سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / بازخوانی جایگاه کرونا در فراگردهای فرهنگی، تمدنی و حکمرانی آینده

بازخوانی جایگاه کرونا در فراگردهای فرهنگی، تمدنی و حکمرانی آینده

بسم­الله الرحمن الرحیم

بازخوانی جایگاه کرونا در فراگردهای فرهنگی، تمدنی و حکمرانی آینده[1]

سید مجید مطهری نژاد[2]

کرونا با ماندگاری و گسترش سریع خود در جوامع جهانی و پیامدهای بزرگ و کوچک خود در سطوح مختلف اجتماعی، توانست به سرعت از گردونه یک بیماری سیستم تنفسی و ایمنی بدن انسان، فراتر رود و به بزرگترین پاندمی تاریخ بشری از حیث مطالعات اجتماعی تبدیل شود و بلکه دامنه تاثیر خود را به آینده­های فرهنگی، تمدنی و حکمرانی جهانی نیز گسترش دهد. در این نوشتار با مطالعه توصیفی اکنونیت بحران و یادگیری­های بزرگ اجتماعی ناشی از آن، سعی می­کنیم کلان­روایت­های آینده­نگر پیرامون فضای پساکرونایی جامعه جهانی را شناسایی و مبتنی بر ظرفیت­های تمدنی انقلاب اسلامی، روایت مرجح خویش و سویه­های سیاستی آن را به نحوی خلاصه تبیین کنیم.[3]

اکنونیت بحران و یادگیری­های بزرگ اجتماعی:

پاندمی کرونا، فراتر از مرزهای پزشکی و درمانی، در عرصه مطالعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، رسانه­ای و… نیز یک وضعیت برجسته دنیاگیری را به همراه داشته است. اندیشمندان، مدیران، اقتصاد­دانان، سیاست­مداران، روحانیون و کشیشان، پا به پای پزشکان به ارایه نظرات و تحلیل­های مختلف نظری و میدانی­ خود می­پردازند. مهم­تر آنکه یادگیری اجتماعی در گستره بسیار وسیعی از جوامع انسانی برای مواجهه صحیح با ابعاد مختلف این بحران نوظهور افزایش یافته است و همه جوامع علاوه بر مطالعه فضای فرهنگی و مدیریتی کشورهای خودشان، در حال رصد و مقایسه فضای حکمرانی و کنش­های فرهنگی و تمدنی جوامع مختلف دنیا در مواجهه با این بحران هستند. ممکن است رسانه­ها به تحریف برخی واقعیت­ها بپردازند، ممکن است دولت­ها به پنهان­کاری برخی مشکلات و دل­نگرانی­ها اقدام کنند، ممکن است منفعت­مداران زیادی دنبال ماهی­گرفتن از آب گل­آلود پاندمی کرونا در عرصه­های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به نفع خود باشند، ممکن است نوع ادراک گروه­ها و جوامع از برخی رویدادها و مسائل محلی/ ملی/جهانی تناقض آمیز باشد، اما در این فضای یادگیری یکپارچه انسانی، ادراک­های همبسته و همسوی زیادی نیز وجود دارد که چینش­آن­ها در یک پیوستار زمانی، مسیر متفاوتی از آینده­های انسانی و جهانی را بازنمایی خواهد نمود:

از سویی حالا به وضعیتی رسیده­ایم که نظریه­ها، ساختارها، سیاست­ها و برنامه­های اندیشمندان و حاکمان جهانی برای مهار مواجهه با این ویروس، بیش از آنکه در برج­های عاج دانشی و قلعه­های هزارتوی سیاستی، جایی برای خودنمایی و خودبرتر بینی نظریه­پردازان و طراحان آن داشته باشد، به سرعت در کف میدان اجتماعِ جهانی­شده بروز و ظهور خود را نشان می­دهد و مورد ارزیابی فراگیر اجتماعی قرار می­گیرد و عمر کوتاه آن­ها، فرصت داعیه­داری توخالی واضعانشان را ابتر می­کند. حالا به وضعیتی رسیده­ایم که هراسناکی از پرتگاه بیماری­ و مرگ جمعی و هرروزه­، هراسناکی از فروریختگی نظام­های کسب و کار و ارتباطات اجتماعی و بین­المللی، هراسناکی از دستهای رمزآلود و مخوف پشت­پرده مدیریت جهانی، هراسناکی از مسئولیت­ناپذیری فرهنگ­های زیستی ناهموار و ناهمسو با سلامت­ و آرامش جهانی، هراسناکی از نسبی­شدن ارزش­های دینی و نظام­ باورهای جمعی و فروپاشی مناسک و آیین­های هویتی و ناکارآمدی آن­ها در حل مساله­های بزرگ اجتماعی، هراسناکی از جنگ­های نوین هیبریدیِ نرم و سختی که بیش و پیش از نیروهای نظامی، گروه­های مختلف اجتماعی را به میدان می­آورد، هراسناکی از بازساخت قرنطینه- غارهای تفردگرایی و قبیلگی یا مهاجرت-فرارهای دسته جمعی بی­قاعده و بی­نتیجه، همه و همه ذهنیت جامعه جهانی را به شدت بیمناک و آزرده کرده است و او را به لبه­های بازاندیشی در نظام فرهنگی و اجتماعی و بازگشت از آرزوهای انیمیشنی و بازی­واره­ای خویش نزدیک نموده است. حالا انسان به استضعاف کشیده شده این جهان مدرن می­بیند در یک دوره کوتاه زمانی، یک ویروس خفاش چینی، چند میلیارد جمعیت انسانی را گرفتار کرده است، یک آتش­سوزی جنگل استرالیایی، چند میلیارد حیوان و درخت را سوزانیده است و یک رییس جمهور دموکراسی آمریکایی، میلیاردها انسان را از جعلی بودن نظام جهانی غربی بهت­زده کرده است. حالا او می­داند این ویروس نانومتری از هر چرخه­ و روزنه­ای بیرون جهیده است، تمام بلندای آینده­های تمدنی پایان تاریخی عصر علم و فناوری را به چالش کشیده است و به جای جنگ یا فتح ستارگان در آسمان­ها، بایستی فکری به حال جنگ با ویروس­های روی دست و پایش بکند. پزشکان در این روزها نمی­دانند همه­ شهرها و خانه­ها را قرنطینه و ضد عفونی کنند یا بدون مداخله، مسیر حیات طبیعی ویروس و ایمنی گله­ای را توصیه کنند، سیاست­مداران نمی­دانند شفاف باشند یا پنهان­کاری کنند، با ابزار قدرت و سرکوب اجتماعی، مردم را وادار به پذیرش پروتکل­های سیال و ناآزموده و ناکارآمد بهداشتی و پزشکی کنند و یا آن را به سان فرصتی برای ارتقا فرهنگ عمومی جامعه و نظام رفتاری ایشان در فضایی داوطلبانه تعریف کنند. روحانیون و کشیشان نمی­دانند مناسک و آیین­های همیشه­ماندگار جمعی را برای ابراز نیاز به درگاه الهی ترویج کنند یا تعطیلی این مناسک و آیین­ها­ را برای کمک به سلامت جمعی مومنان توجیه کنند. استراتژیست­ها نمی­دانند این بحران را بخشی از یک جنگ هیبریدی بیولوژیکی و شناختی تعبیر کنند و مناسب آن استراتژ­ی­های تقابلی را فعال کنند یا آن را به عنوان یک بحران ناخواسته اجتماعی قلمداد نمایند که بایستی استراتژی­های تعاملی را در فضای جهانی فعال کنند. اقشار مختلف اجتماعی نمی­دانند در نگاهی منفعت­مدارانه برای نجات از خطر قحطی و گرسنگی و بیماری دوره بحران، به فروشگاه­ها هجمه کنند و سهم بیشتری از مواد غذایی و بهداشتی برای خود ذخیره کنند یا در نگاهی مسئولانه، سعی کنند در تب و تاب مردم قحطی­زده وارد نشوند و دست خالی از فروشگاه­های به یغما رفته به خانه­های خود بازگردند و یا مسئولانه­تر برای کمک به نجات بشریت، در حد بضاعت فردی و اجتماعی خود آستین­ ایثار و خدمت بالا زنند.

