سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (7)/ جلسه دوم «لیله شنبه ۲۴ رجب ۱۳۴۵»: اشکال نمودن بر مذهب شیعه و پاسخ به اشکال تراشی‌های مخالفین

شب های پیشاور (7)/ جلسه دوم «لیله شنبه ۲۴ رجب ۱۳۴۵»: اشکال نمودن بر مذهب شیعه و پاسخ به اشکال تراشی‌های مخالفین

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

شب های پیشاور (7)/ جلسه دوم «لیله شنبه ۲۴ رجب ۱۳۴۵»: اشکال نمودن بر مذهب شیعه و پاسخ به اشکال تراشی‌های مخالفین

«بعد از مغرب آقایان ورود نمودند. همان اشخاص دیشب به علاوه چند نفری از محترمین که بعداً معلوم شد از تجّار و ملاّکین بودند. پس از تعارفات و صرف چای آقای حافظ افتتاح کلام نمودند».

حافظ: قبله صاحب! راستی بدون تملّق، از مجلس دیشب خاطرات شیرینی با خود بردیم. از خدمت شما که مرخّص شدیم در تمام راه با همراهان صحبت شما در بین بود. واقعاً جاذبه ی شما به قدری قوی است که همه ی ما را مجذوب صورت و سیرت خود قرار دادید.

کمتر اتفاق می‌افتد در اشخاص که واجد حسن صورت و سیرت توأماً باشند، اشهد انک ابن رسول الله حقاً. مخصوصاً امروز صبح که به کتابخانه رفتم چند جلدی از کتب انساب وتاریخ مخصوصاً هزار مزار و آثار عجم را در انساب سادات جلیل القدر مطالعه و در اطراف فرمایشات دیشب شما دقت نمودم، واقعاً حظّ کردم و لذت بردم و حقیقتاً غبطه خوردم به این نسب شریف و مدتی در فکر بودم. در پایان افکار خود خیلی متأثر و متألم گردیدم که شخص شریف صحیح النسبی مانند جناب عالی با این حسن صورت و سیرت چرا بایستی تحت تأثیر عادات سخیفه ی گذشتگان قرار گرفته و از طریقه ی ثابته ی اجداد بزرگوارتان منحرف شده و رویه ی سیاسی ایرانیان مجوس را بپذیرید.

داعی: اولاً از حسن ظن و نظر لطف جناب عالی ممنون و متشکرم و بدون شکسته نفسی واقعاً، آن ذره ای که در حساب ناید من هستم.

ثانیاً چند جمله مخلوط به هم و مبهم فرمودید که دعاگو نفهمیدم هدف و مقصدتان چیست، متمنّی است جملات را تفکیکاً بیان فرمایید تا اصل حقیقت آشکار شود.

عادات سخیفه گذشتگان کدام است. طریقه ی ثابته ی اجداد بزرگوارم که داعی از آن رویگردان شده‌ام چه چیز است و رویه سیاسی ایرانیان را که پیروی نموده‌ام چیست؟

 

حافظ: مرادم از عادات سخیفه ی گذشتگان، تأسیسات و عقاید و بدعت‌هایی است که به دست بیگانگان یهود، داخل در دین حنیف اسلام شده.

 

داعی: ممکن است لطفاً توضیح بیشتری بدهید که معلوم شود آن بدعت‌ها کدام است که دعاگو پیروی نموده ام.

اشکال نمودن بر مذهب شیعه

حافظ: البته خاطر عالی به خوبی مسبوق است به شهادت تاریخ که بعد از گذشتن هر یک از انبیای بزرگ، اعادی در اصل آن دین که کتاب مقدس آنها بود، مانند تورات و انجیل دست پیدا نمودند و به واسطه ی تحریفات بسیار، آن دین را ضایع و از درجه ی اعتبار ساقط نمودند.

ولی در اسلام به واسطه محکم بودن قرآن حکیم چون آن قدرت را پیدا نکردند، لذاعده ای از یهودی‌ها که همیشه حیال و مکّار بوده اند و تاریخ زندگانی آنها پیوسته لکه دار به حیله و تزویر بوده است، مانند «عبدالله بن سباء صنعائی» و «کعب الاحبار» و «وهب بن منبه» و دیگران که اسلام آوردند و بنای سمپاشی را گذاردند، عقاید باطلی را با رأی و عقیده ی خود توأم با نام گفتار پیغمبرصلی الله علیه وآله در میان مسلمانان انتشار دادند.

خلیفه سوم «عثمان بن عفان (رضی الله عنه) » آنها را تعقیب نمود. از ترس خلیفه فرار نموده و مصر را مرکزگاه خود قرار دادند. کم کم جمعی از عوام را فریب داده، اتباعی پیدا نمودند و حزبی تشکیل دادند به نام «شیعه» و علی رغم خلیفه عثمان، علی را به امامت و خلافت معرفی نمودند و احادیثی بر له [۱] مرام ساختگی خود، جعل کردند به این معنی که پیغمبر علی را خلیفه و امام قرار داده.

در اثر قیام این حزب خون‌های بسیار ریخته شد، تا عاقبت منجر به قتل خلیفه عثمان مظلوم و نصب علی بر مسند خلافت گردید. جماعتی هم که از عثمان دلتنگی‌هایی داشتند اطراف علی را گرفتند.

از آن زمان حزب شیعه سر و صورتی به خود گرفت، ولی در دوره ی خلافت بنی امیه و کشتار آل علی و دوستان آن جناب، این حزب ظاهراً در محاق افتاد.

ولی افرادی مانند سلمان فارسی و ابی ذر غفاری و عمار یاسر، جدّاً بر له علی کرّم الله وجهه تبلیغات می‌نمودند – که روح علی قطعاً از آن نوع تبلیغات بیزار بود – تا در زمان خلافت هارون الرشید و مخصوصاً فرزندش مأمون الرشید عباسی که به دست ایرانیان بر برادرش محمد امین غالب آمد و مسند خلافتش محکم گردید، شروع کردند به تقویت نمودن از علی بن ابی طالب و علی را بناحق بر خلفای راشدین تفضیل دادن!

ایرانیان هم چون با عربها بد بودند، به واسطه ی آنکه مملکتشان به دست قدرت اعراب اشغال گردیده و استقلالشان از میان رفته بود، در پی بهانه ای بودند که طریقه ای پیدا کنند به نام دین تا در مقابل اعراب قیام نمایند. لذا این رویه ی ناحق را پسندیده و پیروی نمودند، بلکه در اطراف این حزب (شیعه) هیاهویی بر پا نمودند، تا در دوره ی دیالمه تقویت شدند و در سلطنت با اقتدار صفویه رسمیت پیدا نمودند؛ یعنی حزب «شیعه» به نام مذهب رسمی معرفی شدند و ایرانیان مجوس هم الی الحال از روی سیاست، مذهب خود را شیعه می‌نامند.

پس مذهب شیعه مذهبی است سیاسی و حادث؛ و ابداع او به دست عبدالله بن سباء یهودی بوده، و الاّ سابقاً در اسلام نامی از شیعه نبوده و جد بزرگوار شما نبی اکرم صلی الله علیه وآله قطعاً از این نام بیزار است؛ زیرا بر خلاف میل او قدم به این راه برداشته شده است و فی الحقیقه می‌توان گفت شیعه شعبه ای از مذهب یهود و عقاید آنها می‌باشد!

به همین جهت من تعجب می‌کنم که مانند شما شخص شریف با این نسب پاک چرا باید روی عادت و تقلید اسلاف، بدون دلیل و برهان، طریقه ی جد بزرگوارتان دین پاک اسلام را بگذارید و رویه ی یهودی بدعت گذاری را پیروی نمایید، در صورتی که شما اولی و أحقّید که جداً پیرو قرآن و سنت جدتان رسول خداصلی الله علیه وآله باشید.

«دیدم اهل مجلس و مؤمنین با شرف هندی مخصوصاً قزلباش‌های با غیرت پر حرارت که از متنفّذین شیعیان هندوستان می‌باشند، از بیانات جناب حافظ بسیار عصبانی و رنگ‌های آنها پریده گردید. داعی قدری آنها را نصیحت نموده و با امر به صبر و حوصله و تحمل گفتم در ایران ضرب المثل است که می‌گویند شاهنامه آخرش خوش است، صبر کن؛ الصبر مفتاح الفرج. آن گاه در جواب جناب حافظ گفتم».

 

پاسخ به اشکال تراشی‌های مخالفین

داعی: از شخص عالمی مانند شما بعید بودکه استشهاد نمایید به کلمات ساختگی خرافی موهوم بی اصل که ابداً پایه و اساس متینی ندارد، مگر اشاعه ی منافقین خوارج و اعادی متعصب نواصب و اموی‌ها و تبعیت عوام بدون تحقیق و دلیل و برهان.

اینک اگر اجازه بفرمایید برای روشن شدن مطلب، جواب بیانات بی اساس شما را اختصاراً به اقتضای وقت مجلس بدهم، تا حل معما گردیده و کشف حقیقت گردد.

 

حافظ: بفرمایید برای استماع فرمایشات شما حاضر و سراپا گوشیم.

 

داعی: اولاً جناب عالی دو امر کاملاً متباین را با هم مخلوط نمودید. اگر عبدالله بن سباء یهودی منافق ملعون که در اخبار شیعه مذمت بسیاری از او شده و در شمار منافقین و ملاعین معرفی گردیده، چند روزی به نام دوستی علی علیه السّلام که محبوبیت عمومی داشته، متظاهر گردیده، چه مربوط است به نام شیعه ی امامیه. اگر گرگی به لباس میش و یا دزدی به لباس روحانیت و اهل علم در منبر ومحراب جلوه کند و زیان‌هایی از طرف او به اسلام و مسلمین برسد، شما باید به اصل علم و روحانیت بدبین شوید و تمام اهل علم را دزد و بازیگر بخوانید؟

واقعاً از انصاف دور شدید که مذهب پاک شیعه را به حساب عبدالله بن سباء ملعون در آوردید. خیلی تعجب آور است که مذهب حق شیعه را تخفیف داده، به نام حزب سیاسی نامیدید و از آثار عبدالله بن سباء ملعون و بدع او در زمان عثمان دانستید.

حقاً خیلی خطا رفتید؛ زیرا که شیعه حزب نبوده، بلکه مذهب و طریقه ی حق بوده [و] زمان خلافت عثمان حادث نگردیده، بلکه در زمان خود خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله و به دستور و گفتار خود آن حضرت شایع گردیده اگر شما به کلمات مجعوله ی خوارج عامه و نواصب استشهاد می‌کنید، ولی داعی به آیات قرآن مجید و اخبار معتبره ی خودتان استشهادمی نمایم، تا حق از باطل تمیز داده شود. و من باب تذکر عرض می‌کنم همیشه در گفتار و کردارتان دقیق شوید که بعد از کشف حقیقت اسباب خجلت نشود.

