مقدمه: در سوره توبه آیه سی و دو و همچنین در سوره صف آیه هشت، خداوند صحبت از «نورالله» به میان آورده است.
نورالله چیست که کافران می خواهند با کارهایی از طریق افواه، به جنگ با آن برخیزند و در جبههای مقابل خداوند صفآرایی کنند؟
در ترجمههای قرآن از این نوع جنگ سخنی به میان نیامده است و عبارت فوت کردن به نور خدا توسط کافران بکار رفته است!
اما آیا این نوع ترجمه کردن و تبیین کردن را تاکنون ارزیابی کردهایم؟
آیا فوت کردن به نورِ خدا از سوی کافران، کار عبث و بیهودهای نیست؟
چرا خداوند در مقابل این فعل کافران، جبههگیری کرده و کار بزرگی انجام میدهد که از آن به «یُتمّ نورِه» یاد میکند؟
آیا این نوع جبههگیری خداوند با این نوع کار عبث و سَبُک کافران، همخوانی و تناسب دارد؟!
آیا نباید برای قسمتهای ساختمان این آیات، تراز قائل باشیم.
آیا نباید دو قسمت آیه به هم ربط داشته باشند و قابل مقایسه باشند؟
آیا نباید کار خداوند در مقابل کار کفار، کاری باشد که در خور تسبیح و تحمید و تکبیر باشد، نه اینکه تصویرکردنِ ما از این مفهوم طوری باشد که محققان در طی این سدهها به تحلیل قابلی از آن نرسیده باشند.
اگر یک مصداق برای نورالله بخواهیم درنظر بگیریم، چه مصداق یا مصادیقی شایستگی احراز این عنوان را در این هزار و چهارصد ساله خواهند داشت؟
چه موضوعاتی در این دوره زمانی وجود داشته و دارند که ظرف زمانی و مکانی آنها بگونهای باشد که کوچک و ضعیف نباشد و مانند خورشید، عرصه ی بزرگی را در پوشش نور خود گرفته باشد تا جایی برای انکار نداشته باشد.
اگر در سیاق این آیات، یهود و نصارا قرار دارند و اینها برای کفرِ نور، یعنی پوشاندنِ نور خداوند، در تلاش هستند، چه مصادیقی برای یک جنگ آشکار میان این دسته از کافران با نورالله وجود دارد؟
و بالاخره این نورالله چیست؟
و خداوند چه راهی را برای حرکت بسوی آن قرار داده است؟
(ادامه دارد)
مسعود خزاعی
24 شهریور 99