سرخط خبرها
خانه / بایگانی برچسب: داستان همراهی با الروح

بایگانی برچسب: داستان همراهی با الروح

بازپخش/ نفسی لک الفداء یا اماه / اربعین

بسم الله الرحمن الرحیم بچه های شهر غریب بسته به بال او شدند    هر کجا که او رود همره او ره سپرند منادی گفت: به اربعین بروید، اربعین آیه ای از ایام الله ظهور است، بروید و مطالعه کنید، ببینید در آنجا چه اتفاقی می افتد. بچه ها دور هم …

ادامه نوشته »

بازپخش/ وجَّهتُ وجهیَ للحسین(ص)

آفتابگردان با اشتیاق سرش را به سمت نور بالا گرفت و با تمام وجهش متوجه نور شد، آن را دنبال می کرد و با شعف می گشت به هر سمتی که نور می رفت. بوی عطر گل سرخ، لطافت هوا، سبزی چمن، قامت بلند سرو و زیبایی باغ برایش جلب توجه نمی کرد!

ادامه نوشته »

«ملکه» / قسمت دوم

ایکاش او نیز مَلَک بود، می توانست نور عظیم آسمانی را با تمام وجود درک کند! از محضر گران قدرش بهره ببرد. بودن در نور سرآغاز شناخت بود! می توانست در نور بماند، با او زندگی کند، در او زندگی کند، با وجودش حی شود، روحیه بگیرد.

ادامه نوشته »

«ملکه» / قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم «ملکه» قسمت اول خوشحال و با انرژی به این طرف و آن طرف می دوید در حالیکه چشم از مادر و پدرش بر نمی‌داشت. مواظب بود زیاد از آنها دور نشود هرچند در محیطی که زندگی می‌کرد گم شدن معنی نداشت!!!! دست های کوچکش را زیر آبشار …

ادامه نوشته »

داستان بچه و مادر مهربان، بخش سوم

بسم الله الرحمن الرحیم از دور دست ها خورشید با نور لطیف صبحگاهی اش زمین را احاطه و روشن کرده بود. گرمای خورشید با خنکای باقی مانده از شب آمیخته شده و فضای زیبنده ای را به وجود آورده بود. شهرنشینان با روشن شدن هوا از خواب بیدار شده بودند …

ادامه نوشته »

عطر چادر فاطمه س

خیلی عجیب است خدایی تو. تمام بهشت و تمام خوبی ها را چگونه توانستی چادر سر کنی و به اوج ظلمات و انتهای محدودیت ها بیاوری. مگر میشود فاطمه در قالب بشر روزی پا در دنیا بگذارد؟!!!! همین که رو به سوی اعماق کرد عطر قدم هایش همه جا را …

ادامه نوشته »

به دنبال رضايت مادر…..

می گفت: در مجلس یاد مادر مهربان نشسته بودم و در این فکر که چگونه می توانم برای او خاصیت داشته باشم ؟… چگونه برای او باشم… مورد رضایت او باشم… که صدای تلاوت قاری توجهم را جلب کرد… فی بیوتٍ اذن الله ان ترفع… عجب! ابتدا باید وارد خانه …

ادامه نوشته »