سرخط خبرها
خانه / بایگانی برچسب: خاطره (صفحه 5)

بایگانی برچسب: خاطره

خاطره افطاری در منزل مقام معظم رهبری

  برای قضيه‌ استهلال ما در دفتر مانده بوديم. شب با يكی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتيم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما اين موقع افطار، در دفتر هستيد؟   گفتيم برای استهلال مانده‌ايم. فرمودند خيلي خوب، افطار را برويم منزل ما. ما هم دلمان مي‌خواست كه …

ادامه نوشته »

خاطره همسر شهید نواب صفوی

  همسر مرحوم شهید «نواب صفوی»  اعلی الله مقامه؛ نقل می‌کند؛ یک شب بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار بعدی نداریم؛ حتی نان خشک! هر چه بود؛ امشب افطار تمام شد. مرحوم نواب لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت …

ادامه نوشته »

خاطره دوران دفاع مقدس

*ملخ خور اولین دیدار با سردار حاج قاسم سلیمانی* معمولاً واحدهای اطلاعات و عملیات، تخریب، پشتیبانی و مهندسی رزمی لشکرها جزو پیشقراولان، رسته های دیگر بودند که معمولاً در منطقه حاضر میشدند. روستای دزلی واقع در نزدیکی مرز عراق، استان سلیمانیه بود. فرماندهان واحد اطلاعات منزل پیر زنی را که …

ادامه نوشته »

طنز جبهه از کتاب” رفاقت به سبک تانک”

طنز جبهه خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ… بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛ توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش ،با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی …

ادامه نوشته »

خاطره امام خمینی ره از شیخ عباس قمی

امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند. امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند: خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر …

ادامه نوشته »

خاطره امام از شیخ عباس قمی رحمت الله علیه

امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند: خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مى ریخت. بیابان سوزان و بى انتها در چشمهایمان رنگ مى باخت و به کبودى مى گرایید از …

ادامه نوشته »

خاطره امام خمینی رحمت الله علیه

امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند: خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مى ریخت. بیابان سوزان و بى انتها در چشمهایمان رنگ مى باخت و به کبودى مى گرایید از …

ادامه نوشته »