شبه مدرنیته اقتصاد ما را نابود کرد، ما در نظام اقتصادی خودمان گرچه اشکالات متعددی داشتیم اما آن نظام به هر حال توانسته بود هزار سال ما را به لحاظ اقتصادی مستقل اداره کند اما هر چقدر ظالمانه بود به اندازه فاصله طبقاتی و ظلمی که شبه مدرنیته ایجاد کرد ظالمانه نبوده است. شاید بگویید امروز هم فاصله طبقاتی وجود دارد، بله وجود دارد اما حاصل چه چیزی است؟ امروز هم مدیران اشرافی منش متکبر رانتخوار بی مسئولیت و ناکارآمد وجود دارند که حقوق های ۶۰ تا ۳۰۰ میلیونی می گیرند و از ملت طلبکار هم هستند، اما اینها شبه مدرن اند و دقیقاً اینها تجسم مدیریت شبه مدرن هستند دقیقاً اینها همان شاخه بروکراتیک-تکنوکراتیک روشنفکری هستند.
همایش کشوری روشنفکر مطهر توسط بسیج دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با همکاری بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء (عج) به دبیری آروین فرشی نعیم در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دبیرخانه همایش روشنفکر مطهر؛ این همایش به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت شهید آیت الله مرتضی مطهری برگزار شد و بنا داشت تا به تبیین مولفه ها و شاخصه های روشنفکری اصیل انقلاب و وجوه تمایز آن با تحجر و روشنفکری های التقاطی بپردازد. در همین راستا متن سخنرانی اساتید و نظریه پردازان این همایش که همگی از اساتید مطرح کشوری بوده اندبه مرور منتشر خواهد شد. مطلب زیر گزارشی از سخنرانی استاد شهریار زرشناس در این همایش است.
استاد شهریار زرشناس در تبیین معنای روشنفکری گفت: وقتی از واژه روشنفکری صحبت میکنیم معنای مسامحه آمیز دارد نه اینکه لزوماً غلط باشد اما غیر تخصصی است. در یک تعریف هر آدم روزآمد غیرمتحجر و عمیق و آشنا با علوم عصر و زمانه را روشنفکر گویند اما معنای تخصصی روشنفکری چیز دیگری است روشنفکری به معنای تخصصی یک جریان فکری و یک گروه اجتماعی است که از نظر تاریخی در حدود قرن ۱۸ میلادی در اروپا پدیدار شده است، جریانی است که نماینده جهانبینی روشنگری و تجسم آرمان ها، خواست ها ، اندیشه ها و باورهای مدرن است و جهت گیری تاریخی و هویت نظری دارد.
روشنفکران به لحاظ موقعیت اجتماعی بین دو دسته فیلسوفان و مردم عادی قرار می گیرند. روشنفکران فیلسوف نیستند اما وجه فلسفی مدرنیته را به زبان ساده به میان مردم می آورند، از طریق نوشتن رمان، مقالات ژورنالیستی، نقد ادبی، نمایشنامه و غیره؛ رسالت این طبقه تکثیر و ترویج اندیشههای مدرنیته بین مردم بود و این نقش را به درستی بازی کردند همین ها بودند که انقلاب فرانسه را رهبری کردند و همینها انقلاب استقلال آمریکا را رقم زدند.
شهریار زرشناس در تبیین مشی فکری بدنه روشنفکران گفت: بدنه اصلی جریان روشنفکری بعد از انقلاب در ایران نئولیبرال است. روشنفکری به معنای تخصصی اولاً متعلق به عالم مدرن است دوماً از نظر طبقاتی یک کاست است و سوم اینکه این جریان جهتگیری مدرن دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: روشنفکری به معنای تخصصی در ایران محصول سیر طبیعی تاریخ ما نبوده است چرا که تاریخ ما در سیر طبیعی خودش نه به اومانیزم می رسید، نه به رفرماسیون مذهبی می رسید، نه رنسانس داشتیم نه روشنگری؛ نه اینکه ضعیف باشیم بلکه سیر ما چیز دیگری بود.
روشنفکران ما زمانی ظهور میکنند که عالم غرب مدرن یک نظام جهانی تأسیس کرده و میخواهد سیطره استعماری بر جاهای دیگری پیدا کند و جاهای دیگر دنیا را شبه مدرن کند و آنها را پیرامونی قرار دهد تا آنها تبدیل به بازار مصرف و نیروی کار شوند. در این مسیر نظام سلطه باید همه کشورهای پیرامونی را مدرنیزه می کرد و برای این کار به یک نیرو و اهرم اجرایی نیاز داشت و اینجاست که روشنفکری شکل می گیرد.
