو مردم را دعوت به امامت آن حضرت نموده و تشکیلاتی دادند و به اصطلاح دکانی برای پیشرفت مقاصد خود باز نمودند و آنها پنج فرقه گردیدند: مغیریه، جارودیه، ذکیریه، خشبیه و خلقیه.

 

عقاید کیسانیه

فرقه دوم کیسانیه بودند وآنها اصحاب کیسان، مولی و آزاد کرده علی بن ابی طالب علیه السّلام به شمار می‌رفتند.

آنها قائل به امامت محمد بن الحنفیه، فرزند بزرگ حضرت امیرالمؤمنین بعد از حسنین‘ بودند، ولی جناب محمد خود چنین داعیه ای نداشته، بلکه او را سید التابعین می‌گفتند و در علم و زهد و ورع و تقوا و اطاعت امر مولی معروف بوده.

بعضی بازیگرها دستاویز نمودند قضیه مخالفت‌های او را با حضرت سجاد امام زین العابدین علیه السّلام و دلیل بر ادعای او قرار دادند، و حال آنکه اصل حقیقت این نبود که ادعای امامت داشته، بلکه مقصود جناب محمد از این مخالفت ها اثبات مقام حضرت سجادعلیه السّلام امام چهارم بوده که به این طریق مریدهای جاهل و معتقدین ساده ی خود را متوجه سازند که من واجد این مقام نیستم، کما آنکه در همان مسجد الحرام، بعد از ثبوت حق در مقابل حجر الاسود و اقرار حجر به امامت حضرت سجادعلیه السّلام که در کتب اخبار و تواریخ مفصلاً ثبت گردیده، [2] ابو خالد کابلی که سر سلسله معتقدین به  آن جناب بود، با جمعی از معتقدین به  امامت محمّد، تبعیت از جناب محمد نموده و به امامت حضرت سجّاد معترف شدند، ولی یک عده از شیادها، جمعی از عوام بی خرد بی خبر را بر آن عقیده نگاه داشتند، به این بهانه که جناب محمد شکسته نفسی نموده و در مقابل بنی امیه، سیاست اقتضای چنین امری را نمود، و الا امامت جناب محمد مسلّم است و بعد از وفات جناب محمد هم ثابت ماندند و گفتند جناب محمد نمرده، بلکه در شعب جبل رضوی پنهان گردیده، زمانی بیرون آید و جهان راپر از عدل و داد کند و ایشان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، کربیه، اسحاقیه [و] حربیه، ولی بر این عقیده امروز کسی باقی نمانده است.

 

عقاید قدّاحیه

طایفه دوم قدّاحیه اند. اصل مذهب این طایفه ظاهراً تشیع، ولی باطناً کفر محض است. و اصل تشکیلات این مذهب به دست میمون بن سالم یا «دیصان» معروف به قدّاح و عیسی چهار لختان در مصر شروع شد و باب تاویلات را در قرآن مجید و اخبار به میل خود باز نمودند و از برای شریعت ظاهر و باطنی قرار دادند و گفتند باطن شریعت را خداوند به پیغمبر و پیغمبر به علی و او هم به فرزندان و شیعیان خالص تعلیم داد و گویند کسانی که باطن شریعت را دانستند، از قید طاعت و عبادت ظاهریه آزاد و آسوده شدند.

و ایشان مذهب را بر هفت پایه قرار دادند، به هفت پیغمبر معتقدند و به هفت امام معترف اند و امام هفتم را غایب  می شمارند و منتظر ظهور آن هستند و ایشان دو طایفه بودند:  ناصریه؛ اصحاب ناصر خسرو علوی که در اشعار و گفتار و کتاب‌های خود به  نام شیعه، بسیار مردم را به کفر و الحاد کشانیده و در طبرستان شیوع بسیار داشتند.

صبّاحیه؛ طایفه دوم اصحاب حسن صبّاح که اصلاً اهل مصر بود و به ایران آمده و واقعه ی اسفناک و فتنه بزرگ الموت را در قزوین برپا کرد و باعث قتل‌های فراوان شد که در تاریخ مفصّلاً ثبت شده است که این مجلس مختصر، مقتضی شرح مفصّل حالات تاریخی آن نمی باشد.

 

عقاید غلات

طایفه چهارم غالیه اند که پست ترین اقوام و طوایفی هستند که به نام تشیع معروف شده اند و تمامی آنها کافر و نجس و فاسد و مفسد می‌باشند. و آنها هفت فرقه ی اصلی هستند: سبائیه، منصوریه، غرابیه، بزیغیه، یعقوبیه، اسماعیلیه [و] ازدریه.