چنانچه اجازه فرمایید و بیانات دعاگو مُکره طبع شما نیست، جواب فرمایشاتتان را بدهم تا معلوم شود مطلب غیر از این است که شما فرمودید.

 

حافظ: البته بفرمایید، اصل تأسیس این مجلس و حضور ما برای همین است که کشف حقایق و رفع شبهات گردد. قطعاً رنجش و کراهتی از بیانات برهانی نداریم.

معنای شیعه و حقیقت تشیع

داعی: البته آقایان می‌دانید که شیعه لغهْ به معنای پیرو است. شیعهْ الرجل، پیروان و یاری دهندگان مردند و فیروزآبادی که از اکابر علمای شماست در «قاموس اللغه» [2] گوید: «وقد غلب هذا الاسم علی من یتولی علیاً واهل بیته، حتی صار اسماً لهم خاصاً». غالب شده است اسم شیعه بر هر کس که دوست بدارد علی علیه السّلام و اهل بیت او را تا آنکه گشته است شیعه مخصوصاً اسم از برای ایشان.

عین همین معنی را ابن اثیر در «نهایهْ اللغه» [3] بیان نموده است. ولی اشتباهی که شما نمودید، عمداً یا سهواً یا به واسطه عدم احاطه بر تفاسیر و اخبار و واقع شدن تحت تأثیر گفتار اسلاف، بدون دلیل و برهان فرمودید: لفظ شیعه و اطلاق آن بر پیروان علی و اهل بیت رسالت علیه السّلام از زمان عثمان پیدا شده و واضع آن عبدالله بن سباء یهودی بوده، و حال آنکه این طور نیست، بلکه طبق اخبار معتبره ی مندرجه در کتب و تفاسیر خودتان، شیعه ی اصطلاحی به معنای پیرو علی بن ابی طالب علیه السّلام از زمان خود خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله بوده. و واضع لفظ شیعه برپیروان علی علیه السّلام بر خلاف فرموده شما، شخص خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله بوده و این کلمه بر زبان خود صاحب وحی جاری شده؛ – همان پیغمبری که خداند در آیه ۳ از سوره ۵۳ (النجم) درباره او فرموده: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْیٌ یُوحَی﴾. «هرگز به هوای نفس خود سخن نمی گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست. » و اتباع و پیروان علی علیه السّلام را شیعه و رستگار و ناجی نامیده است.

 

حافظ: در کجا همچو چیزی هست که ما تا به حال ندیده ایم.

 

داعی: شما ندیده اید یا نخواسته اید ببینید، یا دیده اید و صلاح مقام خود را در اعتراف به حقیقت نمی دانید و یا ملاحظه اتباع و مریدان خود را می‌نمایید.

ولی ما دیده ایم و حق پوشی را هم صلاح دین و دنیای خود نمی دانیم، برای آنکه خداوند متعال در دو آیه از قرآن مجید صریحاً کتمان کنندگان حق را ملعون و اهل آتش خوانده است: اول در آیه ۱۵۹ از سوره ۲ (بقره) فرموده: ﴿إِنّ الّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ﴾. «آن کسانی که آیات واضحه ای که برای هدایت خلق فرستادیم کتمان نموده و بعد از آنکه برای هدایت مردم در کتاب بیان کردیم، پنهان داشتند خدا و تمام جن و انس و ملائکه آنها را لعن می‌کنند. »

دوم در آیه ۱۷۴ همان سوره فرموده: ﴿إِنّ الّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلّا النّارَ وَلاَ یُکَلّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلاَ یُزَکّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾. «آن کسانی که پنهان داشتند و کتمان نمودند آیاتی را که نازل نمودیم از کتاب آسمانی و آنها را به بهای اندک فروختند، جز آتش جهنم نصیب آنها نباشد و در قیامت، خدا (از خشم) با آنها سخن نگوید و از پلیدی عصیان پاک نگردند و آنان را عذاب دردناک خواهد بود. »

 

حافظ: آیات شریفه حق است و البته اگرکسی کتمان حق بنماید مشمول همین آیات می‌باشد، ولی ما تاکنون حقی را نشناخته ایم که کتمان بنماییم و البته بعد از معرفت هر حقی اگر کتمان بنماییم، ما هم در حکم همین آیات خواهیم بود و امیدواریم که هیچ وقت در حکم آیات قرار نگیریم.

 

داعی: اینک به لطف و عنایت خداوند منّان و توجهات خاصه ی خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله تا آنجا که مقدور داعی می‌باشد، حق را که اظهر من الشمس است، از زیر پرده استتار بیرون می‌آورم و بر برادران عزیزم (اشاره به اهل تسنن حاضر در مجلس) ظاهر می‌کنم. امیدوارم آیتین شریفتین پیوسته در مقابل روی ما باشد. نکند خدای نکرده عادت و تعصب غالب آید و کتمان حقی بشود.

 

حافظ: خدا را شاهد می‌گیرم هر ساعتی که حقی بر من ظاهر شود جدال نمی نمایم، چون جناب عالی با حقیر معاشرت ننموده اید و از اخلاقم آگاهی ندارید، به قدری جدی هستم و سعی می‌کنم که بر هوای نفس غالب آیم وهرگاه شما دیدید که حقیر در مقابل بیانی ساکت شدم بدانید که در آن موضوع کاملاً روشن شده ام. اگر راهی هم برای مجادله و مغلطه و غلبه در مطالب داشته باشم جدال نمی کنم و اگر در جدال بر آمدم قطعاً مشمول همین دو آیه خواهم بود.

