ما حقیقتاً مرده بودیم؛ امام ما را زنده کرد. ما گمراه بودیم؛ امام ما را هدایت کرد.
ما غافل بودیم از وظایف بزرگ انسان و مسلمان؛ او ما را بیدار کرد و راه را به ما نشان داد و دست ما را گرفت و ما را تشجیع کرد و خودش هم جلو افتاد.
اکتفا نکرد به اینکه به ما بگوید بروید؛ او رفت تا ما برویم، تا ما پشت سر او حرکت کنیم.
خدا را شکر میکنیم که پشت سر او حرکت کردیم، متوقّف نشدیم، نیمهکاره او را رها نکردیم، سخن او را با همهی وجودمان باور کردیم.
ما یعنى همهی ملّت ایران -نه به معناى قشر خاصّى یا کس خاصّى- همهی کسانى که امام را پذیرفتند و به دنبال او راه افتادند.
خدا نکند آن روزى که سرنوشت جامعهی ما و انقلاب ما مثل بعضى از این کشورهاى بهاصطلاح انقلابى -که اسمشان انقلابى است، امّا برایشان در میدان سیاست هیچ مسئلهی انقلابیاى، هیچ مشکل انقلابیاى مطرح نیست و مثل کشورهاى دیگر با همه رابطه دارند، با همه همخوانى دارند، چیزى به نام آرمان برایشان مطرح نیست؛ اسمشان هم انقلابى است- به آنجا برسد که جمهورى اسلامى از انقلاب جدا بشود و انقلاب اسلامى دیگر با آن نباشد.
اگر فرض ما این است که جمهورى اسلامى را توأم و آمیختهی با انقلاب اسلامى فهمیدهایم و قبول کردهایم و قبول داریم، پس بایستى فرض ما بر این باشد که دشمنى و تهدید براى این انقلاب -که مثل روحى در کالبد این جمهورى وجود خواهد داشت- همواره متصوّر است و همیشه یک نیرویى که از انقلاب دفاع باید بکند، لازم است.