شرح حالات و پیدایش آنها را شب گذشته مختصراً به اقتضای مجلس عرض کردم. ما جامعه ی شیعه ی امامیه ی اثنا عشریه، بلکه تمام مسلمین دنیا از آنها و عقاید آنها بریء هستند و آنها را انجس از هر نجس و کافر ملحد بی دین می‌دانیم. و هر عقیده ای به نام شیعه روی قاعده کفر و الحاد، صراحهْ یا کنایهْ، در السنه و افواه مشهور و در بعض کتب عمداً یا سهواً درج گردیده، بیشتر از این طایفه می‌باشند که خود را شیعه ی علی علیه السّلام می‌خوانند، ولی جماعت شیعه ی امامیه ی اثنا عشریه که زاید بر صد میلیون جمعیت در دنیا هستند، از این عقاید فاسده دور، بلکه اصل دین و مذهب پاک و لبّ و لباب شریعت را که به وسیله باب علم رسول الله، علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السّلام رسیده در نزد آنها یافت می‌شود.

 

عقاید شیعه امامیه اثنا عشریه

طایفه پنجم شیعه ی امامیه و فرقه ی حقّه ی عشریه اند که لبّ لباب شریعت را مطابق عقل ونقل دارا هستند و اصل شیعه ی واقعی اینها هستند و آن چهار فرقه، شیعه ی قلاّبی اند. و خلاصه ی عقیده ی این شیعیان حقیقی را برای شما به طور فهرست وار عرض می‌نمایم، تا بعدها نسبت‌های غلط به آنها ندهید؛  جامعه ی شیعه ی امامیه معتقدند به وجود ذات واجب الوجود، حضرت احدیت جلّ و علا که اوست واحد و احد که شبیه و عدیل و نظیر ندارد، نه جسم است و نه صورت، نه جوهر است و نه عرض و از جمیع صفات امکانیه معرّا و مبرّا می‌باشد، بلکه خالق جمیع اعراض و جواهر است و شریکی در خلق موجودات و افاضه فیوضات بر موجودات ندارد.

بعضی از عرفا صفات سلبیه پروردگار را به شعر آورده و گفته اند:

نه مرکّب بود و جسم نه جوهر نه عرض

بی شریک است و معانی تو غنی دان خالق

و چون ذات واجب الوجود هرگز رؤیت نشود و از طرفی هم بایستی خلق را هدایت و راهنمایی نماید، لذا رسل و فرستادگانی از جنس بشر برگزیده کامل عیار برای هدایت افراد بشر با دلایل و براهین و معجزات و بینات و دستورات کافیه، به اقتضای حال و احتیاجات اهل هر زمان فرستاده، که عدد آنها بسی بسیار و بی شمار است و تمامی آنها در تحت اوامر پنج پیغمبر اولو العزم که نوح شیخ الانبیاء و ابراهیم خلیل الرحمن و موسی کلیم الله و عیسی روح الله – علی نبینا و آله وعلیهم السلام باشند – هادی و راهنمای بشر بودند و پیغمبر آخر، وجود اقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه وآله می‌باشد که دین و شریعت او تا روز قیامت باقی و برقرار است.

جماعت شیعه معتقدند که:  «حلال محمّد حلال إلی یوم القیامة وحرامه حرام إلی یوم القیامة وشریعته مستمرّة إلی یوم القیامة». [3]  حلال محمد حلال است تا روز قیامت و حرام آن حضرت هم حرام است تا روز قیامت و شریعت او هم باقی و مستمر است تا روز قیامت.

و خداوند متعال از برای جمیع اعمال از نیک و بد، سزا و جزایی معین فرموده که در بهشت یا دوزخ به آنها داده می‌شود.

و روزی که برای سزا و جزای اعمال معین گردیده، یوم الجزاء گویند که بعد از تمام شدن عمر دنیا، تمام خلایق را از نیک و بد، من الاولین و الآخرین همه را زنده می‌کند با همین بدن عنصر جسمانی – نه بدن لطیف و هور غلیایی -، به صحرای محشر می‌آورد و بعد از محاکمه و رسیدگی، هر یک را به جزای خود می‌رساند؛ چنانچه در کتب آسمانی عموماً و بالخصوص تورات و انجیل و قرآن مجید خبر داده است. و سند محکم و ثابت و محقّق ما همین قرآن کریم است که با سند متّصل، دست نخورده و تحریف نگردیده از زمان رسول اکرم صلی الله علیه وآله به ما رسیده و ما عامل به دستورات آن هستیم و امیدواریم که عندالله ماجور باشیم.