الحال حاضر برای استماع بیانات حق هستم. امید است خداوند ما و شما را راهنمای حق گرداند.

آیات و اخبار در تشریح مقام تشیع

داعی: حافظ ابو نعیم اصفهانی (احمد بن عبدالله) – که از اجله ی علمای عظام  و محدثین فخام و محققین کرام شما می‌باشد که ابن خلکان در وفیات الاعیان تعریف او را کرده است که از اکابر حفاظ ثقات و اعلم محدثین است و مجلدات عشره کتاب «حلیهْ الاولیاء» او از احسن کتب است. و صلاح الدین خلیل بن ایبک الصفدی در «وافی بالوفیات» درباره ی او گوید: تاج المحدثین حافظ ابو نعیم که امام در علم و زهد و دیانت بوده و در نقل و فهم روایات و قوه ی حفظ و درایت مقام عالی اعلا داشته و از مصنفات بسیار زیبای او ده جلد «حلیهْ الاولیاء» می‌باشد که مستخرج از صحیحین است که علاوه بر احادیث بخاری و مسلم احادیث بسیاری نقل نموده، کانّه به گوش خود شنیده. و محمد بن عبدالله الخطیب در جال «مشکوهْ المصابیح» در تعریف او گوید: هو من مشایخ الحدیث الثقاة المعمول بحدیثهم المرجوع إلی قولهم کبیر القدر وله من العمر ستّ وتسعون سنه. خلاصه یک همچو عالم حافظ محدث نود و شش ساله ای – که محل وثوق و مفخر علمای شماست – در کتاب معتبرش «حلیه الاولیاء» [4] روایت می‌کند به اسناد خودش از ابن عباس (حبر امت) که چون نازل شد آیه ۷ و ۸ از سوره ۹۸ (البینه): ﴿إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبّهمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾. «آنان که ایمان آورده اند و نیکوکار شدند به حقیقت بهترین اهل عالم اند. پاداش آنها نزد خدا باغهای بهشت عدن است که نهرها زیر درختانش جاری است و در آن بهشت ابد جاودان متنعم اند و خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا راضی و خشنودند. »

رسول اکرم صلی الله علیه وآله خطاب کرد به علی بن ابی طالب و فرمود: «یا علی هو أنت وشیعتک، تأتی أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیّین. »

یا علی مراد از خیر البریه در آیه شریفه تویی و شیعیان تو. روز قیامت تو و شیعیان تو بیایید در حالتی که خداوند از شما راضی [است] و شما هم از خداوند راضی و خشنود باشید.

ابو المؤید موفق بن احمد خوارزمی در فصل هفدهم «مناقب» [5] و حاکم ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله الحسکانی – که از فحول اعلام مفسرین بزرگ شماست – در کتاب «شواهد التنزیل فی قواعد التفصیل» [6] و محمد بن یوسف گنجی شافعی در صفحه ۱۱۹ «کفایهْ الطالب» [7] و سبط ابن جوزی در صفحه ۳۱ «تذکرهْ خواص الامهْ فی معرفهْ الأئمه» [8] (به حذف آیه) و منذر بن محمد بن منذر و مخصوصاً حاکم روایت نموده که حاکم ابو عبدالله حافظ – که از اکابر علمای شما می‌باشد – خبر داد ما را با اسناد مرفوع به یزید بن شراحیل انصاری کاتب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرّم الله وجهه که گفت شنیدم از آن حضرت فرمود: وقت رحلت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله پشت مبارکش به سینه ی من بود، فرمودند: «یا علی الم تسمع قول الله تعالی: ﴿إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ﴾ – الخ – هم شیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراً محجلین. » یا علی، آیا نشنیده ای آیه شریفه را (صاحبان اعمال صالحه و خیر البریه) ایشان اند شیعیان تو و وعده گاه من و شما کنار حوض کوثر خواهد بود در وقتی که جمع شوند خلایق برای حساب، شما را بخوانند و شما سفید رویان باشید و شما را آن روز غر محجلین ندا کنند؛ یعنی پیشوای سفید رویان.

و نیز جلال الدین سیوطی – که از مفاخر علمای شماست و در قرن نهم هجری، او را مجدد طریقه ی سنت و جماعت دانسته اند چنانچه صاحب فتح المقال نوشته – در تفسیر خود «درّ المنثور فی کتاب الله بالمأثور» [9] از ابوالقاسم علی بن الحسن، معروف به ابن عساکر دمشقی – که از فضلای دهر و محل وثوق رجال علمای شما می‌باشد، چنانچه ابن خلکان در «وفیات الاعیان» و ذهبی در «تذکرهْ الحفاظ» و خوارزمی در رجال «مسند ابی حنیفه» و در «طبقات شافعیه» و حافظ ابو سعید در «تاریخ» خود او را تعریف و توثیق نموده اند که ابن عساکر، فخر شافعیه و در زمان خود، امام اهل حدیث بوده، کثیر العلم و غریز الفضل ثقه و با تقوا و در سال ۵۵۰ هجری در میان علمای سنت و جماعت علم بوده. – از جابر بن عبدالله انصاری که از کبار صحابه خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله بوده، نقل می‌نماید که گفت: در خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله بودیم که علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شد، پیغمبر فرمود: «والّذی نفسی بیده انّ هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة، فنزل ﴿إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ﴾. »

قسم به کسی که جان من در قبضه قدرت اوست این مرد (اشاره به علی علیه السّلام) و شیعه او روز قیامت رستگاران اند. آن گاه آیه مذکوره نازل گردید.