اما از سویی دیگر با حجم زیادی از یادگیری­های اجتماعی بزرگ و امید بخش مواجهیم. حالا بسیاری از ما می­دانیم باید سبک زندگی خودمان را از جنبه­های مختلف بهداشتی، مصرفی، ارتباطی و… اصلاح کنیم. حالا می­دانیم، فراتر از سیاست­های کلینکال پزشکی، بایستی در سطح ویژه­تری از حکمرانی، سقلمه­ – سیاست­های فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی متمایزی را در مواجهه با چنین بحران­هایی مدنظر داشته باشیم. حالا می­دانیم، کنش­های فرهنگی و اجتماعی ما، فراتر از فردیت و قبیلگی و حتی ملیت، در معرض یک جامعه جهانی قرار می­گیرد، همانطور که رفتار آنان در معرض ما قرار دارد و گویا مسابقه بزرگ بیناحکمرانی و بینافرهنگی در سطح جهانی به­ راه افتاده است و رفتارهای موجه یا غیرموجه ما و دیگران به سرعت منجر به قضاوت هویتی همدیگر در این فضای تسابقی می­شود. حالا می­دانیم مسئولیت­پذیری و پاسخگویی و مشارکت صادقانه، داوطلبانه و جهادی اجتماعی، ایثار و گذشت فردی و جمعی، مسیر گذار از این نوع بحران­ها را چقدر کوتاه­تر می­کند. حالا می­دانیم هرنفسی که فرو می­رود ممد حیات است و چون برمی­­آید مفرح ذات یعنی چه و می­دانیم در هر نفس هزاران!! نعمت است و هر نعمت را هزاران شکر، حالا می­دانیم یک نفس سالم چقدر می­ارزد و چقدر باید تلاش کنیم تا دستهای آلوده ما به صورتمان نزدیک نشود. حالا می­دانیم اما دستهای آلوده را وقتی به سوی خدا بلند می­کنیم، چگونه توبه ما را، با مغفرت بیکرانش جبران می­کند و ای کاش دستان ما در درگاه الهی، آلوده نباشند و ای کاش دینداری ما هر روز خالصانه­تر شود و ای کاش در بلندای عبودیت و قرب الهی به جای عبودیت نفس و قرب طاغوت مستقر شویم و ای کاش این بازگشت خالصانه­ترمان کوتاه و چندروزه نباشد. حالا می­دانیم چقدر به طعم زیبای محبت و همدلی در کانون خانواده و عرضه­ی نیاز جمعی برای گذار از ابتلائات و هراسناکی­ها به درگاه الهی نیاز داریم. حالا می­دانیم چقدر همه مردم دنیا، در درگاه پروردگار عالمیان کوچکند و چقدر نیازشان زیاد و یک­رنگ هست و چقدر مستحق ترحمند و چقدر خوب هست برای همدیگر دعا کنیم و چقدر زیبا و ستودنی­تر خواهد بود اگر همه بشریت، در قبال چنین صحنه­هایی به سرعت یاد بگیرند که باید به جای فساد، لذت جویی و خونریزی دنیاطلبانه، به جایگاه خویش در نظام و برنامه الهی برای نوع بشر بازگردند. حالا می­دانیم ممکن است در آغاز راه و دورانی جدید باشیم و پرورش­دهنده عالم و آدم شاید فرصتی دوباره برای رشد و تعالی بشریت در پس نیازها و فغان­های او گشوده باشد.  حالا می­دانیم که گویا روال و نظام دنیا ممکن است همان خط ساده­انگارانه پیشرفت و ترقی جهان مدرن نباشد و آینده­های دیگری ممکن است در راه باشند. اما کدام سو­یه­ها و کدام آینده­ها در انتظار ماست؟ با کدام بازیگران و کدام سناریوها و سیاست­ها و برنامه­ها؟

  

خرده­روایت­های آینده­گرایانه:

اگر خرده روایت­های آینده­گرایانه­ای که می­تواند در اکنونیت و نیز پس از بحران کرونا دنبال شود را کنار هم بگذاریم و از دل این خرده­روایت­ها، اصلی­ترین کلان­روایت­های پساکرونایی جهان را به دست آوریم، شاید بتوانیم به نحو موثرتری، مسیر آینده تمدنی خود را در مواجهه با این پاندمی و پاندمی­های پسینی آن شناسایی کنیم.

1)خرده روایت­های  معطوف به چیستی ویروس:

فرض کنیم کرونا تمام شده است و در یک بازنگری برای آینده، می­خواهیم همه چیز را از منظر خود ویروس کرونا دنبال می­کنیم. آیا ویروس کرونا در یک چرخه طبیعی زیستی به وجود آمده است؟ آیا یک ویروس جهش یافته در چرخه زندگی ناسالم بین انسان و حیوان است؟ آیا یک ویروس آزمایشگاهی با اهداف کاملا علمی می­باشد؟ آیا بروز چینی آن، اولین بروز جهش­یافته ویروس جدید بوده است و یا در آنفولانزای آمریکایی، هزاران نفر به علت این ویروس جان باخته­اند و شناسایی نشده­اند و یا عامدانه به علت آنفولانزا مرگ آن­ها ثبت شده است؟ آیا کرونا یک ویروس آزمایشگاهی با اهداف جنگ بیولوژیک در معاصریت و آینده جامعه جهانی می­باشد؟ آیا پاندمی شدن کرونا یک نمونه از تاثیرگذاری موجودات بیگانه در رویه­های جاری زندگی بشری است و ما باید منتظر تاثیرگذاری­های بیشتر این موجودات باشیم؟

2)خرده روایت­های معطوف به مهار ویروس:

حالا فرض کنیم کرونا تمام شده و می­خواهیم ظرفیت و نحوه عملکرد کشورها و جامعه جهانی را در مواجهه با بزرگترین موضوع مشترک انسانی و آمادگی آن­ها را برای مواجهه با اپیدمی-پاندمی­های مشابه در آینده بررسی کنیم. آیا باید سامانه­های آزمایشگاهی و رصد هوشمندانه­تر اجتماعی در سطح جهانی برای شناسایی بیماری­هایی با احتمال واگیر طراحی کنیم و قبل از اپیدمی شدن آن­ها، توان کنترل آنها را داشته باشیم؟ آیا باید به نحوی غیراضطراری، پروتکل­های بهداشتی و درمانی تجربه شده در مهار ویروس کرونا و ویروس­های مشابه را، برای مهار اپیدمی­های مشابه و جلوگیری از پاندمی­سازی جهانی ارتقا دهیم و در موارد بعدی به کاربندیم؟ آیا باید با باور به اینکه خطر جدی هست، خلاقیت­های بیشتری را دنبال کنیم و آنها را در قالب مانورهای پیوسته یادگیری اجتماعی نظیر مانورهای آمادگی برای زلزله در مواجهه با بحران­های طبیعی و یا رویدادهای فناورانه برای مهار این نوع بیماری­ها و…. پیاده­سازی کنیم؟ آیا باید مستبدانه با گروه­های مسئولیت­گریز فرهنگی-اجتماعی در رده­های مختلف محلی/ ملی/ جهانی برخورد کنیم؟ آیا باید خطر جنگ­های هیبریدی را جدی بگیریم و نوع آمادگی اجتماعی خود را، مبتنی بر شاخصه­های یک فضای دفاعی- تهاجمی نرم ارتقاء دهیم؟ آیا باید ارتباط با بیگانگان و بازگشت تاثیرگذاری این موجودات فرامادی در رویه­های مادی­گرایانه زندگی بشری را بیشتر درک کنیم و نظام ارتباطی جوامع انسانی با این موجودات را به نحو بهتری سامان بدهیم؟

3)خرده روایت­های معطوف به پیامدهای ویروس در حکمرانی جهانی:

حالا با این حجم از پیامدهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از بحران کرونا در کشورهای مختلف جهان، آینده قدرت و حکمرانی جهانی چه تغییراتی خواهد کرد و اگر بناباشد جهان آینده با تکرار این نوع پاندمی مواجه باشد، چرخش­های صحنه مدیریت جهانی چه خواهد بود؟ آیا دولت­ها دوباره جایگاه مرکزی خودشان را در ساختار مدیریت جهانی باز­می­یابند؟ آیا شاهد چرخش قدرت­های راس هرم جهانی از جهان غرب به سمت جهان شرق خواهیم بود؟ آیا صنعت گردشگری از موقعیت ممتاز جهانی افول خواهد کرد؟ آیا مجازی سازی جهانی سرعت بیشتری خواهد گرفت و ما با یک جهان مجازی شده فراگیر در آینده نزدیک مواجه خواهیم بود؟ آیا فرایند جهانی­شدن برای ایفای نقش­های هماهنگ در مدیریت بحران سرعت خواهد گرفت و یا به علت گذار ملت­ها از گرداب سختی­ها، مسئولیت­گریزی جهانی شدت خواهد یافت و فرایند جهانی شدن دچار وقفه و عقب­گرد خواهد شد؟ آیا با یک فروپاشی اجتماعی و اقتصادی هولناک جهانی و پرتاب­شدگی به دوران­های پیشامدرن مواجه خواهیم شد و یا صنعت و فناوری­ها و کسب و کارهای جدیدی در عرصه مراقبت و سلامت جهانی رونق خواهد گرفت؟ آیا با نسل جدید جنگ­ها و قطب­بندی­های جهانی مبتنی بر منابع جدید قدرت مواجه خواهیم بود؟ آیا وابستگی­های بیشتر و حلول «روح جمعی بشری» برای بهره­مندی از منافع همکاری­های متقابل جهانی موضوعیت پیدا خواهد کرد؟ آیا آشوبناکی کرانه­های پارادایم مدرنیته و موالید آن را شاهد خواهیم بود و به یک فضای فراپارادایمی جدید پرتاب خواهیم شد؟

