بسم الله الرحمن الرحیم
[الکهف65 ] – فَوَجَدا عَبْدًا مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْمًا
تا بندهاي از بندگان ما را يافتند که از جانب خود به او رحمتي عطا کرده و از نزد خود بدو دانشي آموخته بوديم.
[الکهف66 ] – قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَني مِمّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
موسي به او گفت: «آيا تو را ـ به شرط اينکه از بينشي که آموخته شدهاي به من ياد دهي ـ پيروي کنم؟»
[الکهف67 ] – قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرًا
گفت: «تو هرگز نميتواني همپاي من صبر کني.
[الکهف68 ] – وَ کَيْفَ تَصْبِرُ عَلي ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
و چگونه ميتواني بر چيزي که به شناخت آن احاطه نداري صبر کني؟»
[الکهف69 ] – قالَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللّهُ صابِرًا وَ لا أَعْصي لَکَ أَمْرًا
گفت: «ان شاء الله مرا شکيبا خواهي يافت و در هيچ کاري تو را نافرماني نخواهم کرد».
[الکهف70 ] – قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتّي أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا
گفت: «اگر مرا پيروي ميکني، پس از چيزي سؤال مکن، تا [خود] از آن با تو سخن آغاز کنم».
[الکهف71 ] – فَانْطَلَقا حَتّي إِذا رَکِبا فِي السَّفينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
پس رهسپار گرديدند، تا وقتي که سوار کشتي شدند، [وي] آن را سوراخ کرد. [موسي] گفت: «آيا کشتي را سوراخ کردي تا سرنشينانش را غرق کني؟ واقعاً به کار ناروايي مبادرت ورزيدي».
[الکهف72 ] – قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرًا
گفت: «آيا نگفتم که تو هرگز نميتواني همپاي من صبر کني؟»
شیخ صدوق به سند خود از “ابی سعید عقیصا” روایت کرده که گفت: وقتی به نزد امام حسن(ع) رفتم و به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا؛ چرا با اینکه میدانستی حق با شماست، با معاویه گمراه و ستمگر صلح کردی؟امام فرمود: ای ابا سعید؛ آیا من حجت خدا بر خلق او و امام آنها پس از پدرم نیستم؟گفتم: چرا.
وقتى امام حسن علیهالسلام با معاویه مصالحه کرد، مردم نزد او آمدند و بعضى از آنها امام را به واسطه بیعتش مورد سرزنش قرار دادند.
امام حسن علیهالسلام فرمود: واى بر شما، چه مىدانید که چه کردم؟ به خدا سوگند این عمل براى شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است؛ آیا نمىدانید که من امام مفترض الطّاعه بر شما هستم و به نصّ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یکى از دو سروران جوانان بهشتم؟ گفتند: بله. وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِی إِمَامُکُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَیَّ.
امام حسن(ع) در پاسخ به اعتراضات فرمودند «آیا نمىدانید که من امام مفترض الطّاعه بر شما هستم؟»ودر ادامه با ذکر مثالی از قرآن فرمود: آیا مىدانید که وقتى خضر علیهالسلام کشتى را سوراخ کرد و دیوار را بپا داشت و آن جوان را کشت، این اعمال موجب خشم موسى بن عمران شد و چون حکمت آنها بر وى پوشیده بود، اما آن اعمال نزد خداى تعالى عین حکمت و صواب بود؟أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَابا
این استدلال امام مجتبی(ع) مربوط به آیاتی از سوره کهف است. طی این ماجرا حضرت موسی(ع) در جوانی با خضر نبی همراه میشود تا در همراهی وی برخی علوم و حکمتهای الهی را تعلیم ببیند. در آیه71 سوره کهف درباره واقعه سوراخ کردن یک کشتی توسط خضر(ع) میخوانیم: «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِی السَّفینَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً؛ پس هر دو به راه افتادند تا وقتى که در کشتى سوار شدند ، او شکافى در کشتى ایجاد کرد . موسى گفت : آیا آن را شکافتى تا سرنشینانش را غرق کنى؟ به راستى که کارى بسیار زشت کردى».
ماجرای دیگری که امام حسن(ع) معرفی میکنند، مربوط به کشتن کودکی توسط خضر(ع) است که در آیه74 کهف به آن اشاره شده است. در این آیه میخوانیم: «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً؛ آنگاه [ هر دو ] به راه افتادند تا [ زمانى که ] به نوجوانى برخوردند ؛ و [ بنده ما ] او را کشت . موسى گفت : آیا شخص بى گناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد ، کُشتى ؟ به راستى که کارى بسیار ناپسند مرتکب شدى»؛ همچنین امام حسن(ع) به ماجرای ساختن دیوار توسط خضر اشاره میکنند که مربوط به آیه77 همین سوره است آنجا که خداوند میفرماید: «… فَوَجَدا فیها جِداراً یُریدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرا؛ پس در آن شهر دیوارى یافتند که مىخواست فرو ریزد ، او آن را [ به گونهاى ] استوار کرد [ که فرو نریزد ] . موسى گفت : اگر مىخواستى براى تعمیر آن دیوار، مزدى مىگرفتى [ که براى خود خوراک فراهم آوریم». در انتهای دیدار خضر نبی(ع) با حضرت موسی(ع)، خضر این رسول اولوا العزم را از حکمت کارهای خویش آگاه میکند.
امام حسن مجتبی(ع) در ادامه فرمود: آیا مىدانید که هیچ یک از ما ائمه نیست جز آنکه بیعت طاغوت زمانش بر گردن اوست مگر قائمى که روح الله عیسى بن مریم پشت سر او نماز مىخواند؟ خداوند ولادت او را مخفى مىکند و شخص او نهان مىشود تا آنگاه که خروج کند بیعت احدى بر گردن او نباشد. او نهمین از فرزندان برادرم حسین است و فرزند سرور کنیزان؛ خداوند عمر او را در دوران غیبش طولانى میکند، سپس با قدرت خود او را در صورت جوانى که کمتر از چهل سال دارد ظاهر میکند تا بدانند که خداوند بر هر کارى توانا است.
أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی الْحُسَیْنِ ابْنِ سَیِّدَةِ الْإِمَاءِ یُطِیلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، داوری، چ اول، بی تا، ج1، ص211 ؛ مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق، ج 44، ص 1 و 2.