بررسی مسیحیت و تبلیغ آن در سینمای کریسمس نسبت جالبی با نظام سرمایهداری دارد.
مسیح خود آنقدر مظلوم در این سینما است که حتی آقای بروس ویلیس در فیلم جان سخت DIE HARD ناجی حقیقی است و در زمانی که تروریستها در حال عملیات هستند بزرگترین هدیه شب عید سال نو و کریسمس را وی به مردم شهر میدهد و او بابانوئل واقعی ملت آمریکا میشود: از بین بردن تروریستها. لذا مفهوم منجیگرایی اگرچه که کماکان روشن است و بازیگردان، ولی خبری از عیسی مسیح نیست.
نمایی از «جان سخت»
بابانوئل در کیسه خود برای بچهها هدیههایی مثل لباس و اسباب بازی میآورد و با گوزنهای سرزمین شمالی از جهانی دیگر که سرزمین آروزها است به خانههای بچهها میآید و از دودکش شومینه که در آنجا آرامش میگیریم و نور زیبای گرمابخش حاکم است پایین میآید و با چیدن کادو برای بچههای ثروتمند آرزوهای آنان را برآورده میکند. در حقیقت که بابانوئل وجود ندارد بلکه این پدر است که باید آرزوهای فرزندان خویش را پای درخت کاج بگذارد.
برآورده کردن آروزهای دنیوی برای کودکان قارونی آیا هدف ظهور و میلاد عیسی مسیح بوده است یا ظهور ناجی به نام آمریکای سرمایهدار؟ براستی سرمایهداری چون خون، در رگهای تمدن آمریکا میچرخد. سرمایهداری مرام خائنان یهودیان زرسالار است که در فلسطین غصب شده، پشت نقاب این آثار گرم و زیبا و معصوم مخفی شدهاند و دلارها را میشمارند. منظور رئسای کمپانیهای یونیورسال، فاکس، قرن بیستم، متروگلدن مایر و… است که فیلمهای کریسمسی را برای تبلیغ باورهای مرکانتلیستی (سوداگرانه) خود میسازند.
فیلم «بابانوئل» محصول سال 1994
جدای از این سخنان بنظر میرسد باز مسیح مظلوم است؛ در داستان معتبر و معروف آقای «چارلز دیکنز» یعنی «آروزهای بزرگ» که از روی آن نسخههای فراوان سینمایی و انیمیشن ساختهاند و بهترین آن همان است که کمپانی «والت دیزنی» برای بچهها با عنوان «سرود کریسمس» در سال 1983 ساختهاست این حضرت عیسی (علیه السلام) نیست که با یک دعوت ایجابی و مثبت نور زیبایی و مهربانی را چون راه به «اسکروچ» نشان میدهد، بلکه ملک مرگ هالووینی با ترسیم عذابهای جهنمی یعنی مرام و مسلک قرون وسطایی این خسیس زراندوز و پول پرست را از رفتار زشتش بازمیدارد.