و نیز در همان «تفسیر» [10] از ابن عدی از ابن عباس (حبر امت) روایت نموده که چون آیه ی مذکور نازل گردید، رسول اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «تأتی أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیّین. » می آیی تو و شیعیان تو روز قیامت در حالی که از خداوند راضی [باشید] و خداوند از شما راضی باشد.

و در فصل نهم «مناقب» خوارزمی [11] مسنداً از جابر بن عبدالله نقل نموده که گفت: خدمت رسول خدا بودیم، علی علیه السّلام رو به ما آمد، حضرت فرمود: «قد اتاکم اخی». یعنی رو به شما آمد برادر من (علی).

آن گاه ملتفت شد به سمت کعبه و دست علی را گرفت و فرمود: «والّذی نفسی بیده إنّ هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة. » [قسم] به آن خدایی که جان من در دست اوست این علی و شیعیان او رستگاران اند روز قیامت.

سپس فرمود: این علی اول از همه شما ایمان آورد و باوفاترین شماها می‌باشد به عهد خدا و عادل ترین شماهاست در میان رعیت و تقسیم کننده تر از همه شما بالسویه و مرتبه اش از همه شماها در نزد پروردگار بزرگ تر است.

در همان وقت آیه مذکوره نازل گردید. از آن به بعد هرگاه علی در میان قومی ظاهر می‌شد اصحاب پیغمبر می‌گفتند: جاء خیر البریه؛ یعنی آمد بهترین مردم. و نیز ابن حجر در «صواعق» [12]

و ابن اثیر در جلدسوم «نهایه» [13] همین خبر را در نزول آیه شریفه نقل نموده اند.

و نیز ابن حجر در باب ۱۱ «صواعق» [14] از حافظ جمال الدین محمد بن یوسف زرندی مدنی – که از فحول فقهاء و علمای شما می‌باشد – نقل نموده که چون آیه مذکوره نازل گردید، رسول اکرم صلی الله علیه وآله به علی علیه السّلام فرمود: «یا علی أنت وشیعتک خیر البریّة تاتی یوم القیامة أنت وشیعتک راضین مرضیّین ویاتی عدوّک غضباناً مقمحین. فقال: من عدوّی؟ قال: من تبرّأ منک ولعنک. »

یا علی تو و شیعیان تو خیر البریه هستید. می‌آیید روز قیامت تو و شیعیان تو در حالتی که از خدا راضی [هستید] و خدا هم از شما راضی است و می‌آیند دشمنان تو خشمناک، دستهایشان به گردنشان بسته می‌باشد. پس امیرالمؤمنین عرض کرد: کیست دشمن من، فرمود: کسی که بیزاری می‌جوید از تو و لعن می‌نماید تو را.

و نیز علامه سمهودی در «جواهر العقدین» [15] نقلاً از حافظ جمال الدین زرندی مدنی و نور الدین علی بن محمد بن احمد مالکی مکی مشهور به ابن صبّاغ که از اکابر علماء و فحول فقهای شماست – در صفحه ۱۲۲ «فهول المهمه» [16]

از ابن عباس نقل می‌نمایند که چون آیه مذکوره نازل شد، رسول اکرم به علی علیه السّلام فرمود: «هو أنت وشیعتک تاتی یوم القیامة أنت وهم راضین مرضیّین ویأتی اعداؤک غضباناً مقمحین. » یعنی آن خیر البریه تو و شیعیان توهستید، می‌آیید روز قیامت تو و آنها در حالی که از خداوند راضی هستید و خدا هم از شما راضی است و می‌آیند دشمنان تو خشمناک، [در حالی که] دستهاشان به گردنشان بسته می‌باشد.

و نیز میر سید علی همدانی شافعی که از موثقین علمای شماست، در کتاب «مودهْ القربی» [17] و ابن حجر متعصب در «صواعق محرقه» [18] از‌ام سلمه (ام المؤمنین)، زوجه محترمه ی رسول اکرم نقل نموده اند که آن حضرت فرمود: «یا علی أنت وأصحابک فی الجنّة، أنت وشیعتک فی الجنّة. »

یا علی تو و اصحاب و شیعیانت در بهشت می‌باشید.

و موفق بن احمد (اخطب الخطباء خوارزم) در فصل نوزدهم «مناقب» [19] مسنداً نقل می‌نماید از رسول اکرم صلی الله علیه وآله که به علی علیه السّلام فرمودند: «مثلک فی أمتی مثل المسیح عیسی بن مریم. »

یعنی مثل تو در امت من مثل عیسی بن مریم حضرت مسیح است که قوم او سه فرقه شدند؛ فرقه ای مؤمنین و آنها حواریون بودند و فرقه ای دشمنان او و آنها یهود بودند، فرقه ای غلات که درباره ی آن جناب غلو نمودند (یعنی او را خدا و شریک خدا قرار دادند) و امت من هم درباره تو سه فرقه می‌شوند: «فرقةٌ شیعتک وهم المؤمنون»؛ یعنی فرقه ای شیعیان تو هستند و آنها مؤمنین اند؛ و فرقه ای دشمنان تو هستند و آنها ناکثین و شکنندگان عهد و بیعت تو می‌باشند، و فرقه ای غلو کنندگان درباره تو می‌باشند و آنها جاهلین و گمراهان اند.

