بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین
شهادت کمیل بن زیاد
هنگامی که حجاج به امارت رسید ،
عزیمت قتل کمیل بن زیاد نمود وی فرار کرد
حجاج دستور داد مقرری طایفه نخع را که از بیت المال داشتند قطع نمودند .
کمیل که از این قضیه اطلاع پیدا کرد با خود گفت : من پیر سالخورده ای هستم و عمر من به پایان رسیده ، مناسب نیست برای دست پیدا نکردن بر من شهریه و مقرری خویشاوندان من قطع بشود به همین مناسبت خود را به بارگاه حجاج و به شخص او معرفی کرد .
چون حجاج او را دید گفت : می خواستم ماموری گسیل کنم و تو را دستگیر نمایم ، اینک که خود به قربانگاه آمدی .
کمیل گفت : ای حجاج دندان های خود را برای ریختن خون من تیز می کنی ، بنای خانه خود را بدین جهت منهدم مساز . سوگند به خدا از عمر من اندک مدتی که مانند آخرین غباری است که از اندکی تاب رسیدن به اوایل خود را ندارد بیش نمانده ، هر کار دلت می خواهد انجام بده زیرا وعده گاه خدا نزدیک و پس از قتل من حساب است
مولای من امیرالمؤمنین علیه السلام اطلاع داده که تو کشنده منی .
حجاج گفت : اکنون حجت بر تو تمام است .
کمیل گفت : در صورتی حجت بر من تمام خواهد شد که قاضی تو باشی با آن که امر قضا به دست دیگری است .
حجاج گفت : آری حجت بر او تمام است زیرا تو همقدم با آنها بودی که گردن عثمان را زدند .
الارشاد، ص 318 – 317.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم