آنها که حاجی زم را میشناختند از سرنوشت پسرش (روحالله زم) تعجب نکردند و از این هم که حاجی پسرش را در ساعات قبل از اعدام «نورانی» توصیف کرد، شگفت زده نشدند!
اگر آن روزها که حاجی زم بر «حوزه هنری» سلطنت میکرد و به نام درآمد زایی، با پول بیتالمال، وارد معاملات بی_ حساب و کتاب سیگار تا پالایشگاه نفت «ساره» شده بود، (معاملاتی که کسی به حساب آنها نرسیده تا مشخص شود بر سر بیتالمال چه آمده است!) با این سلطان بیتاج و تخت برخورد شده و پرونده اعمالش برای مردم افشا میشد، دیگر آبرویی برایش نمیماند تا در باب نورانی شدن پسر معدومش انشاء بنویسد!
و بماند که نیروهای امنیتی هیچ وقت سراغ چرایی ارتباط حاجی زم با «شاهد c» دادگاه میکونوس نرفتند و…….!
روح الله زم، پسر پدرش بود، نه کم و نه زیاد! هیچ گاه پدر، پسر را مقصر نشناخت و همیشه او را تبرئه کرد و حالا هم او را تقدیس میکند و از چنین پدری، چنین پسری عجیب نیست!
ظلم و خیانت پدر تاجر مسلک روح الله زم به هنر متعهد و هنرمندان شریف هرگز از ذهن و تاریخ میهن مان پاک نمی شود! بخصوص هنرمندان حوزه هنری…
مال حرام به سر سفره آوردن و علیه انقلاب شهیدان بودن، ثمرش عاقبت زم و پسر خلفش است!
روزگار از این بازی ها بسیار دارد! ولی مهم اینست که چه کسی عبرت می گیرد تا عاقبت به خیر شود…