قصه های لطیف باران را، مادرم عاشقانه می خواند
او خودش نغمه ی بهاران است، هر نگاهش بهشت می ماند
مادرم روزهای فروردین، لای عطر شکوفه ها پیداست
عطر سجاده سحرگاهش، هدیه دلنواز شب بوهاست
هر چه در نور آسمان پیدا، جذبه ای از نگاه مادر ما
کهکشانها بلور چادر او، صبح صادق، پگاه مادر ما
مادرم از بهار زیباتر، او خودش آیه های قرآن است
لاله های شهید می گویند، مادرم، مادر شهیدان است
قاصدک عاشقانه راهی شد، سوی یک آسمان بالاتر
در عروجش شنید وقتی که، ارجعی های خانه ی مادر
یک نشانه در این زمان خواهی، از عنایات حضرت مادر
اربعین های پاک نورانی، جمله آیات حضرت مادر
مزه نور می دهد لبخند، هر زمان مادرانه می خندد
با بفرما، خوش آمدی مادر، در ناجور غصه میبندد
چقدر باصفا و شیرین است، طعم چای موکب مادر
جز طهورا شراب اسمی نیست، نام این چایی بهشت آور
محمد علی قاسم زاده بافقی
۱۴۰۰/۱۱/۰۱