روشنفکری در ایران از زمان پیدایش چهار پنج نسل دارد. اولین نسل در دوره فتحعلی شاه است که مستقیما محصول استکبار است، دوم طبقه ای است که در مشروطه نقش آفرینی می کند، نسل سوم نسل رضا شاه است و نسل چهارم نسل محمدرضا و نسل پنجم روشنفکری بعد از انقلاب اسلامی.
دربازه ا ی روشنفکران به خود روشن اندیش میگفتند، به این علت که اینها قرن ۱۸ را عصر این لایتمنت می نامیدند و می گفتند هر کسی که دین مدار و وحی مدار باشد تاریک اندیش و گرفتار وهم و خرافات است. همین امروز هم این اصطلاحات را برخی به کار میبرند. در مقابل جریان تاریک اندیش جریان روشن اندیش قرار دارد که جریان خرد بشری است، خرد هم خرد اومانیستی است. البته باید بدانیم خرد ثابت است اما ظهورات آن متکثر است، عقل هم می تواند گرفتار حجاب شود؛ عقل مدرن عقلی است که در حجاب خود بنیاد پنداری نفس اماره و حجاب اومانیزم پدیدار شده است.
استاد شهریار زرشناس در رابطه با واژه منورالفکر گفت: واژه منورالفکر وضع لفظ ما
بر همان مفهوم این لایتمنتیزم است که همان مفهوم را آورده ایم و منورالفکر نامیده ایم و در دوره پهلوی آن را زیبا سازی کرده و روشنفکر نامیده ایم.
جریان روشنفکری در ایران مانند اروپا در ستیز با دین ظهور کرده است روشنفکری در ایران محصول سیکل طبیعی تاریخ ما نبوده است و اگر ما را به حال خود وا میگذاشتند چیزی به نام روشنفکری نداشتیم چرا که اساساً مدرنیته ای نداشتیم.
یک چیزی را باید روشن کنیم، درست است که پیدایش روشنفکری در ایران مضرات فراوانی داشته است و روشنفکری ذاتاً مقوم شبه مدرنیته است و در نتیجه وابستگی و بیعدالتی ثمره آن بوده است اما در میان روشنفکران کسانی را داشتیم که تعلقات شبه مدرن داشتند اما انگیزههای عدالتخواهانه هم داشتند، مبارزه هم می کردند اما به غلط فکر میکردند عدالت و استقلال را میتوان از شبه مدرنیته به دست آورد.
شبه مدرنیته اقتصاد ما را نابود کرد، ما در نظام اقتصادی خودمان گرچه اشکالات متعددی داشتیم اما آن نظام به هر حال توانسته بود هزار سال ما را به لحاظ اقتصادی مستقل اداره کند اما هر چقدر ظالمانه بود به اندازه فاصله طبقاتی و ظلمی که شبه مدرنیته ایجاد کرد ظالمانه نبوده است. شاید بگویید امروز هم فاصله طبقاتی وجود دارد، بله وجود دارد اما حاصل چه چیزی است؟ امروز هم مدیران اشرافی منش متکبر رانتخوار بی مسئولیت و ناکارآمد وجود دارند که حقوق های ۶۰ تا ۳۰۰ میلیونی می گیرند و از ملت طلبکار هم هستند، اما اینها شبه مدرن اند و دقیقاً اینها تجسم مدیریت شبه مدرن هستند دقیقاً اینها همان شاخه بروکراتیک-تکنوکراتیک روشنفکری هستند.
برخی از رهاوردهای شبه مدرنیته این بود که اولا استقلال رفت و وابستگی آمد، دوما فقر شدید گسترده شد و فاصله طبقاتی بیشتر شد، سوما اقتصاد ما را از بین برد، چهارما بحران فرهنگی ایجاد کرد و پنجما جریان اندیشه در کشور ما را تعطیل کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: جامعه ایران نسبت به این شبه مدرنیته انقلاب کرد و انقلاب اسلامی رستاخیز عالم ایران اسلامی با تکیه بر ظرفیت هایش علیه این شبه مدرنیته بود. بعد از این انقلاب چه شد؟ ساخت سیاسی شبه مدرنیته یعنی پهلوی متلاشی شد اما ساخت فرهنگی و اقتصادی باقی ماند و روشنفکری ایران نقش در این زمینه بر عهده دارد که بازسازی شبه مدرنیته در ایران را آغاز کند. نقش روشنفکران بعد از انقلاب این بود که یک مانعی بشود که اقتصاد ایران آسیب ببیند و از طرفی مانع تحولات فرهنگی شوند و سه سعی کنند در ساختار سیاسی هم قدرت را به شبه مدرنیته برگردانند. روشنفکری بعد از انقلاب می شود مامور معماری یک ارتجاع شبه مدرنیته در ایران پس از انقلاب و اینها هم غالباً نئولیبرال هستند.