«فأنت یا علی وشیعتک فی الجنة ومحبو شیعتک فی الجنة وعدوک والغالی فیک فی النار. » یعنی تو یا علی و شیعیان تو و دوستان شیعیان تو در بهشت خواهید بود و دشمنان و غلوکنندگان درباره تو در آتش جهنم اند.

«در این موقع صدای مؤذن اعلان نماز عشاء داد. آقایان برخاستند برای نماز. پس از فراغت از نماز و اشتغال به خوردن چای، جناب آقای سید عبدالحی که برای ادای نماز جماعت به مسجد رفته بودند مراجعت نمودند. فرمودند: چون منزل نزدیک بود، این چند جلد کتاب را با خود آوردم و اینها تفسیر سیوطی و «مودّهْ القربی» و «مسند» امام احمد بن حنبل و «مناقب» خوارزمی است – که تا شب آخر جلسات این کتاب‌ها نزد داعی ماند -. کتابها را باز نموده، همان احادیث قرائت شد، به علاوه چند حدیث دیگر مؤید همین مطلب. آقایان رنگ به رنگ می‌شدند، مخصوصاً متوجه بودم که در پیش اتباع خودشان خجالت می‌کشیدند. »

آن گاه در «مودّهْ القربی» حدیث فوق را خواندند. به علاوه این دو حدیث هم پیش آمدقرائت نمودند که روایت می‌نماید از رسول اکرم صلی الله علیه وآله که فرمود: «یا علی ستقدم علی الله أنت وشیعتک راضین مرضیّین ویقدم علیه عدوّک غضباناً مقمحین. » [20]

یا علی زود است تو و شیعیانت بر خدا وارد می‌شوید در صورتی که از خدا راضی [هستید] و خدا از شما راضی است و دشمنانت بر خدا خشمناک وارد می‌شوند در حالتی که دستشان بر گردنشان بسته می‌باشد.

 

داعی: این بود مختصری از دلایل محکمه مؤید به کتاب الله مجید و اخبار معتبره مندرجه ی در کتب اکابر علمای خودتان. گذشته از اخباری که در تمامی کتب و تفاسیر علمای شیعه نقل گردیده که اگر بخواهم تا صبح برای شما از حفظ و از روی همین کتاب‌هایی که در برابرشماست اثبات مرام نمایم، به حول و قوه ی پروردگار قادرم، ولی گمان می‌کنم برای نمونه و رفع اشتباه به همین مقدار نقل روایات کافی باشد که آقایان بعدها تفوّه به جملات بی سر و ته معاندین ننمایید و با پیروی از مجعولات خوارج و نواصب و امویها امر را بر عوام بی خبر مشتبه نکنید که واضع لفظ شیعه عبدالله بن سباء یهودی ملعون بوده است.

آقایان محترم! ما شیعیان، یهودی نیستیم، بلکه محمدی هستیم و واضع لفظ شیعه هم بر پیروان علی علیه السّلام، عبدالله بن سباء ملعون نبوده، بلکه شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده و عبدالله را هم مردی منافق و ملعون می‌دانیم و تبعیت از هیچ فرد و جمعی هم بدون دلیل و برهان نمی نماییم.

از زمان عثمان به بعد – بنا به گفته شما – لفظ شیعه را بر پیروان علی اطلاق ننمودند، بلکه در زمان خود پیغمبر صحابه ی خاصّ آن حضرت را شیعه می‌خواندند، چنانچه حافظ ابو خاتم رازی در کتاب «الزینهْ» [21] که در تفسیر الفاظ متداوله میان ارباب علوم نوشته، می‌نویسد: اولین نامی که در اسلام در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به وجود آمد نام شیعه بوده است که چهار تن از صحابه دارای این لقب بودند: «۱ – ابوذر غفاری ۲ – سلمان فارسی ۳ – مقداد ابن اسود کندی ۴ – عمار بن یاسر. »

آقایان فکر کنید چگونه ممکن است زمان پیغمبر چهار نفر از صحابه خاص، بلکه محبوب خدا و پیغمبر را به لقب شیعه بخوانند و پیغمبر بداند که این کلمه بدعت است و آنها را منع ننماید؟

پس معلوم می‌شود که آنها از خود پیغمبرشنیده بودند که شیعیان علی علیه السّلام اهل نجات اند، لذا افتخار به این سمت می‌نمودند، تا آنجایی که برملا، آنها را شیعه می‌خواندند.

پایان قسمت هفتم
ادامه دارد…

…………

[۱]: یعنی: بر تأیید.

[2]: قاموس المحیط، فیروزآبادی، ۳/۴۹، لغت شیع.

[3]: النهایهْ، ابن اثیر، ۲/۵۱۹، لغت شیع.

[4]: تا آنجا که ما جست و جو کردیم، حدیث یادشده را در حلیهْ الاولیاء نیافتیم، لکن ابو نعیم اصفهانی کتاب دیگری دارد به نام «ما نزل من القرآن فی علی» که این حدیث با همین الفاظ در آن کتاب، صفحه ۲۷۴، ذیل آیه ۷ سوره بینه آمده است.

[5]: «عن یزید بن شراحیل الانصاری – کاتب علی علیه السّلام – قال: سمعت علیاًعلیه السّلام یقول: حدثنی رسول الله صلی الله علیه وآله وانا مسنده إلی صدری فقال: أی علیّ ألم تسمع قول الله تعالی: ﴿إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبّهمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جثت الامم للحساب تدعون غراً محجّلین». مناقب خوارزمی، ص۲۶۵، ح ۲۴۷، فصل ۱۷.

