سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / قافله سالار/اول محرم

قافله سالار/اول محرم

اول محرم

وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُُرْننِ وَ
نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاّ طُغْيانًا كَبيرًا ( ۱)
« و ياد كن نن هنگام كه تو را گفتيم؛ پروردگارت احاطه دارد بر مردم »
« ما آن رؤيايي كه تو را نمايانديم وآن درخت لعن شده در قرآن را، جز براي آزمايش مردم قرار نداديم »
«  ما آنان را بيم ميدهيم، اما جز بر طغيان بيشتر آنان نميافزايد »
با رحلت پيامبر روياي او به وقوع پيوست، شجرة ملعونه آرام آرام ريشه دواند و مردمان طغيان كردند.
سه ماه از رحلت رسول الله(ص) نگذشته بود كه فاطمه(س) به شهادت از دنيا رفت،

شبانه و در خفا تدفين شد،
و هنوز كسي نميداند قبر دختر رحمت للعالمين كجاست.
ديري نگذشت كه علي(ع)، وصي و داماد نبي، همسر فاطمه(س)، با تيغ تحجر به شهادت رسيد.
او نيز شبانه و در خفا در دل خاك آرميد، و قريب يك قرن كسي ندانست قبر علي بن ابيطالب(ع)كجاست.
اندكي گذشت، سبط رسول الله(ص)، حسن بن علي(ع) به زهر كين از دنيا رفت. در عيان تدفين شد،
اما پيکر او آماج تير اُمّت طغيانگر شد.
چهل سال بيشتر از رحلت رحمت للعالمين نگذشته بود كه اين همه درد و رنج و مصيبت بر آل الله رخ داد،
با ننکه پيامبر در واپسين لحظات عُمر به اُمت خود انذار داده بود :
إنِّي تَارِكٌ فِيکُمُ الثَّقَُلَيْنِ، كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أهْلَ بَيْتِي . مَا إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أبَداً،
فَإنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلُيَّ الْحَوْضَ.
 من شما را ترك مي كنم و دو چيز نفيس برايتان مي گذارم، كتاب خدا و عترت من كه اهل بيت من هستند  
  پس از من، مادامي كه شما به آن دو تمسّك جوئيد هيچ گاه گمراه نميگرديد، و نن دو از هم جدا نميشوند  
« تا بر حوض كوثر بر من وارد شوند »
اكنون سال شصت و يك هجري، هنگامة حسين بن علي(ع)، ديگر نوادة نبي(ص) رسيده است.
همو كه در شامگاه هفتم ذيحجه، از كنار مقُام ابراهيم خليل، به مردماني كه در طواف به گِرد كعبه،

در انتظارِ درك اِحرام و عَرفات و مَشعر و مني، در سوداي رجم شيطان به گِرد خانه ميچرخيدند،
 
گفت : آناني كه خون قلب خويش را پيوسته در راه ما مي بخشند و خود را آماده لقُاءالله كرده اند،
نماده باشند كه سپيده دمان كوچ ميكنم. ان شاءالله!
مردماني كه به بيت الله آمده بودند تا بياموزند چرا حج؟ چرا اِحرام و طواف؟ چرا سعي و وقوف؟ چرا رمي؟
و چرا قرباني و حلق؟ از فهم سخن خليفه الله درمانده شدند.
زائري خود را به جُنادة انصاري رساند.
گفت : مگر ميشود فريضة حج را رها كرد و رفت؟
جُناده گفت : اگر بماند، اُمّت رسول الله از كجا بداند شجرة ملعونه چگونه ريشه دوانده

و چه طغيان عظيمي واقع شده؟!
زائر گفت : خروج بر خليفه آن هم در موسم حج؟
جُناده گفت : چه حجي؟! يزيد چنان چهرة دين را قلب كرده كه از اسلام جز نامي نمانده. اسلام كه نباشد، حج به چه كارآيد؟!
زائر گفت : ولي او مردمان را به سفر مرگ ميخواند.
جُناده گفت : آه برادر، به لقُاءالله، به ديدار خدا ميخواند!
زائر نگاه مبهوت خود را به جُناده دوخت، گويي نشنيده بود كه

قافله سالار پيش از آنکه آنان را به لقُاءالله بخواند،
پروردگارش را حمد و ستايش كرد و مردمان را از قتلگاه خويش خبر داد.
قافله سالار گفت : آنچه او بخواهد همان خواهد شد و هيچ قدرتي نيست جز در دست خدا،

و درود خداوند بر رسول او.
مرگ، همچون گردنبندِ گردن دختران، بر فرزندان آدم آويخته است، و من شيفته ي ديدار نياكانم،
همانگونه كه يعقُوب به ديدار يوسف مشتاق بود.
قتلگاهي براي من مقُرر شده تا در آنجا فرودآيم. گويي ميبينم كه در سرزميني ميان نواويس و كربلا،
گرگهاي حريص، بند بند جسمم را از هم مي گسلند تا شکمبه ها و اَنبان هاي خالي خويش را پُر كنند.
از دوراني كه پيش از اين به قلم نگاشته شده گريزي نيست و رضايت خداوند رضايت ما اهل بيت است.
بر بلاي او شکيباييم كه او به تمام و كمال پاداش صابران را عطا ميكند.
هرگز پاره هاي تن رسول خدا از او جدا نخواهند شد تا در حريم قدس كبريايي گرد نيند و چشم او به ديدارشان روشن شود و وعدة خود را در حقُشان وفا كند.
اكنون، آناني كه خون قلب خويش را پيوسته در راه ما ميبخشند و خود را آماده لقُاءالله كرده اند، آماده باشند
كه سپيده دمان كوچ ميكنم. ان شاءالله!

 

مجتبي فرآورده

—————————————————————————————————————————–
۱– سوره اسرا . آيه 60

اول محرم1442

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

زنگ بیدارباش در قبال دشمن_۲۵

السلام علی الحسن

اربعین معرفت خدا

السلام علی الحسین

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.