سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / کلیپ‌های دیگران / حضرت عبدالعظیم حسنی کیست؟

حضرت عبدالعظیم حسنی کیست؟

ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم در سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است. ایشان در ۷۹ سال عمر با برکت شان حضور و امامت چهار امام معصوم « امام موسی کاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام» را درک کرده‌اند
حضرت عبدالعظیم (ع) فرزند عبدالله بن علی از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (ع) است و نسبش با چهار واسطه از ائمه اطهار علیهم السلام به آن حضرت می‌رسد. پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه.

آیت‌الله مجتبی تهرانی، استاد فقید اخلاق تهران در یکی از جلسات که به تعریف دین و ایمان اختصاص داشت به نقل روایتی از حضرت عبدالعظیم الحسنی می‌پردازد که در ادامه می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
یک روایت از حضرت عبدالعظیم حسنی، که کنیه ایشان ابوالقاسم است، نقل می‏کنم. «عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً ثبتتُ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ».
حضرت عبدالعظیم حسنی می‌فرماید بر امام علیّ‏ النّقی(علیه السلام) وارد شدم؛ وقتی نگاه حضرت به من افتاد، فرمود خوش آمدی! تو حقیقتاً از تحت ولایت ما هستی. من به حضرت گفتم یا بن‏ رسول‏ الله! می‌خواهم دین خود را به شما عرضه کنم؛ اگر دینم مورد پسند شما بود، پای آن می‌ایستم تا جایی که خدا را ملاقات کنم. ایشان در این بخش از روایت، از لفظ «دین» استفاده می‏کند. نمی‌گوید می‏خواهم اسلام یا ایمانم را به شما عرضه کنم؛ می‌گوید «دین». بنابر این در ادامة روایت معلوم می‌شود معنای «دین» چیست. ضمن اینکه  معلوم می‏شود معنای دین‏داری این است که پای دینت بایستی تا جان به جان‏ آفرین تسلیم کنی.
بعد در ادامة روایت می‌آورد: «فَقَالَ هَاتِهَا أَبَاالْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا صُورَةٍ وَ لَا عَرَضٍ وَ لَا جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ وَ خَالِقُ الْأَعْرَاضِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ».
حضرت هادی(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی می‌فرمایند مطلبت را  بگو و دینت را عرضه کن! حضرت عبدالعظیم هم مطالبش را عرضه می‌کند. اوّل راجع به خداوند و بحث وحدانیّت و خصوصیات آن، اعتقاداتش را ارائه می‏دهد. دوم، شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(صل الله علیه و اله و سلم) می‏دهد و اینکه ایشان خاتم انبیای الهی هستند. سوم هم در خصوص امامتِ ائمة اطهار: گواهی می‏دهد و نام امامان را می‌آورد تا اینکه به نام مبارک امام هادی(علیه السلام) می‌رسد. چون حضرت عبدالعظیم حسنی از اصحاب امام هادی(علیه السلام) بودند.
بعد در ادامة روایت داریم که: «فَقَالَ وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا مَوْلَايَ قَالَ لِأَنَّهُ لَا يُرَى شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ». یعنی امام هادی(علیه السلام) به من فرمودند که بعد از من پسرم امام حسن عسکری(علیه السلام) است و بعد از امام عسکری(علیه السلام)، پسر ایشان امام زمان(علیه السلام) هستند که ایشان از نظرها غایبند و جایز نیست ایشان را با نام اصلی‏شان یاد کنید، تا اینکه از پردة غیبت خارج شوند و زمین را سرشار از قسط و عدل نمایند، همان‏گونه که مملوّ از ظلم و جور شده بود. بعد حضرت عبدالعظیم می‌فرماید من به امامت امام عسکری(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) هم اقرار کردم.
حضرت عبدالعظیم ادامه می‌دهد: «وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِي الْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَ‏ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ».
چهارمین چیزی که حضرت عبدالعظیم گواهی می‏دهد این است که دوستان ائمة اطهار، دوستان خدا و دشمنان ایشان دشمن خدا هستند و طاعتشان طاعت خدا و سرپیچی از فرمانشان، سرپیچی از فرمان خدا است. این همان مسألة تولّی و تبرّی است. پنجم هم به حقانیّت مسألة معراج و نشئة برزخ و حقانیّت نشئة آخرت و معاد گواهی می‌دهد.
تا اینجا همة آنچه که ایشان نسبت به آن گواهی دادند، جزء اصول است و ایشان از مبدأ تا معاد را می‌فرماید. امّا به صِرف این مطالب و گواهی‏ها بسنده نمی‌کند و چون می‌خواهد دینش را به‏ طور کامل عرضه کند، در ادامه می‏گوید: «وَ أَقُولُ إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَايَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَر».
از اینجا به فروع دین اشاره می‌کند و بعد از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را ذکر می‏فرماید. حضرت عبدالعظیم می‌گوید دین من این است! دین صرف گفتن شهادتین نیست؛ بلکه دین مجموعه‏ ای مُرکّب از «اصول و فروع» و «علم و عمل» است؛ مجموعه‏ ای است که از مقام رُبوبی صادر و توسط رُسُل به ما ابلاغ شده است.
در ادامة روایت، وقتی حضرت عبدالعظیم این مجموعه را به عنوان دین خودش بیان می‏کند، امام هادی(علیه السلام) به ایشان می‏فرماید: «يَا أَبَاالْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ».[۱] یعنی به خدا قسم این همان دینی است که خدا برای بندگانش انتخاب کرده است. بعد هم فرمودند پای این دینی که انتخاب کرده‌ای بایست؛ و بعد هم دعا کردند و از خدا خواستند که حضرت عبدالعظیم را در دینی که انتخاب کرده ثابت‏ قدم و پایدار بدارد. بنابر این، از این روایت معلوم می‏شود که اگر این اعتقادات و اعمال در کسی نبود، او مسلمان است ولی مؤمن نیست؛ مسلمان است ولی دین ندارد.

[۱]بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شرح صلوات شعبانیه /قسمت پنجم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ

شرح صلوات شعبانیه /قسمت چهارم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ..

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.