[6]: شواهد التنزیل، حسکانی، ۲/۴۵۹، ح ۱۱۲۵، ذیل آیه ۷ سوره ی بینه.

[7]: کفایهْ الطالب، گنجی شافعی، ص۲۴۶، باب ۶۲.

[8]: تذکرهْ الخواص، سبط ابن جوزی، ص۵۶، باب ۲. ذیل عنوان حدیث فی شیعته علیه السّلام ابن جوزی این حدیث را نقل می‌کند: «عن ابی سعید الخدری قال: نظر النبی صلی الله علیه وآله الی علی بن ابی طالب فقال: هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة». آنچه سبط ابن جوزی در تذکره نقل کرده است گرچه در لفظ با آنچه مؤلف به او نسبت داده متفاوت است، لکن آنچه از حدیث استفاده می‌شود کاملا مطلب مورد بحث را ثابت می‌کند. و نیز سیوطی در الدرّ المنثور، ۶/۶۴۳، و آلوسی در روح المعانی، ۱۵/۴۳۲، ذیل آیه ۷ سوره ی بینه، به حذف اسناد و با اختلاف اندکی در بعضی از الفاظ همین حدیث را نقل کرده اند.

[9]: «عن جابر بن عبدالله قال: کنا عند النبی صلی الله علیه وآله فأقبل علیه، فقال النبی صلی الله علیه وآله: والّذی نفسی بیده ان هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ونزلت {إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ} فکان أصحاب النبی صلی الله علیه وآله إذا أقبل علیّ قالوا: جاء خیر البریّة». الدرّ المنثور، سیوطی، ۶/۶۴۳، ذیل آیه ۷ سوره بینه. و نیز شوکانی در فتح القدیر، ۵/۴۷۷، ذیل همان آیه، این حدیث را با همین الفاظ نقل کرده است.

[10]: «واخرج ابن عدی عن ابن عباس قال: لما نزلت {إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ} قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلی: هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیّین». الدرّ المنثور، سیوطی، ۶/۶۴۳، ذیل آیه ۷ سوره ی بینه.

[11]: «عن جابر قال: کنّا عند النبی صلی الله علیه وآله وأقبل علی بن أبی طالب علیه السّلام فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: قد أتاکم أخی، ثم التفت إلی الکعبة فضربها بیده ثم قال: والّذی نفسی بیده إنّ هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة، ثم قال: إنّه أولکم ایماناً معی وأوفاکم بعهد الله تعالی وأقومکم بأمر الله وأعدلکم فی الرعیة وأقسمکم بالسویة وأعظمکم عند الله مزیّة. قال: ونزلت فیه {إِنّ الّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیّةِ} قال: فکان أصحاب النبی صلی الله علیه وآله إذا أقبل علی علیه السّلام قالوا: قد جاء خیر البریّة». مناقب خوارزمی، ص۱۱۱، ح ۱۲۰، فصل ۹. همچنین ابن عساکر در تاریخ دمشق، ۴۲/۳۷۱، ترجمه شماره ۴۹۳۳، شرح حال علی بن ابی طالب؛ حموینی در فرائد السمطین، ۱/۱۵۶، ح ۱۱۸، سمط اول، باب ۳۱؛ و حسکانی در شواهد التنزیل، ۲/۴۶۷ – ۴۷۳، ح ۱۱۳۹ – ۱۱۴۸، ذیل آیه ۷ سوره بینه، این حدیث را با اسناد مختلف و با اختلاف کمی در بعضی از الفاظ نقل کرده اند.

[12]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۶۱، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۱۱، ابن حجر این حدیث را نقل کرده است: «اخرج الحافظ جمال الدین الذرندی عن ابن عباس رضی الله عنهما أن هذه الآیة لما نزلت قال صلی الله علیه وآله لعلی: هو أنت وشیعتک، تأتی أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیّین ویأتی عدوک غضابا مقمحین، قال: ومن عدوّی؟ قال: من تبرأ منک ولعنک». نکته قابل توجه این است که ابن حجر به دلیل تعصب و عنادی که با مذهب حقه شیعه دارد، پس از نقل این حدیث می‌گوید: فیه کذّاب. در حالی که با مراجعه به سایر کتب معتبر اهل تسنن در می‌یابیم که بزرگانی همچون طبرانی، حاکم حسکانی، متقی هندی، ابن اثیر، ابن منظور، ابن صبّاغ مالکی، سمهودی و دیگران این حدیث را نقل کرده و هیچ گونه ایرادی نسبت به آن بیان نکرده اند که در جای خود به مدرک دقیق آن اشاره خواهیم کرد. به علاوه، اگر به نظر ابن حجر در طریق این حدیث، شخص کذاب وجود دارد، چرا نام او را بیان نکرده تا از جهت رجالی بررسی شود. پرواضح است که به صرف یک ادعا نمی شود حدیثی را که عده ای از بزرگان اهل تسنن آن را تکذیب نکرده اند، کذب دانست.

[13]: النهایه، ابن اثیر، ۴/۱۰۶، ذیل لغت قمح این حدیث را نقل می‌کند: «فی حدیث علی قال له النبی صلی الله علیه وآله: ستقدم علی الله أنت وشیعتک راضین مرضیّین ویقدم علیه عدوّک غضاباً مقمحین». گرچه این حدیث و حدیثی که از صواعق نقل کردیم با آنچه مؤلف ادعا کرده در الفاظ متفاوت است، لکن از نظر معنی و مفهوم، مطلب مورد بحث را کاملاً اثبات می‌کند.