خرده روایت­های معطوف به حیطه­های اثرپذیری و اثرگذاری فرهنگ دینی در مواجهه با کرونا:

اگر در قرون رنسانس و روشنگری، بیشترین هجمه­ها از سوی نهاد علم به نهاد دین وارد شد و جامعه دینی به حاشیه رانده شد، در پاندمی کرونا، بسیاری از بزرگان و عالمان دینی در کشورهای مختلف جهان، به نحوی داوطلبانه و بلکه به عنوان یک عمل واجب مومنانه، برپایی مناسک جمعی دینی را برای متدینین نهی کردند و مراکز فرهنگی مدرن نیز غالبا تعطیل شدند. اگر باورمان این باشد که تاب­آوری فرهنگی، اخلاقی و عاطفی جوامع و حتی تاب­آوری اقتصادی جوامع بحران­زده، ارتباط مستقیم با افزایش باورها و ارتباطات دینی و فرهنگی دارد، برای مواجهه با بحران­های عمیق­تر آینده چکار باید بکنیم؟ فرض کنیم قرار هست هرسال برای یک دوره بلندمدت فصلی با چنین اپیدمی/ پاندمی­هایی مواجه شویم. آیا باید در چنین بحران­هایی،  بار بیشتری از تبلیغات و تربیت دینی و فضاسازی فرهنگی را به دوش رسانه­ها و فضای مجازی بگذاریم و  همواره مراکز و مناسک دینی و فرهنگی را تعطیل کنیم؟ آیا باید مراکز دینی و فرهنگی را به نحو پیش­نگرانه­ای مجهز به سیستم­های مراقبتی جمعی در مواجهه با این بحران­ها بکنیم؟ آیا باید جسارت ماندن بر باورهایی نظیر شفابخشی مکان­های مقدس و عدم هراس از چنین بحران­هایی و عدم تعطیلی مراکز و مناسک جمعی را ترویج کنیم؟ آیا باید با تغییر کاربری مراکز دینی و فرهنگی و نیز مناسک­سازی­های جدید، این مراکز و مناسک را به بخشی از سیستم و ساختار محلی/ ملی/ جهانی مبارزه با بحران تبدیل کنیم؟ آیا باید فراتر از رهیافت­های انفعالی و فعال پیشین که معطوف به کنترل بحران و همراهی نهاد دین با آن در پارادایم غالب جهانی هست، مبتنی بر مبانی عمیق دینی، به بازخوانی سنت­های الهیاتی که چیستی و چرایی شکل­گیری این بحران­ها را توضیح می­دهد بپردازیم و رهنمودهای کلان دینی برای اصلاح اجتماعی و گذار از این بحران­ها ارایه کنیم؟ آیا باید فراتر از بازخوانی سنت­پژوهانه، جایگاه و حیطه تاثیر و تاثر چنین بحران­هایی را، در سیر تغییرات حقانی نظام هستی با خوانشی آخرالزمان­گرایانه جستجو کنیم؟ آیا فضای پرتاب شدگی از پارادایم مدرنیته، یک پرتاب شدگی به سامانه­های بزرگ الهیاتی و دین­مداری خواهد بود یا پرتاب شدگی به عصر جان­باوری و ارتباطات با بیگانگان در یک خوانش ترنس مدرنی و یا باید منتظر سامانه­های درهم­ریخته آخرالزمانی از تلفیق تمام اعصار جان­باوری و جادوگری، دین­مداری و علم­گرایی باشیم؟ آیا باید فراتر از تمام رفتارها و عملکردهای ریز و درشت بشری در عرصه­های فردی/ گروهی/ ملی/ جهانی، ربوبیت زنده و جاری پروردگار عالمیان و سامانه­های خلافتی آن در عالم را جستجو کنیم و  فراتر از یک فرد و جامعه گنگ و مبهوت در مواجهه با ماجرا و یا گم­شده در هزارتوی تحلیل­ها و پیش­نگری­های انباشته، متناقض و ابتر دولت­مردان و متخصصان پزشکی، اقتصادی، فرهنگی و ….، تماشاگر و بلکه همراه با دست ربوبی خداوند و خلیفه خداوند در بسط و قبض حیطه و گستره عملکردی این موجود کوچک و نادیدنی باشیم و آینده­های جوامع جهانی را در این معنا و منظر جستجو کنیم؟

 

کلان­روایت­های آینده­گرا:

خرده روایت­های بسیار دیگری نیز در حیطه­های مختلف موضوعی مرتبط با کرونا و آینده­های پساکرونایی قابل احصا می­باشد که در این نوشتار، طرح تفصیلی همه آن­ها ضروری نمی­نماید. تیپولوژی کلان این خرده روایت­ها، ما را به سمت سه دسته کلان روایت آینده­گرا راهنمایی می­کند:

1) کلان­روایت پوست­اندازی مدرنیته جهانی

غالب این خطوط آینده­نگر، یک نمودار خطی منطبق با قوه­ی هاضمه پارادایم غالب جهانی، برای آینده بشریت پیشنهاد می­کنند و تنها صحنه­گردانان و برخی عناصر موضوعی آن نسبت به وضعیت موجود، جابجا می­شوند و در واقع جهان بشریت دوباره در رینگ نظریه­ها، فناوری­ها و الگوهای جدیدتر جهان مدرن خود را محبوس می­کند. به عبارتی بیش­تر سناریوهای خام و اولیه جهان پساکرونایی، پوست­اندازی مدرنیته جهانی را متناسب با پاندمی­های نوین جهانی نوید می­دهد و این دستپاچگی موجود را امری بدیهی و گذار برای عبور از یک بحران نوپدید تلقی می­کند که فرصت بازخوانی و رشد و چالاکی بیشتر مدرنیته و پسامدرنیته را برای یک پوست­اندازی جدید فراهم می­کند.

2) پوست­اندازی نهاد دین، معنویت و فرهنگ

سطح دوم کلان­روایت­ها، به­گونه­ای تاکید بر ایفای نقش فعال نهاد دین، معنویت و فرهنگ متناسب با فضای بحران­زده جهانی دارد. جامعه فرورفته در فردیت قرنطینگی و افول کسب و کارها و فعالیت­های اجتماعی و جامانده از مناسک دینی و فرهنگی خویش، به سرعت در گرداب یک بحران ترکیبی و چندسطحی فراکرونایی گرفتار می­شود. فوبیا و ترس از بیماری، مرگ و قحطی، تنهایی و رها شدگی بیماران از سوی بستگان به علت ترس از سرایت بیماری، خستگی و افزایش مشاجرات، منازعات و حتی خشونت­های خانگی، سردرگمی و رهاشدگی در فضای نامعلوم و متشتت اجتماعی، اخبار و چالش­های ضد و نقیض رسانه­ای و شبکه­های اجتماعی، طولانی­ شدن و گسترده شدن حیطه و آثار بیماری، پرشدن تخت­های بیمارستانی و خستگی مفرط کادر پزشکی، مقایسه عملکردها و پیامدهای رفتاری دولت­های مختلف جهان و… همه و همه نیاز حداکثری جوامع انسانی را به افزایش حس امید و گذار پیروزمندانه از بحران جهانی، آشکار می­کند. در حالی­که نهاد علم و دانش تخصصی پزشکی مجبور به اعمال محدودیت­های بیشتر برای کنترل سریع­تر بیماری هست و حتی منجر به تعطیلی مناسک جمعی دینی و فرهنگی می­شود، اما نقش امیدبخش نهاد دین، معنویت و فرهنگ در چنین فضای روبه گسترشی در دوران­های آینده بشری، فراموش شدنی و قابل غفلت نیست. در چنین وضعیتی، خرده­روایت­هایی که به فعال شدن نهاد دین و معنویت در یک صورتبندی جدید رفتاری و سلوکی و حتی مناسکی در بستر خانواده­ها، فضا مجازی و رسانه­ها، برای همراهی با نهاد علم و دانش حرفه­ای تاکید دارند و اتحاد سیستماتیک آن دو را به مثابه یک نظام فرهنگی و اجتماعی نوین پیشنهاد می­کنند، ظرفیت ایجاد یک کلان روایت نوین و آینده­گرا را برای پوست­اندازی نهاد دین، معنویت و فرهنگ دارند، به نحوی که در جهان آینده با گونه­های دیگری از ارتباطات و فعالیت­های فرهنگی و دینی مواجه خواهیم بود. در جامعه ایران شکل­گیری مواکب سلامت، تشکیل گروه­های جهادی طلبه- بسیجی حریم سلامت برای همراهی و پرستاری بیماران تنها و نیازمند، برگزاری مراسم تغسیل و تدفین شرعی، حمایت و دلداری خانواده­های بیماران و عزاداران، تبدیل مراکز مذهبی به پایگاه­های حمایتی، آموزشی و غربال­گری، مشاوره­های تلفنی سلامت معنوی و روانی به خانواده­های دچار ترس و اضطراب اجتماعی و…. نمونه­هایی از بروز و ظهور این کلان روایت آینده­گرا در نهاد دین و معنویت و فرهنگ اجتماعی می­باشد. 