روشنفکران و نئو لیبرال ها موفق شدند که نسخه اقتصادی نئولیبرال ها را در عرصه اقتصاد بهخصوص از سال ۶۸ به بعد در ایران اجرا کنند و این جریان نئولیبرال و روشنفکر بسیاری از آنها امروز مدیران ما هستند و اقتصاد نئولیبرال را پیاده کرده و میکنند و نتیجه آن هم همین بدبختی است که ما امروز گرفتار آن هستیم .
بدانید که وضعیت امروز تنها ۳۰ درصد حاصل تحریمهاست و ۷۰ درصد آن نتیجه مدیریت ناکارآمد نئو لیبرال ها و مدیرانی است که خودشان و نسخه شان ناکارآمد است و اساساً حال کار و احساس مسئولیت ندارند اینها شاخه بروکراتیک – تکنوکراتیک روشنفکری هستند. شاخه رسانه ای آنها هم یکسره دروغ میگوید و تحمیق و فضاسازی میکند. ما نه در بحرانیم و نه در بنبست، فقط این مدیریت نئولیبرال نمی گذارد ما حرکت کنیم.
شهریار زرشناس در تشریح روشنفکری انقلاب گفت: روشنفکری انقلاب اگر به معنای تخصصی روشنفکری باشد باید از واژه دیگری استفاده شود اما اگر مسامحه آمیز حرف میزنیم اشکالی ندارد که همین واژه روشنفکری انقلاب را به کار ببریم اما من تعبیر مجاهدان بصیر را به کار می برم.
دعوت های روشنفکران مستغرق در نئولیبرالیزم بعد از انقلاب چه بود ؟ دعوت به غرق شدن در روزمرگی نئولیبرال و سکولاریسم. ببینید روزنامههای اصلاح طلب دعوت به چه چیزی می کنند؟ دعوت به بی تفاوتی سیاسی، دعوت به مصرف گرایی، دعوت به آرمان زدایی، دعوت به پذیرفتن مشهوراتی چون حقایق علمی، اما دعوت به عدالت و تفکر مستقل ندارند، دعوت به نقد وضعیت موجود عالم ندارند اما جریان روشنفکری انقلاب یا همان مجاهدان بصیر دعوت به چه چیزی می کنند ؟ دعوت به انقلابیگری یعنی مقابله با وضع موجود عالم و وصول به عدالت و استقلال که فقط و فقط از راه مبارزه با نظام جهانی می گذرد از سازش و کارگزار استکبار شدن هیچ توفیقی حاصل نخواهد شد. دومین دعوت آنها دعوت به مقابله با وضع موجود عالم است سوم آرمانگرایی است یعنی فراتر رفتن از مرزهای روزمرگی چهارم طلب افق گشایی تاریخی و عبور از شبه مدرنیته است پنجم عبور از فهم سکولار و اومانیستی از عالم و آدم است.
شبهه افکنی میکنند که اگر سازش و مذاکره نکنیم به لحاظ اقتصادی بدبخت میشویم . مصر را ببینید مصر از دیوار سفارت بالا نرفته است، هیچ مرگ بر آمریکایی هم نگفته است، همین الان رژیم کودتایی دارد، سال ها حاکمانش حلقه به گوش استکبار بودهاند، اگر کارگزار شدن نظام جهانی و ضع اقتصاد را خوب می کند چرا وضع اقتصادی مصر اینگونه است که با هر شاخص که بسنجید اوضاعشان از اقتصاد ما بدتر است همینطور بروید و مکزیک را ببینید همین طور بروید و پرو را ببینید.
اگر وضع اقتصادی امروز ما دچار مشکل هست که هست نتیجه سیاست اقتصادی غلط نئولیبرالی است و نتیجه مقابله با نظام جهانی اساساً نیست اتفاقا نتیجه این است که ما در حوزه اقتصاد انقلاب نکردیم باید مدیر و ساختار انقلابی بیاوریم.
تا زمانی که مدیران و نسخههای نئولیبرال و روحیه اشرافی و رانت خواری مدیران نئولیبرال حاکم است این خطر وجود دارد که عدالت به دست نیاید و استقلال به مخاطره بیفتد این وظیفه روشنفکری برآمده از انقلاب است که باید روشنگری و تبیین و تهییج کند و جایش هم صندوقهای رای است که دوران گذار صورت بگیرد و قدرت از دست مدیران نئولیبرال بیرون بیاید.
برای مشاهده فیلم کامل این سخنرانی
کلیک کنید.
—————————————————————————–