[14]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۶۱، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۱۱. ابن حجر حدیث را با اختلاف اندکی در الفاظ نقل کرده است.

[15]: جواهر العقدین، سمهودی، ۲/۱۷۸، قسم ۲، فصل ۷.

[16]: فصول المهمهْ، ابن صبّاغ مالکی، ۱/۵۷۶، فصل ۱، فصل فی ذکر مناقبه الحسنه. همچنین حاکم حسکانی در شواهد التنزیل، ۲/۴۶۰، ح ۱۱۲۶، ذیل آیه ۷ سوره بینه؛ ابن اثیر در النهایه، ۴/۱۰۶، لغت قمح؛ و ابن منظور در شواهد التنزیل، ۲/۴۶۰، ح ۱۱۲۶، ذیل آیه ۷ سوره بینه؛ ابن اثیر در النهایه، ۴/۱۰۶، لغت قمح؛ و ابن منظور در لسان العرب، ۱۱/۲۹۸، لغت قمح، این حدیث را با اسناد مختلف نقل کرده اند. و نیز طبرانی در معجم الأوسط، ۴/۵۵۵، ح ۳۹۴۶، احادیث علی بن سعید رازی؛ و متقی هندی در کنز العمال، ۱۳/۱۵۶، ح ۳۶۴۸۳، کتاب الفضائل، بعد از باب ۱۰، فضائل علی، حدیث را این گونه نقل کرده اند: «عن عبد الله بن یحیی ان علیاً أتی یوم البصرة بذهب وفضة فقال: أبیضیّ وأصفری غرّی غیری غرّی اهل الشام غدا إذا ظهروا علیک فشقّ قوله ذلک علی الناس، فذکر ذلک له فأذّن فی الناس فدخلوا علیه فقال: ان خلیلی صلّی الله علیه وسلّم قال: یا علی انک ستقدم علی الناس وشیعتک راضین مرضیّین ویقوم علیک عدوّک غضاباً مقمحین، ثم جمع علیّ یده إلی عنقه یریهم الاقماح».

[17]: مودهْ القربی، سید علی همدانی، مودهْ ۹ (با استفاده از ینابیع المودهْ، قندوزی، ۲/۳۱۴، ح ۹۰۳، باب ۵۶). همدانی حدیث را به این لفظ نقل می‌کند: «عن فاطمة علیهاالسّلام قال: إن أبی صلی الله علیه وآله نظر إلی علیّ وقال: هذا وشیعته فی الجنّة».

[18]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۶۱، باب ۱۱، فصل ۱، آیه ۱۱. حدیثی که ما در صواعق یافتیم، دارای ذیلی است که مطلب مورد نظر را اثبات نمی کند گرچه ممکن است آن ذیل، جزء حدیث نباشد، ولی با وجود احادیث صریح و صحیحی که نقل شد، مطلب مورد بحث کاملاً ثابت است و تمسک به این گونه احادیث ضرورت ندارد. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ۱۲/۲۸۹، ترجمه شماره ۶۷۳۱، شرح حال عصام بن الحکم العکبری حدیث را به این لفظ آورده است: «… عن علی قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله أنت وشیعتک فی الجنّه». ابن عساکر در تاریخ دمشق ۴۲/۳۳۴، ترجمه شماره ۴۹۳۳، شرح حال علی بن ابی طالب، حدیث را به این لفظ آورده است: «أبشر یا علی أنت وأصحابک فی الجنة أبشر یا علی أنت وشیعتک فی الجنة… ».

[19]: «عن علی بن الحسین عن أبیه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: یا علی مثلک فی أمّتی فی أمّتی مثل المسیح عیسی بن مریم افترق قومه ثلاث فرق؛ فرقة مؤمنون وهم الحواریون وفرقة عادوه وهم الیهود وفرقة غلوا فیه فخرجوا عن الایمان وان امتی ستفترق فیک ثلاث فرق؛ فرقة شیعتک وهم المؤمنون وفرقة أعداؤک وهم الناکثون وفرقة غلوا فیک وهم الجاحدون السابقون. فأنت یا علی وشیعتک فی الجنّة ومحبوا شیعتک فی الجنّة وعدوک والغالی فیک فی النار». مناقب خوارزمی، ص۳۱۷، ح ۳۱۸، فصل ۱۹.

[20]: المعجم الاوسط، طبرانی، ج ۴، ص۱۸۷؛ کنزل العمال، متقی هندی، ج ۱۳، ص۱۵۶، فضائل علی رضی الله عنه، ح ۳۶۴۸۳؛ مناقب علی بن ابی طالب علیه السّلام وما نزل من القرآن من علی علیه السّلام، ابن مردویه، ص۱۸۷، فصل ۱۸، ح ۲۵۵. (محقق)

[21]: «یقال: ان الشیعة لقب لقوم کانوا قد ألفوا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله علیه فی حیاة رسول الله صلی الله علیه وآله وعرفوا به، مثل سلمان الفارسی وأبی ذر الغفاری والمقداد بن الاسود و عمار بن یاسر و غیرهم… کان یقال لهم شیعة علی و اصحاب علی… ». الزینهْ، ابی حاتم رازی، ص۲۵۹، ذکر القاب الفرق فی الاسلام، معنی الشیعه.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

نکاه شهید مطهری به مسئله حجاب و کتاب لینالونا فرانسوی

ويدئو/

در محضر قرآن _ آیات ولایت

مولانا امیرالمومنین علیه السلام

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.