3)   جهش به ساحت سوم دین و مسابقه ادیان

ممکن است بسیاری از رهیافت­های پیشینی درست باشند و در آینده نزدیکی بروز و ظهور برخی از آن­ها را در نقاط مختلف جهان شاهد باشیم، اما مساله بنیادینی که نباید فراموش کنیم، در لایه­های زیرین این بروز و ظهور نظریه­ها و فناوری­ها و الگوهای پساکرونایی مدرن و حتی دینی، ممکن است ما با گسل­های جدید فراپارادایمی مواجه باشیم که مطالعات خطی آینده و پوست­اندازی مدرنیته جهانی و حتی پوست­اندازی نهاد دین و معنویت و فرهنگ، از عهده پاسخگویی به آن­ها برنمی­آید. به خصوص اگر بناباشد این نوع بحران­ها با هجمه­ها و تخریب­های بیشتر جهانی تکرار شوند و دوره­های طولانی­تری از حیات بشری را درگیر کنند. در حالی­که با انتشار ویروس کرونا، تنها بخشی از سیستم فیزیولوژی انسان­ها مورد هجمه قرار گرفت و ساده­ترین و دردسترس­ترین راهکار پیشگیری از انتشار، یعنی قرنطینه خانگی و شهری، موثرترین راهکار هم بود و بعلاوه آنکه حجم زیادی از زنجیره­های ارزش اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به سرعت به فضای مجازی و رسانه­ها انتقال یافت، حالا فرض کنیم در چند نسل بعدی پاندمی­های بشری، در بحبوحه ارتباط با بیگانگان، از میان اقیانوس کلمات کلیدی مشترک در میان صدها فیلم، سریال، بازی­ها و داستان‌های کهن، اسطوره­ای و آخرالزمان­گرایانه ترنس­مدرنی،  با گونه­های جدیدی از اپیدمی/ پاندمی­های انسانی مواجه شویم که مبتنی بر فناوری­های ترکیبی شناختی و بیولوژیکی، روان انسان­ها را نیز دچار مشکلات چندسطحی کنند و انسان روانی­شده جهانی، ظرفیت آموزش و نیز راهبری امور اجتماعی خود از طریق فضای مجازی را نیز نداشته باشد و یا  فضای مجازی نیز با ویروس­ها، هکرها و بدافزارهای بشری، دچار خدشه و مشکل جدی خدمات رسانی جهانی شود، در چنین شرایطی آیا هنوز خواهیم توانست در ذیل سناریوهای پوست­اندازی مدرنیته و پوست­اندازی مناسک دینی، به گذار راحت از چنین پاندمی­هایی امیدوار باشیم؟ مادامی که تمام ظرفیت­های  جدید دانشی و فناوری بشری، به عنوان اصلی­ترین ابزارهای ارتقای هرم قدرت و سهم­خواهی در مسابقه جهانی سرمایه­داری مورد توجه قرار می­گیرد و دو روی سکه پایان تاریخی و جنگ تمدن­های جهان مدرن، ما را به سمت افول بیشترآینده­های انسانی رهنمون می­کند، ما باید باور داشته باشیم که با پاندمی­های سخت­تری مواجه خواهیم بود. واقعیت آن هست که این جنس پاندمی­ها خیلی وقت است که آغاز شده، اما جوامع انسانی به صورت دفعی و فشرده نظیر کرونا، آثار آن را در یک سطح جهانی متوجه نشده است. آلودگی و گرم شدن هوای جهان، ذوب شدن یخ­های قطب شمال، کاهش منابع آب و خشکسالی­های فراگیر، فرونشست­های زمین، آتش­سوزی­های جهانی، بحران معنویت و اخلاق، هراسناکی از کارکردهای سلطه­گرایانه علوم شناختی، ژنتیک، هوش مصنوعی، فناوری هسته­ای، جنگ­های هیبریدی و…. همه و همه پاندمی­های زیستی جهان واقعی ماست و به صورت برجسته­ای، لایه­های مختلف آخرالزمان اجتماعی و زیستی بشر امروزی را عیان می­کند. به نظر می­رسد از دل سناریوهای پوست اندازی مدرنیته، ما فقط یک رهیافت تاخیری و ساده­انگارانه به وضعیت موجود را دنبال می­کنیم. برخی از خطوط آینده­گرای خرده­روایت­های پیشینی، فراتر از ایده پوست­اندازی جهان مدرن و نهاد دین، ما را به سمت هوشمندی زودتر از موعدی برای پرتاب­شدگی به یک وضعیت فراپارادایمی پایان و گذار از مدرنیته راهنمایی می­کند. اگر طاعون ژوستینین، امپراطوری رم شرقی را به دامن مسیحیت و عصر دین­مداری جهانی پرتاب می­کند و اگر طاعون سیاه، اروپا را از فئودالیسم و سازمان قدرتمند کلیسای کاتولیک به عصر دین­پیرایی پروتستانیزم و علم­مداری اثبات­گرایی پرتاب می­کند، آیا می­توانیم این انتظار را داشته باشیم که با کرونای چینی، قبل از پرتاب شدگی سخت و پرهزینه نسلی برای جوامع انسانی، خودِ ما رحل اقامت به سوی موقعیت جدیدی بگزینیم و فقط مواریث نابودگر خویش را به آیندگان انتقال ندهیم؟ این بهترین فرصتی­است که می­توانیم همراه با همه مردم دنیا، به آینده­های تمدنی و جهانی دیگری، فراتر از چشم­اندازهای برساختی مدرنیته­های موازی نگاه کنیم و این جدی­ترین، بزرگترین، اثربخش­ترین و ماندگارترین یادگیری از بحران کرونا در زمین هست.

اگر امروز در یک فضای تسابقی، نوع مواجهه فرهنگی ملت­ها و حکمرانی دولت­ها را با یکدیگر به نظاره می­نشینیم و ارزیابی می­کنیم، آیا می­توانیم میدان مسابقه را فراتر از انعکاس فرهنگی و سیاسی کرونا، در ارایه مسیر و افق­های تمدنی نوین جوامع انسانی دنبال کنیم و اینکه کدام رهیافت، توانایی تبیین صحیح آینده و گذار بشریت از صحنه­های سخت جهانی را دارا خواهد بود؟ در حالی که تاریخ­نگاری و تمدن­پژوهی موجود، میدان مسابقه اصلی جوامع انسانی را در دوران­های مختلف تاریخی و تمدنی، مسابقه فیمابین نهاد دین و علم و قدرت تعریف می­کند و غالبا علم و دین ابزارهای اصلی نهاد قدرت بوده­اند و از این حیث تاریخ پادشاهان و حکومت­ها برجسته­تر از دیگر موضوعات جاری در جهان بشری به چشم می­خورد، آیا با کرونا وارد میدان سخت­تر تسابقی دین و علم به نفع میدان علم با تعطیلی مراکز و مناسک دینی شده­ایم و یا وارد دوران جدیدی از میدان­داری دین و معنویت خواهیم شد؟ در حالی که می­دانیم با بازگشت به عصر دین­مداریِ مبتنی بر تعریف دینداری کلیسای کاتولیک در قرون میانه، هیچ مشکلی از بشریت حل نمی­شود و بلکه آن­ را به توحشی فراصلیبی سوق خواهد داد و اصولا چنین بازگشتی نه مقدور است،  نه عقلانی و نه حقانی و ضروری و در حالی­که می­دانیم رهیافت­های سکولاری به دین و یا رهیافت اتحاد سیستماتیک دین و مدرنیته به مثابه یک نظام فرهنگی و اجتماعی نوین، به علت ذات خدا-انسانی مدرنیته، همه و همه­ ایده­هایی ناکارآمد و یا ناممکن هستند، بازگشت به میدان دیانت و خدامحوری چگونه میسر خواهد بود و نسبت آن با انباشته­های دانشی جهان مدرن و نیز دین­داری مناسکی جاری در جهان معاصر چگونه تعریف خواهد شد و آیا اصولا چنین بازگشتی، تبیین غنی­تری برای آینده بشریت و مسیر سهل­تری برای گذار جوامع انسانی از فضاهای سخت آخرالزمان اجتماعی موجود و پیوستار تکاملی آن تا بروز آخرالزمان­های فرامادی و بین­الادیانی فراهم خواهد نمود؟ اگر بنا باشد از منظر دانش مدرن نتوانیم چنین سطوحی از آینده جهان بشری را تبیین کنیم و صرفا با نظریه­ها و سناریوهای دانشی موجود، تا مرز آشوبناکی کرانه­های جهان معاصر جلو بیاییم و بقیه راه ناخوانا باشد، آیا می­توانیم در دستگاه الهیات تمدنی به بازخوانی آینده­های بشری از منظر ادیان مختلف و جانمایی آن در گردونه متلاطم جهان معاصر مبادرت کنیم و مسیر پیش­روی بشریت را خواناتر کنیم؟ و اگر بنا هست دوباره به ساحت دین بازگردیم، آیا می­توانیم میدان مسابقه ادیان و تمدن­های برآمده از آن را، اصلی­ترین میدان برای مواجهه با پیوستار ابتلائات آخرالزمان اجتماعی تا آخرالزمان فرامادی تعریف کنیم. در این میدان مسابقه از منظر تمدن نوین اسلامی، آیا می­توانیم فراتر از پوست­اندازی و رفرماسیون مناسک و ساختارهای اجتماعی و ارتباطی نهاد دین، مبتنی بر مفاهیم بلند قرآنی به تبیین معاصریت و آینده جهان بشری و فراگردهای نجات­بخشی جوامع انسانی بپردازیم و در مواجهه با هر زلزله و بحران اجتماعی، به جای انفعال و در کنج هجمه­ها و قضاوت­ها قرارگرفتن، یا دستپاچگی و ندانم کاری برای حمایت اجتماعی مومنان و دیگر گروه­های اجتماعی و یا درجازده­گی در اکنونیت بحران و رویه­های نوپدید مناسکی و ارتباطی برای گذار از بحران، منظر و رهیافت­های دیگری را به سوی رشد و تعالی همه جانبه اجتماعی و تمدنی تعریف کنیم؟

