سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / انقلاب اسلامی / بزودی لشگر شهدا / ماجرای شناسائی پیکر شهید محسن حججی

ماجرای شناسائی پیکر شهید محسن حججی

شهید⚘والا مقام محسن حججی:

بعد از شهادت تا مدتها پیکرش در دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر شهید حججی و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: “می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر حججی را شناسایی کنی?”

می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود، قبول کردم.

خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقر داعش.

توی دل دشمن بودیم، یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.

پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: “این همان جسدی است که دنبالش هستید!”

میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم، رو کردم به حاج سعید و گفتم: “من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن اِربً اِربا شده. این بدن قطعه قطعه شده!” بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.

داد زدم: “پست فطرتا  مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!”
حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.

داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: “این کار ما نبوده، کار داعش عراق بوده.”
دوباره فریاد زدم: “کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?”

داعشی به زبان آمد. گفت: “تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو در آورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم، فقط لبخند می زد!”

هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: “ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر” اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: “فقط همینجا”

نمی دانستم چه بکنم شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به حضرت زهراء علیها السلام.

گفتم: “بی بی جان خودتون کمک مون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید، خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید”  یک دفعه چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن، ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.

نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند، دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی، واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق. همان روز بهم خبر دادند که جوابDNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: “پدر و همسر شهید حججی آمده‌اند سوریه الان هم همین جا هستن. توی حرم.”
من را برد پیش پدر شهید حججی که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: “از محسن خبر آوردی?”

نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم، نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اِربً اِربا را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?
گفتم: “حاج‌آقا، پیکر محسن تو مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش. گفت: قسمت میدم به بی‌بی که بگو

التماسش کردم چیزی از من نپرسد، دلش خیلی شکست.
دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: “من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.  همه محسنم رو تمام محسنم رو، اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو آوردی، راضی ام.”

وجودم زیر و رو شد، سرم را انداختم پایین، زبانم سنگین شده بود به سختی لب باز کردم و گفتم: “حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربً اربا کرده اند.” هیچی نگفت، فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: “بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!”

🌹نثار‌ ارواح‌ پاک‌ شهدا‌ء و شهید حججی، صلوات.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

دستگیری ۲ عضو تاجیکستانی داعش در مرز افغانستان با ایران

یک رسانه نزدیک به طالبان اعلام کرد دو عضو تاجیکستانی داعش در مرز افغانستان با ایران دستگیر شدند.

انهدام مخفیگاه داعش در مرز افغانستان با پاکستان

طالبان اعلام کرد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.