رسیده تا علم برداره، غم از دل حرم برداره
چه بچه شیری که حتی زره نداره
امیر بیبدل برگشته، دلاور جمل برگشته
یک لشکر بهم میریزه به یک اشاره
میریزه چه شهد عسلی، از لبهاش چه شیرین غزلی
انی انا القاسم من نسل علی
بگوش اهالی خیمه خبر از تو میدون رسیده
چه شاگرد رزم علمدار از سپاه دشمن سر بریده
حسن جان حسن جان
صدای ضربه شمشیره که گوش لشکر میگیره
اونی که اومده تو میدون یک بچه شیره
همین که تیغ میچرخونه مثل حسن رجز میخونه
اونی که روبروش میجنگه باید بدونه
جانم چه یل بیمثلی، سرباز حسین بن علی
اینجا به پا جنگ جملی
تو میدون پیچیده طنین صدای علی مع الحق
که زنده شده یاد خندق، داره میلرزه پای ازرق
حسن جان حسن جان
شب عروسی داماد، یک لشکر اومده آماده
صدای هلهله تو میدون، چقدر زیاده
تنش روی زمین پاشیده، تو خیمه مادرش فهمیده
پاشو نفس بکش قاسم جان که عمو رسیده
آروم باش که سقا اومده، عطر یا زهرا اومده
پاشو ببین قاسم بابا اومده
چجوری حسین تا به خیمه تن غرق خون کشیده
نگاه کن عموی غریبت، قامتش از غم تو خمیده
حسین جان حسین جان