 

 راه آینده از منظر مطالعات قرآنی تمدن:

برخلاف تاریخ­نگاری­ رایج در جهان مدرن، مطالعات قرآنی به عنوان اصلی­ترین مبنای تمدن اسلامی، دوران­های تاریخی را مبتنی بر نوع رابطه­مندی آسمان و انسان تعریف نموده است. در حالی که جهان پیشاانسانی، بالغ بر میلیاردها سال، با کارگزاری ملائک و مبتنی بر ظرفیت­های تحمیدی و تقدیسی ایشان در درگاه الهی[4] به نحو شایسته­ای در جریان بود و دوران­های  طغیان و سرکشی و خونریزی اجنه و نسناس- انسان­­های اولیه سپری شده بود، خداوند با خلق انسان و ارتقا ابعادی او نسبت به دیگر موجودات با نور فطرت[5]، علاوه بر صور جسمانی دنیایی، برزخی و روحی، ظرفیت انسان پیشاهبوطی را برای شروع دورانی پرسرعت و پرقابلیت همراه با تحول­های عظیم در عالم هستی در ساحت سوم توحید و دین­داری برآمده از آن ارتقاء داد. در حالی­که ملائک، مقید به توحید ذاتی و توحید در نظام الهی بودند و دین­داری ایشان در همین دو ساحت جریان داشت، انسان پیشاهبوطی، مبتنی بر ظرفیت تعلیم اسما الهی و توان به­کارگیری آن­ها در گستره نظامات هستی، ظرفیت ورود به ساحت توحید ولایی[6] و دین­داری برآمده از آن را در جایگاه ساحت سوم دین دارا شد و از همین حیث، زمین مرکز عالم برای استقرار خلیفه رب در آن شد. در حالی­که آدم ع با توان اسمایی خود در ساحت سوم دین، توانست بهشت آغازین انسانی را ایجاد کند و در آن استقرار پیدا کند، اما نتوانست در دوران بهشتی خود، عزم شایسته در ساحت سوم دینداری را بروز دهد[7] و باقی­ماندن در ساحت دوم دینداری، موجبات هبوط­­ او را فراهم آورد. اولین و اصلی­ترین توصیه خداوند به انسان پساهبوطی، چشم­انتظاری هدایت­های الهی و تبعیت از جریان هدایت­ها بود[8]. بشر وامانده در فضای پساهبوطی، در واقع این فرصت را داشته است که در همراهی با سلسله خلفاء، هادیان، رسولان و اولیاء و آیات الهی، مسیر بهره­مندی از ساحت سوم دین و فعال­سازی ظرفیت­های اسمایی-ابعادی نظام آفرینش انسانی را دنبال کند و خود را به گستره­ی سرزمین صالحان با بروز حداکثری ساحت سوم دینداری برساند. بر این اساس، فراگرد وزین و جامع نظام برنامه­های­ الهی در دوران­های مختلف نشئه دنیا تا نشئه ظهور قابل مطالعه و فهم می­باشد. بازخوانی سریع کنش­های دینی جوامع انسانی در دوران­های مختلف تاریخی نشان می­دهد در حالی­که اقوام و جوامع دوران پیشا موسایی تا دوران نخستین رسالت حضرت موسی ع، که به نابودی آل فرعون انجامید، به انکار رسولان الهی و آیات، معجزات و فرامین حقانی آن­ها پرداختند و به جای خداوند به پرستش اسماء عاری از سلطان الهی[9] مشغول شدند و مستحق عذاب الهی و هلاکت گردیدند، از دوران وراثت بخشی بنی­اسراییل و شروع عصر شرایع توحیدی، خداوند به اقوام و جوامع بشری فرصت فراخ­تری عطا می­کند[10] تا با پیوستار تکاملی ادیان، مسیر تعالی خویش را به سوی اظهار دین­الحق در سرزمین صالحان و بسط دینداری در ساحت­ سوم دین با همراهی خلیفه ­الله هموار نمایند و فراگرد ربوبیت­الهی در تمام حیطه­های آسمان­ها و زمین و مابینهما را، در هر لحظه و زمانی و در هر موضوع و مفهومی، از مجرای وجودی ایشان فهم کنند و بلکه فراتر از یک تماشاگر و حتی بهره برنده از این فراگرد عظیم ربوبی و پرورش دهنده نظام هستی، در جایگاه عبد و بنده سائح و اهل یقین درگاه الهی، با عزم شایسته در مواجهه با ظرفیت­های اسمایی و فرااسمایی خلیفه­الله، به اِعمال صالحیت بپردازند. اما در واقعیت تاریخی، در دوران موسایی و پس از آن، با کنش­گری غیرحقانی بشر متدین مواجه هستیم. در حالی­که جوامع انسانی بایستی در پلکان ادراک نظام ربوبی خداوند و سامانه­های خلافتی آن، تا بهره­مندی حداکثری از آن و رسیدن به پلکان صالحیت حرکت می­کردند، در مسیری وارونه به جای باور و همراهی با نظام تفصیلی تربیت، پرورش و برنامه­مندی خداوند برای عالم و آدم، مسیر دست­بسته­گی خداوند را(یدالله مغلوله[11])، اصلیت بخشیدند و در عین باورمندی به خدای آفرینش­گر ساعت­ساز، پیشبرد تمام امور دنیایی و بشری را معطوف به توانمندی­های درونیِ خدا-انسان زمینی کردند. این رویه اگرچه در تمام دوران­های پساموسایی در بسیاری از جوامع  متدین قابل مطالعه و ادراک هست، اما در دوران بروز مدرنیته و میدان­داری نهاد علم به جای نهاد دین، اصلی­ترین بروز و ظهور آن را شاهد هستیم. در واقع اگر در دوران قرون میانه، با تفسیر مشرکانه تثلیثی از نظام ربوبی خداوند[12] و اصلیت­شماری نهاد کلیسا، هنوز ردپایی از ربوبیت التقاطی مسیحی پیدا بود، در دوران پسامیانه، با اصلیت­بخشی نهاد علم، تمامیت ربوبیت جاری و ساری خداوند در نظامات جهان هستی، در انگاره­های دست­بسته­گی خدای یهودی گم شد و حتی جامعه متدینین جهان را در فضای شک­گرایی به نظام ربوبی خداوند، درهزارتوی بازی­واره­ها و بازیچه­انگاری­های لذت­جویانه تمدن جهانی مدرن گرفتار کرد[13]. دوران تمدن اولیه اسلامی نیز، در واقع غالبا بروز و ظهوری نسبی از ساحت دوم دینداری مسلمانان بود و علیرغم باورهای کلان اعتقادی به نظام ربوبیت الهی، اما فراگرد حصولی آن با عدم همراهی و تبعیت جامعه اسلامی از رسول­الله صلی­الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم­السلام، در جایگاه بزرگترین خلفای رب و صاحبان اسماء و کلمات الهی مقدور نگشت. فراگردهای فشرده و چندسطحی آخرالزمانی حق­مدار – و نه آخرالزمان­گرایی برساخته و التقاطی سینمای هالیوود و پیروان گم­گشته و وامانده ادیان- در واقع فرصتی دوباره برای گذار از فضای انکار، شک­گرایی و بازی­مند شدن جوامع انسانی، به سوی ادراک نظام ربوبیت­الهی و همراهی با خلیفه رب تا رسیدن به یقین در پلکان صالحیت می­باشد. در این فضای فشرده و چندسطحی، از سویی با فراگردهای تام­یافتگی نورالله در مواجهه با اراده اطفاء نور خداوند در زمین[14] و بروز آیات­الله در حیطه­های آفاقی و انفسی[15] مواجهیم و از سویی با فراگردهای فشرده ابتلایی[16] برای ایجاد نیاز حداکثری در جوامع انسانی و پرتاب آن­ها در یک فضای تسابقی بین­الادیانی و بیناتمدنی، برای حرکت به سوی دین­الحق که همانا همراهی با خلیفه رب و فضا-جریان­های بزرگ هدایتی و نجات­بخشی او هست مواجه خواهیم بود و در عین حال بدسامانه­های جبهه باطل از سامانه­های حقانی الهی متمایز خواهند گشت و در گردونه­های عذاب الهی گرفتار خواهند شد[17] و از پارادایم اختلاطی حق و ­باطل در دوران پیشاظهوری به دوران حاکمیت فراگیر حق انتقال خواهیم یافت.

بازخوانی پاندمی کرونا در فراگرد بروز و ظهور آینده­های حقانی عالم:

در این فراگرد بلند حقانی که نسبت آسمان و زمین، خدا و انسان، تاریخ و آینده، حق و باطل و نظائر آن را تبیین می­کند، جایگاه و شانیت پاندمی کرونا و پاندمی­های پسینی و پیامدهای اجتماعی آن کجا قرار دارد و مبتنی بر این جایگاه شناسی، چه بایسته­های سیاستی و رفتاری را باید در جوامع بحران­زده جهانی دنبال کنیم که فراتر از روایت­های تغییر فناوری و فرم­ در نظام­های اجتماعی و دینی جهان مدرن، تبیین بهتری را از مسیر پیش­روی جوامع انسانی و امیدها، هراس­ها، نیازها و عزم­های آنان، برای جهش به ساحت سوم دینداری، همراه با رشد و تعالی حقانی جهان بشری پیش روی ما بگذارد؟

  اگر پاندمی کرونا را محصول یک آزمایشگاه بیولوژیک آمریکایی یا برای ورود به جنگ­های هیبریدی جهانی با تاکید بر حمله به ایران و چین تشخیص بدهیم و یا حتی اگر برآمده از سوپ خفاش چینی و سبک زندگی متفاوت و غیر همسو و مسئولیت­گریز جامعه چینی در قبال فرهنگ و سلامتی جوامع بشری و یا ویروس چینی برای چرخش قدرت جهانی تعریف کنیم، جنسیت آن مبتنی بر مفاهیم قرآنی، فتنَةً­الناس[18] می­باشد و عذاب­الله نیست. بنابراین نمی­توانیم و نباید بروز چنین بحران­ها و پاندمی­هایی را، از جنس آخرالزمانِ خاصه الهی که با عذاب­الله در گستره وسیع جهانی برای جبهه باطل توام هست تعریف کنیم، اگرچه می­توانیم آن را در فضای آخرالزمان اجتماعی جایابی نماییم. آخرالزمان خاصه الهی، در مواجهه با دوجرمِ درهم تنیده و فراگیر جوامع انسانی، شامل شک­گرایی به نظام ربوبی و سامانه­های درونی آن در پهنه آسمان­ها، زمین و ما بینهما و نیز ورود در فضای بازی­مندی­های دنیایی و غیرحقانی بشر، آغاز می­شود[19] و دامنه لهو و لعب و فساد انسانی تا دوران­های جادوگرانه­ی دجالی و داعیه اناربکم الاعلایی او نیز پیش می­رود  و در عین حالی که فرصت بازگشت و نجات بخشی جوامع بشری فراهم است، به پیوستار عذاب­های سخت الهی برای جاماندگان در جبهه باطل منجر می­شود. قبل از وقوع این فضای سخت و  آخرالزمانی، با رزمایش­های الهی مختلفی برای بیدارباش و آماده­باش جوامع انسانی، جهت ورود به دوران آخرالزمانی خاصه الهی مواجه هستیم. مهم­ترین و اصلی­ترین رزمایش پیشاآخرالزمانی، نابودی نخست بنی­اسرائیلیانی است که نظام جهانی نوع بشر را، مبتنی بر نهادینه سازی  باور به یدالله مغلوله بودن خداوند در عالم هستی و نادیده­انگاری سامانه­های ربوبی او، به سوی پاندمی بازیچه­انگاری و فسادگستری جهانی سوق دادند و البته این فراگرد بازیچه­انگاری را، در دوران­های اصلی آخرالزمانی نیز، در سطحی فراتر از دوران آخرالزمان اجتماعی، با همیاری بیگانگان عالم انسانی، که مهم­ترین گروه­ آن­ها، همان جامعه شیاطین و دشمنان مبین انسانی می­باشند، تا شکل­گیری پاندمی و فساد عالم­گیر دوم ایشان، در ترازی فراتر از سطح مادی­گرایانه فساد نخست، ادامه می­دهند و از همین حیث به عذاب الیم الهی گرفتار می­شوند. آخرالزمان اجتماعی در واقع به فضا و دورانی اطلاق می­شود که نتیجه رویگردانی از سامانه­های ربوبی عالم، به صورت انواع نابسامانی­ها و فسادهای نظام طبیعت و نیز نظام زیستی و اجتماعی بشر در قالب­های مختلف ابتلائات، فتن، جنگ­ها، ناکارآمدی­ها و… خود را منعکس می­کند. این سیر انعکاسی و پیش­رونده­ی ابتلائات، در واقع منجر به هشدارباش و بیدارباش جوامع بشری برای ورود به رزمایش­های اصلی پیشاآخرالزمانی و سپس ورود به حیطه اصلی آخرالزمان می­شود. از این منظر، پاندمی کرونا و ابتلائات پسینی آن، از سویی منعکس­کننده نقطه­ای از بدسامانه­های فسادی مذکور هستند و از سویی ضرباهنگ نزدیکی به دوران رزمایش­های اصلی آخرالزمان می­باشند و مهم­تر آنکه بستر و فضای بیدارباش و بازگشت خالصانه­تر جوامع انسانی به نظام ربوبی الله و سامانه­های خلافتی آن برای مواجهه با دوران اصلی آخرالزمان هستند.

  در واقع کرونا و بحران­های فراگیر جهانی که در فضای فتنه­الناس و ابتلائات آخرالزمان اجتماعی زاییده می­شوند، در سپهر سامانه­های ربوبی خداوند و دستگاه خلافت رب، بنا به موضوع و ماهیت فتنه و فتنه­انگیزان و نیز جهت و جامعه مخاطب آن، می­تواند به عکس­العمل­ها و واکنش­های متفاوت نظام ربوبی خداوند از مجرای خلیفه رب در عالم منجر شود. جامعه جهش یافته به ساحت سوم دینداری، در حالی­که مبتنی برانگاره­های سنن الهی، عکس­العمل خلیفه رب را مبتنی بر گونه­شناسی فتنه­الناس، در فضای ایمانی خویش به صورت یک ادراک کلی و غیر دقیق باور دارند، در فضای کنشی و رفتاری خویش، در رهیافتی بسیار عمیق، متمرکز و منتظرانه، سعی در بازشناسی نوع واکنش نظام ربوبی خداوند، از مجرای خلیفه رب به آن فتنه و تنظیم کنش دین­مدارنه خویش، در نسبت با آن دارند و در این فراگرد ادارکی-انتظاری-دینداری، فراتر از یک باور قلبی و یا مشاهده­گر بیرونی، با ارتقاء درجات عبودیت خویش، به سطح و جایگاهی نزدیک ­می­شوند که ظرفیت کنش صالحانه در پهنه ربوبیت خلیفه رب را دارا می­شوند. از این منظر در حالی که می­دانیم کرونا، یک ساخته آمریکایی و یا پدیده چینی بود، تجربه­های پیشینی ما نشان می­داد که با توجه به پیشرفت­های دانشی و فناورانه کشورهای توسعه­یافته، امکان کنترل آن را، باید نظیر کنترل ویروس سارس یا ابولا و… در مرزهای چین می­داشتند و شاید از همین حیث دولتمردان آمریکایی و حتی اروپایی با تکبر و نخوت و دمیدن در آتش فتنه در مواجهه با چین و ایران عمل کردند. در چنین فضایی، اما چرا کنترل ماجرا از دست آنان خارج می­شود و فتنه­ انسانی آن­ها برای جوامعی مثل ایران، دامن­گیر خودشان می­شود؟ چرا اصلی­ترین کشور­های داعیه­دار راهبری نظام دانشی و فناوری مدرن جهان بشری، طی مدت کوتاهی به وضعیت اسفبارتری از چین و ایران و دیگر کشورهای جامعه جهانی دچار می­شوند؟ در حالی­که ایران از سویی در یک نظام سخت و بی­سابقه تحریم بیرونی گرفتار هست و از سویی کارآمدی مدیریتی آن مورد سوال هست و درحالی که حتی اگر موضوع جنگ بیولوژیک اولیه بر علیه ایران قابل تایید نباشد، موضوعیت جنگ بیولوژیک ثانویه و جنگ شناختی و رسانه­ای بر علیه آن در بحران کرونا انکار ناپذیر هست، چرا تمام پیش­بینی­های چندمیلیونی برای بیماری و مرگ ایرانیان  به نحو بهت­آوری تعدیل می­شود و علیرغم گستره اپیدمی در ایران، تعداد مبتلایان از رده­های نخست جهانی افول می­کند؟ چه مکانیزمی این تعدیل­گری­ها و جهت­بخشی­ها را در مواجهه با آغازگران فتنه­­های جهانی سامان می­دهد؟ آیا می­توانیم مبتنی بر چنین پیرنگ­هایی، عکس­العمل نظام ربوبی عالم را از مجرای خلیفه رب و امام عالم، به فتنه­سازی و استکبارگری جبهه باطل در ماجرای کرونا مطالعه کنیم؟ آیا می­توانیم پیوستار نظام مکر الهی را در مواجهه با مکر اولیای طاغوت و فتنه­انگیزان عالم در این فتنه و نظائر آن، تا رسیدن به جایگاه خیرالماکرین بودن خداوند، رصد و نظاره کنیم؟ آیا می­توانیم منتظر دست­بسته­گی اولیای طاغوت به جای دست بسته­گی خداوند در این بحران و بحران­های نظیر آن باشیم؟ رفتار منتظرانه، ما را به مطالعه عمیق رفتارهای امام عالم در جایگاه خلیفه رب، در حیطه­های مختلف فردی، اجتماعی، جهانی، طبیعی، آسمانی و نشئاتی، فراتر از بسندگی به یک انتظار حسی و انفعالی و یا یک انتظار فعال غیر همسو با حیطه و سویه اثرگذاری امام عالم دعوت می­کند.

