سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان (صفحه 65)

شورای نویسندگان

به خاطر رضایت مادرت کاری بکن

بسم الله الرّحمن الرّحیم بخاطر رضایت مادرت کاری بکن:[1] ذرّه‌ای بود بین دو آسمان رحمانیّت و رحیمیّت خداوندی. از وقتی‌که فکر می کرد: مادر بزرگوار امت، او را پذیرفته و برایش مادری می‌کند، خود را غرق در رحمت خداوندی می‌دید. رحمتی که می دانست هرگز استحقاقش را نداشت. آری رحمتی …

ادامه نوشته »

ترس فراق

بسم الله الرحمن الرحیم در میان سکوت و تاریکی شب، در خلوت کوچه پس کوچه ها، جمعی انگشت شمار، پیکری را تشییع می کردند، در میان یکی از قبر های تراشیده شده، پیکر را در آغوش تراب جای دادند، تعدد قبور به این دلیل بود تا، ناکسان روزگار، نشانی از …

ادامه نوشته »

تلاوت خورشید

بسم الله الرحمن الرحیم خداوند در قرآن افراد را با اعمالشان می شناسد. پسر نوح: إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ [1]، رسول الله ص: رَحْمَةً لِلْعالَمينَ [2]، حسین ع : وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها [3]، ابوالفضل ع : وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها [4] خدایا من را با چه عملی خواهی خواند؟! …

ادامه نوشته »

ستاره کوچولو

ستاره کوچک و کم‌فروغی بود. به ستاره‌های دیگر می‌نگریست و وقتی‌که می‌دید چه زیبا بر فراز آسمان شب می‌درخشند به حال آن‌ها غبطه می‌خورد. آرزو داشت او نیز نورانی بود و برای اهالی شب مفید واقع می‌شد. تا این‌که روزی با ماه روبه‌رو شد. نور ماه فراگیر بود، همة آسمان …

ادامه نوشته »

وعده

بسم الله الرحمن الرحیم پیرزن پس از گذراندن چند روز حالتی میان آگاهی و ناآگاهی، چشم هایش را گشود، اطرافیان غم زده، از به هوش آمدنش به وجد آمدند و دورش را احاطه کردند، کنجکاو بودند که بدانند آیا آنها را می شناسد یا نه! پیرزن نگاهی به اطرافیانش کرد، …

ادامه نوشته »

این هم فدای فاطمه (س)

مرد ثروتمند، کالاهای خویش را سوار شترانش کرده و بسوی شهری دیگر می‌رفت… پس از طی مسافت‌ها و منزل‌ها، شب‌هنگامی، در بیابان اطراق کرده و در خلوتِ دشت بسوی ماه می‌نگریست، با خود فکر می‌کرد که: سال‌ها پیش، می‌خواستم چون ماه باشم، سبک و آسمانی باشم… اما اینک؛ من در زمین …

ادامه نوشته »

معما

بسم الله الرحمن الرحیم شاد و سبکبال در جاده ای روبه جلو و بالا حرکت می کرد، احساس خوشحالی و سرافرازی درونش موج میزد، سالیان سال زحمت کشیده و بر اساس تقوی زندگی کرده بود، چشم به حرام ندوخته و لب به حرام نگشوده بود، در مسیر اخلاقیات نیز به …

ادامه نوشته »

نفسی لکِ الفداء یا امّاه / کاروان

بسم الله الرحمن الرحیم عده ای قلیل متوجه شدند باید حج را رها کنند و به دنبال اصل بروند، حج با وجود او حیّ بود و بی وجود او جسمی تهی، عزمشان را جزم کردند و به تبعیت از او حج را نیمه رها کردند و رفتند، رفتند تا جایی …

ادامه نوشته »

رویا

بسم الله الرحمن الرحیم آزاده بودن و در بند دنیا نبودن را از مولای خود حسین ص آموخته بودند و به دنبال خواست و رضایت امام بودن را از کاروانیان ایشان، آرزویشان یاوری امام زمانشان بود، همه جارا حریم امام ع می دیدند و نسبت به آن غیورانه رفتار می …

ادامه نوشته »

هوای مادر

افتخار ما یاد مادر بودن است دستگیر شیعیان در محشر است   هیچ نیست امید ما بر کرده ها لحظه ای دل در هوای مادر است   گفتش آن عالم درون قبر من دستمال گریه بر مادر بس است   هر چه را خود ساختی ناید به درد آنچه می …

ادامه نوشته »

به سوی صبح

بسم الله الرحمن الرحیم شب بود و تاریکی، مدتها بودکه از صبح خبری نبود، عده ای به این تاریکی عادت کرده و به روزمرگی های خود مشغول بودند، عده ای با تاریکی درآمیخته و از ظلمات شب بهره می بردند و غرق در خوشی های پست خود بودند، عده ای …

ادامه نوشته »

حقیقتِ بهشت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم او در حالی که در کنار نهری درون باغ قدم می‌زد، به گیاهانی که در کنار نهر از طراوت و شادابی بیشتری برخوردار بودند می‌نگریست. سپس ایستاد، نگاهش را از درختان باغ و سبزه‌های کنار نهر گرفت و به افق نگاه …

ادامه نوشته »

بُکاؤون

بسم الله الرحمن الرحیم از عالم پرهیزگاری شنیده بود: زمانی که به امام خود از بُعد دنیوی می نگرید، سالهاست از دنیا رفته اند و جسمشان ما را ترک نموده، انگار امام ع تبدیل به یک یاد می شود! اما اگر از منظر نور بنگرید، از بعد معرفه باالنّورانیه! نور …

ادامه نوشته »

نفسی لکِ الفداء یا امّاه / بانو

بسم الله الرحمن الرحیم بر بلندای تپه نظاره گر صحنه بود، عزیزانش یک به یک به میدان رفته و شهید می شدند، علی اکبرش، او که شبیه ترین به رسول الله ص بود، او که وقتی دل تنگ حضرت می شدند به چهره ماهش نگاه می کردند تا دلتنگی از …

ادامه نوشته »