و به جمیع احکام واجبه ی مندرجه در این کتاب اقدس اعظم، از قبیل نماز و  روزه و زکات و خمس و حج و جهاد و غیره معتقدیم.

و همچنین به فروعات و واجبات و مستحبات و دستوراتی که به وسیله رسول خدا به ما رسیده، معترف و عازم و جازم به عمل با توفیقات خداوند متعال هستیم. و از جمیع معاصی و گناهان کبیره و صغیره، از قبیل شراب و قمار و زنا و لواط و ربا و قتل نفس و ظلم و غیر آنها از آنچه در قرآن مجید و اخبار وارده منع از آنها گردیده، اجتناب می‌نماییم.

و ما جماعت شیعه معتقدیم همان قسمی که احکام و دساتیر الهیه، آورنده ای دارد که خداوند متعال او را برگزیده و به آدمیان معرفی نموده، بعد از وفات آورنده که رسول خدا می‌باشد. بایستی نگاهدارنده ای باشد که حافظ و حارس و نگاهبان آن دین و شریعت باشد، همان قسمی که پیغمبر و آورنده ی دین را خدا برانگیزد و به مردم معرفی نماید، وصی و خلیفه و نگاهدار دین را هم بایستی خداوند انتخاب فرماید و به وسیله پیغمبر به امت معرفی نماید. چنانچه تمام انبیاء به امر خدای متعال اوصیای خود را معرفی نمودند، پیغمبر خاتم هم که اکمل و افضل از همه آنها بوده، برای جلوگیری از فساد و اختلاف، امّت را به حال خودشان نگذارده و اوصیای خود را به امر پروردگار روی سنّت جاریه به آنها معرفی فرموده است.

و عدد آن اوصیای منصوص رسول اکرم صلی الله علیه وآله که از جانب خدای متعال معرفی شدند، دوازده می‌باشد:  «أولهم سیّد الأوصیاء علیّ بن أبی طالب فبعده ابنه حسن ثمّ أخوه الحسین ثمّ ابنه علیّ زین العابدین ثمّ ابنه محمّد باقر العلوم ثمّ ابنه جعفر الصادق ثمّ ابنه موسی الکاظم ثمّ ابنه علیّ الرضا ثمّ ابنه محمّد التقیّ ثمّ ابنه علیّ النقیّ ثمّ ابنه حسن العسکریّ ثم ابنه محمّد المهدیّ وهو الحجّة القائم الّذی غاب عن الأنظار لا عن الأمصار یملأ الله الأرض به قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً. »

اعتقاد شیعه امامیه آن است که این دوازده امام بر حق، از جانب خدا به وسیله پیغمبر به ما معرفی شدند که دوازدهمی آنها، بنابر اخبار متواتر و مستفیض که از علمای شما هم بسیار رسیده، غیبت اختیار نموده، مانند غیبتی که در تمامی ادوار انبیاء و اوصیاء بوده است.

و آن وجود مقدّس را خداوند ذخیره قرار داده برای رفع ظلم و نشر عدل، و مُصلح کل است که تمام اهل عالم، انتظار ظهور چنین مصلحی را دارند.

خلاصه جماعت شیعه معتقدند به جمیع احکام خمس که در قرآن مجید و اخبار صحیحه، به وسیله روات معتبره، از طرق اهل بیت طهارت و عترت پاک رسول اکرم صلی الله علیه وآله و مؤمنین نیک فطرت از صحابه خاص آن حضرت به آنها رسیده، ازاول باب طهارت تا آخرین باب دیات.

شکر می‌کنم خداوند متعال را که به داعی توفیق عنایت فرمود تا از روی تحقیق و منطق و برهان، نه از راه تقلید آباء و امّهات به این عقاید مقدّسه معتقد باشم و افتخار به این دین و مذهب دارم، و هر کس در این دین و مذهب گفت وگویی دارد، یا در شک و شبهه و اشتباه باشد، داعی برای حلّ شبهات و اثبات حقایق به حول و قوّه پروردگار حاضرم.

«صدای مؤذّن برخاست و موقع نماز شد. پس از فراغت از نماز و صرف چای، جناب حافظ افتتاح کلام نمودند. »

حافظ: قبله صاحب، خیلی ممنون شدم که شرح حالات فرق شیعه را بیان نمودید، ولی در کتب اخبار و ادعیه شما مطالبی وارد است که ظواهر آنها بر خلاف گفتار شما، کفر و الحاد شیعه اثنی عشریه را مخصوصاً می‌رساند.