  جهش به ساحت سوم دینداری و ورود به پلکان ادراکی-انتظاریِ برنامه و رفتار نظام ربوبی خداوند از مجرای خلیفه رب، در ساحتی فراتر از حیطه فردی و اجتماعی جوامع ایمانی، مسیر ورود به ساحت تسابقی ادیان توحیدی را، در ارزیابی ظرفیت­ها و توانمندی­های آنان برای گره­گشایی از پیچ­ها و بحران­های جامعه بشری می­گشاید. در حالی­که بسیاری از گروه­ها و جوامع دینی و حتی غیر دینی جهان در مواجهه با پاندمی کرونا، در سراشیبی بازگشت به مامن و پناهگاه الهی قرار دارند، اما این مهم قابل اعتنا خواهد بود که آیا فراگردهای ربوبی عالم در مواجهه با هرنوع بازگشتی از جوامع انسانی، یک عکس­العمل واحد و همگون را بروز خواهد داد؟ آیا عکس­العمل نظام ربوبی خداوند در عالم، در مواجهه با جامعه متدینین باورمند به یدالله مغلوله و جامعه باورمند به انگاره­های تثلیثی یا ثنویت­گرایی و جامعه غیرباورمند به توحید ولایی و سامانه­های خلافتی رب و یا جامعه باورمند به نظام خلافتی رب در حیطه ایمانی و عدم تقید به این باور ایمانی در ساحت رفتاری، با عکس­العمل نظام ربوبی خداوند به جامعه موقنین به این نظام در پهنه آسمان­ها و زمین و مابینهما و ایفای برترین رفتارهای صالحانه در این گستره ربوبی، یکسان خواهد بود و انگاره­های پلورالیزمی در همانندانگاری عملکردی ادیان اثبات خواهند شد یا در یک نظام تسابقی بین­الادیانی شاهد به چالش کشیده شدن داعیه­ها و باورهای تحریفی و التقاطی ادیان و فرصت ارتقاء آن­ها به سوی سامانه­های دین­الحقی در دوران­های آخرالزمانی خواهیم بود؟ تفسیر تصویری این فضای مقایسه­ای بین­الادیانی، در گستره وسیع ابتلائات فشرده و پیچیده آخرالزمانی، شانیت و جایگاه بلند مسابقه ادیان را نمایان خواهد کرد. هر یک از ادیان در صحنه­های مختلف ابتلائات آخرالزمان اجتماعی و آخرالزمان خاصه الهی، چقدر ظرفیت گذار از این فضای فشرده ابتلایی و نجات­بخشی جوامع ایمانی و رشد و تعالی ایشان را دارند و چقدر به سامانه­های حقانی عالم نزدیک­ترند؟ مبتنی بر این ظرفیت بلند و جهانی مسابقه ادیان، نوع مواجهه نظام انقلابی-ولایی ایران اسلامی با پاندمی کرونا و پاندمی­های پسینی آن در دوران­های مختلف آخرالزمان اجتماعی و آخرالزمان نهایی، چه تفاوتی با مواجهه جوامع دینی آمریکا، اسراییل، ایتالیا، ترکیه یا عربستان باید داشته باشد؟ اگر ورود به پاندمی کرونا را به سان ورود لشکری در حال حرکت به سوی رزمایش­های اصیل آخرالزمانی، در یک مسیر سخت و صعب­العبور و همراه با تهاجم جبهه دشمن فرض کنیم، فراتر از پناه گرفتن لشگر در سامانه­های مراقبتی اولیه، رهیافت عبور ما از آن وضعیت چه خواهد بود؟ آیا در یک وضعیت انفعالی، بدون هیچ واکنش جدی در همان صحنه تهاجمی باقی خواهیم ماند تا دشمن به ما مسلط شود؟ آیا برای خروج از وضعیت بحرانی به عقب­نشینی و بازگشت از مسیر فکر خواهیم کرد؟ آیا به وضعیت فعال فرار رو به جلو و پشت سر گذاشتن بحران خواهیم پرداخت؟ در واقع مسئله ما در مواجهه با چنین بحران­های مداومی که گریبانگیر جامعه اسلامی ایران هست، عدم وجود سامانه­های توانمند پرتابگر اجتماعی به سوی آینده­های حقانی می­باشد. در واقع مهدویت و ظهور در نظام حکمرانی ما، یک سامانه حرکتی و پیشرانی جامعه از بحران­های اجتماعی به سوی جلو نیست و تنها در اندیشه و باور اعتقادی کارگزاران حاکمیتی به عنوان یک باور فردی موضوعیت دارد ودر خوشبینانه­ترین حالت به مناسک­های ایمانی برای ارتقاء فضای معنوی و فرهنگی جامعه اسلامی در کنار هزاران فضای مناسکی و جمعی ضد فرهنگی بسنده می­کنیم. جهش به ساحت سوم دینداری و همراهی موقنانه و صالحانه با نظام ربوبی خداوند از مجرای خلیفه رب، در فضاهای بزرگ و جهانی مسابقه ادیان، بهترین و جدی­ترین رهیافت مواجهه با فضاهای ابتلایی آخرالزمان اجتماعی و ورود به صحنه­های اصلی آخرالزمان نهایی خواهد بود و عدم ورود به این فضای تسابقی و بسندگی به کلان­روایت­های پیشینی، فقط فاصله تمدنی ما را با آینده­های حقانی عالم بیشتر خواهد نمود و نحوه ورود ما به آن دوران را، بسیار سخت­تر خواهد کرد.

  مساله مهم دیگری که در مواجهه با بحران کرونا قابل بازخوانی هست، نوع مواجهه جوامع انسانی با دوران جدید پساکرونایی بالاخص در بستر فضای مجازی و شبکه­های اجتماعی می­باشد. اگرچه فضای مجازی  و رسانه­ها توانستند بخش قابل توجهی از خلا­ءهای آموزشی و ارتباطی و حتی اقتصادی این دوران را تامین کنند و بسیاری از کشورها را به سوی مجازی­سازی بیشتر سامانه­های حکمرانی خود سوق دهند، اما همین فضای مجازی و رسانه­ای، اصلی­ترین سازندِ  بدسامانه­های هویتی و فرهنگی و اخلاقی جوامع انسانی نیز بوده­اند و در واقع نقش اصلی بازی­مند سازی و پاندمی­سازی ذره­ای شدن گروه­های انسانی، اعتیاد مجازی، بی­اخلاقی و سقوط ارزشی جوامع انسانی را  داشته­اند. آیا در پی فعال­شدن بیشتر فضای مجازی و رسانه­ها در جهان کرونایی، ما باید منتظر پرتاب­شدگی به یک دوران فشرده و حداکثری بازی­مندی رفتاری و بازیچه­انگاری سامانه­های ربوبی عالم در جهان پساکرونایی باشیم و ضرباهنگ رزمایش­های اصلی آخرالزمانی شدیدتر خواهند شد؟ اگر بنا باشد با رهیافت­های پوست­اندازی در نهاد دین و فرهنگ برای رهایی از پاندمی­های زیستی به چنین دورانی وارد شویم در واقع جوامع انسانی را به لبه بزرگترین پرتگاه فرهنگی و هویتی تاریخی خویش راهبری کرده­ایم. تنها راه برون­رفت از این پاندمی سخت و هولناک آینده­گرا، پیشرانی جامعه اسلامی و دیگر جوامع انسانی به ساحت سوم دینداری در میدان بزرگ مسابقه ادیان و کمک به شکل­گیری جوامع باورمند به ­سامانه­های ربوبی الله و بازی­گریز در یک سویه یقین­آفرین خواهد بود.

در یک جمع­بندی، پاندمی کرونا و پاندمی­ها و پیامدهای پساکرونایی، در کلان­روایت جهش به ساحت سوم دینداری،  نقطه پایان سعادت و آرامش بشری و یا نقطه پایان کارکردهای نهاد دین و معنویت نیست، بلکه نقطه­ای از منحنی بازگشت جهان بشری با تمام گستره­های تمدنی آن، به سوی باور و یقین به نظام ربوبیت فراگیر و جاری الهی و سامانه­های نجات­بخشی و رشد دهنده آن برای تمام بشریت معاصر و تاریخی می­باشد. در حالیکه برپایی انقلاب اسلامی و پلکان تکاملی آن تا شکل­گیری آیه-پدیده بزرگ و الهی اربعین، منحنی بازگشتی جوامع انسانی را به سوی سامانه­های تام­شونده نورالله و بهره­مندی جمعی از آن نمایان می­کند،  بروز و ظهور زلزله­ها و ابتلائات بزرگ جهانی، ضرباهنگ نزدیکی رزمایش­های آمادگی پیشاآخرالزمانی را و سامانه­های تسابقی بین­الادیانی را نمایان می­کنند. معضله اصلی فضای سیاستی و دانشی حاکم بر نهادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما، عدم توجه به شانیت انقلاب اسلامی و پیوستارهای تکاملی آن در جهان معاصر، مبتنی بر ادراک و همراهی با ساحت سوم دینداری جوامع انسانی در یک فضای تسابقی بزرگ بین­الادیانی و بینا تمدنی می­باشد و درجازدگی در الگوی مدرنیته اسلامی بر خلاف اندیشه­های بلند رهبران انقلاب اسلامی، فاصله ما را از شکل­گیری تمدن نوین اسلامی در چنین ترازی افزون­تر کرده است و به ناچار در شکل­گیری چنین بحران­هایی در گستره جهانی، به جای پیشرانی الگوهای حقانی تمدن نوین اسلامی در بازنمایی چیستی و چگونگی کارکرد نظام ربوبی عالم و سامانه­های خلافتی رب، دچار بسنده­گرایی به سیاست­ها و پروتکل­ها و سناریوهای پارادایم غالب جهانی می­شویم.

منابع:

  قرآن کریم

  اونز، مری(1398) «تکوین جهان مدرن»، ترجمه: نبوی، محمد، تهران، انتشارات آگاه

  بایایی، حبیب­الله(1393) «کاوش­های نظری در الهیات و تمدن»، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

  دانیل پالس(1385) «هفت نظریه در باب دین»، ترجمه و نقد: بختیاری، محمد عزیز، قم، مرکز انتشارات پژوهشگاه امام خمینی(ره)

  میرباقری، سید محمد مهدی؛ مهدی­زاده، حسین(1393)«بینش تمدنی»، قم، انتشارات کتاب فردا

  مجموعه اخبار و تحلیل­های موجود از اندیشمندان علوم اجتماعی، کارگزاران سیاسی و پزشکان در فضای رسانه­ای ایران و جهان پیرامون پاندمی کرونا و پیامدهای اجتماعی آن، از بهمن 1398 لغایت فروردین 1399

  مجموعه گزاره­برگ­ها  و فایل­های تحقیقاتی بارگذاری شده در سایت کمیته اپیدمی­لوژی کوید19، http://corona.behdasht.gov.ir

  مجموعه گفت­ وگوهای نشست مجازی «بررسی ابعاد و پیامدهای اجتماعی بیماری کرونا ویروس 19 در ایران»، 11 اسفند 98، انجمن جامعه­شناسی ایران

  مجموعه گفت­ وگو­های وبینار دوم علوم انسانی و اجتماعی و بحران کرونا با عنوان: « نهاد دين و بحران هاي فراگير جهاني، فرصت ها و تهديدها»، 26 اسفند 1398، دانشگاه امام صادق علیه­السلام

  مجموعه گفت­ وگو­های وبینار نخست علوم انسانی و اجتماعی و بحران کرونا با عنوان: «الهيات زندگي، معنويت و تمدن در كشاكش كرونا»، 19 اسفند 1398، دانشگاه امام صادق علیه­السلام

  مجموعه گفتگو­های وبینار سوم علوم انسانی و اجتماعی و بحران کرونا با عنوان: « حكمراني و ارتباطاتِ بحران ، رسانه و فناوري در مصاف كرونا»، 28 اسفند 1398، دانشگاه امام صادق علیه­السلام

  مجموعه یادداشت و گفتارهای تحلیلی پرونده ویژه «کرونا، دین و سلامت» از شبکه اجتهاد، http://ijtihadnet.ir/ با آثاری از: «ضوابط فقهی و حفظ جان انسان/ محمدجواد فاضل لنکرانی»، «روحانیت و ایفای نقش بایسته در مقابله با کرونا/ عباس کعبی»، «مسئولیت مدیریت حوزه علمیه در قبال افراد غیرمسئول در امور پزشکی/ رسول جعفریان»، «دست خدا و آستین پزشکان/ سیدمصطفی محقق‌داماد»، «روایت‌های مدح و مذمت شهرها یا اقوام/ محمد عندلیب همدانی»، «با کرونا چه باید کرد؟/ محمدرضا زائری»، «بازی با جان مردم با برداشت‌های سطحی از روایات!/ سید محمدصادق علم‌الهدی»، «مبارزه با «علم» و آسیب به «دین‌» به بهانه «کرونا»!/ هادی سروش»، «چرا اقدامات پیشگیرانه در حرم‌های مطهر، منافاتی با دارالشفا بودن آن‌ها ندارد؟/ محمدجواد نظافت»، «از پاکی امام تا پاکیزگیِ حرم/ مهدی مردانی»، «لزوم بازطراحی رابطه متولیان دین با مردم و اصلاح ذهنیت‌های ناصواب/‌‌هادی انصاری»

  نظرات دوازده اندیشمند جهانی در مقاله ترجمه­شده نشریه فارین پالیسی در سایت تابناک، « جهان پساکرونا، چگونه جهانی خواهد بود»، چهارم فروردین 1399، https://www.tabnak.ir/fa/news/967638

   


[1] این نوشتار به منظور درج در مجموعه تحلیل­های اندیشمندان علوم انسانی و علوم اجتماعی در مواجهه با پاندمی کرونا، با راهبری دانشگاه امام صادق علیه­السلام در نوروز 1399 نگاشته شده است.

[2] عضو علمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق  علیه­السلام

[3] به منظور جلوگیری از تطویل بیش از حد این مقاله، از ارایه متون و منابع گفتاری یا نوشتاری اندیشمندان مختلف علوم اجتماعی در رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی و نظائر آن، در متن صرف نظر شده است و محقق صرفا به ارایه تصویر کلی برآمده از این فضای پربسامد مطالعاتی بسنده کرده است.

[4] وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ(بقره: 30)

[5] فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنيفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ(روم: 30)

[6] ساحت توحید ذاتی: اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ  ساحت توحید در نظام: لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ(بقره: 255)… ساحت توحید ولایی: اللّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ(257)/ اللّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ(السجدة: 4)/ أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتي وَ هُوَ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ(الشوري 9)

[7] وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا(طه: 115)

[8] قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعًا فَإِمّا يَأْتِيَنَّکُمْ مِنّي هُدًي فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(بقره: 38)

[9] ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ(يوسف: 40)

[10] أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ في مَساکِنِهِمْ إِنَّ في ذلِکَ َ لآياتٍ ِ لأُولِي النُّهي (128) وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزامًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّي (هود: 129)

[11] وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ کَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ کَثيرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ(المائدة 64)

[12] يا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا في دينِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَي اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلي مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ وَ کَفي بِاللّهِ وَکيلاً(النساء 171)

[13] رَبِّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنينَ(7) لا إِلهَ إِلاّ هُوَ يُحْيي وَ يُميتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ اْلأَوَّلينَ(8) بَلْ هُمْ في شَکٍّ يَلْعَبُونَ(9) فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبينٍ(10) يَغْشَي النّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ(11) رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنّا مُؤْمِنُونَ(دخان: 12)

[14] يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ(صف: 8)

 سَنُريهِمْ آياتِنا فِي اْلآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ(فصلت: 53)

[16]إِنَّ في ذلِکَ َلآياتٍ وَ إِنْ کُنّا لَمُبْتَلينَ(المؤمنون 30)

[17] فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبينٍ(10) يَغْشَي النّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ(دخان: 11)

[18] وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَيَقُولُنَّ إِنّا کُنّا مَعَکُمْ أَ وَ لَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ(العنکبوت: 10)

[19] رَبِّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنينَ(7) لا إِلهَ إِلاّ هُوَ يُحْيي وَ يُميتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ اْلأَوَّلينَ(8) بَلْ هُمْ في شَکٍّ يَلْعَبُونَ(دخان: 9)

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

ایران با رعایت اخلاق جنگ ،در تنبیه متجاوز در آینده پرچمدار تمدن اسلامی خواهد بود

کشتار کور آمریکایی - صهیونیستی

آهنگ / سرانجام

السلام علی الحسین

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.