داعی: خوب است آن اخبار و ادعیه و موارد اشکال را بیان فرمایید تا حق آشکار گردد.

پایان قسمت یازدهم

ادامه دارد…

 

 

 

…………………

[۱]: بحارالانوار، مجلسی، ۴۶/۱۹۹، ح ۷۲، تاریخ علی بن الحسین السجادعلیه السّلام، باب احوال اولاده و ازواجه.

 

[2]: «عن أبی عبیدة وزرارة جمیعاَ، عن أبی جعفرعلیه السّلام قال: لمّا قتل الحسین علیه السّلام أرسل محمد بن الحنفیة إلی علی بن الحسین علیه السّلام فخلا به فقال له: یابن أخی قد علمت أنّ رسول الله صلی الله علیه وآله دفع الوصیّة والإمامة من بعده إلی أمیرالمؤمنین علیه السّلام ثمّ إلی الحسن علیه السّلام ثمّ إلی الحسین علیه السّلام وقد قتل أبوک رضی الله عنه و صلّی علی روحه و لم یوص، و أنا عمّک و صنو أبیک وولادتی من علیّ علیه السّلام فی سنّی وقدیمی أحقّ بها منک فی حداثتک، فلا تنازعنی فی الوصیّة والإمامة ولا تحاجّنی، فقال له علی بن الحسین علیه السّلام: یا عمّ اتق الله ولا تدّع ما لیس لک بحقّ، إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین، إنّ أبی یا عمّ صلوات الله علیه أوصی إلیّ قبل أن یتوجّه إلی العراق وعهد إلیّ فی ذلک قبل أن یستشهد بساعة وهذا سلاح رسول الله صلی الله علیه وآله عندی، فلا تتعرّض لهذا، فإنّی أخاف علیک نقص العمر وتشتّت الحال، إنّ الله عزّوجلّ جعل الوصیّة والإمامة فی عقب الحسین علیه السّلام فإذا أردت أن تعلم ذلک فانطلق بنا إلی الحجر الأسود حتّی نتحاکم إلیه ونسأله عن ذلک. قال أبو جعفرعلیه السّلام: وکان الکلام بینهما بمکّة، فانطلقا حتّی أتیا الحجر الأسود. فقال علیّ بن الحسین لمحمد بن الحنفیة: إبدأ أنت فابتهل إلی الله عزّوجلّ و سله أن ینطق لک الحجر ثمّ سل، فابتهل محمد فی الدعاء وسأل الله ثمّ دعا الحجر فلم یجبه، فقال علیّ بن الحسین علیه السّلام یا عمّ لو کنت وصیّاً وإماماً لأجابک، قال له محمد: فادع الله أنت یا ابن أخی وسله، فدعا الله علیّ بن الحسین علیه السّلام بما أراد ثم قال: أسألک بالّذی جعل فیک میثاق الأنبیاء ومیثاق الأوصیاء ومیثاق الناس أجمعین لمّا أخبرتنا من الوصیّ والإمام بعد الحسین بن علیّ علیه السّلام قال: فتحرّک الحجر حتّی کاد أن یزول عن موضعه. ثمّ أنطقه الله عزّوجلّ بلسان عربیّ مبین، فقال: اللّهم إنّ الوصیّة والإمامة بعد الحسین بن علیّ‘ إلی علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب وابن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله قال: فانصرف محمد بن علیّ وهو یتولّی علیّ بن الحسین علیه السّلام». اصول کافی، شیخ کلینی، ۱/۳۴۸، ح ۵، کتاب الحجهْ، باب ما یفصل به بین دعوی المحق والمبطل فی أمر الامامهْ. قطب راوندی در الخرائج والجرائح، ۱/۲۵۷، ح ۳، باب ۵، همین حدیث را با الفاظی دیگر از ابی خالد کابلی نقل کرده است.

 

[3]: شیخ کلینی در کتاب الکافی، ج ۱، ص۵۸، ح ۱۹ باب البدع والرای والمقایس، از امام صادق علیه السّلام چنین نقل می‌کند: «عن زرارة قال: سألت ابا عبدالله علیه السّلام عن الحلال والحرام فقال: حلال محمد حلال أبداَ إلی یوم القیامة وحرامه حرام أبدا إلی یوم القیامة، لا یکون غیره ولا یجیء غیره». (محقق)

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مولانا علی(علیه السلام) شیعه جاهل نمی‌خواهد!

شهید مرتضی مطهری

نکاه شهید مطهری به مسئله حجاب و کتاب لینالونا فرانسوی

ويدئو/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.