مفهوم قلوب مریض در قرآن _انواع قلب مریض در قرآن _گفتاری درمعنای بیماری دل _شباهت رفتاری با امام _مشتری تفکر _خصوصیات انسانی که قلبش مریض است
ختم بر قلوب
[ بقرة7 ] ص3 – خَتَمَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ وَ عَلي سَمْعِهِمْ وَ عَلي أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ
خداوند بر دل هاي آنان، و بر شنوايي ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پرده اي است؛ و آنان را عذابي دردناک است.
[ بقرة8 ] – وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ
و برخي از مردم ميگويند: «ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ايم»، ولي گروندگان [راستين] نيستند.
[ بقرة9 ] – يُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ
با خدا و مؤمنان نيرنگ ميبازند؛ ولي جز بر خويشتن نيرنگ نميزنند، و نميفهمند.
[ بقرة10 ] – في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما کانُوا يَکْذِبُونَ
در دلهايشان مرضي است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاي] آنچه به دروغ مي گفتند، عذابي دردناک [در پيش] خواهند داشت.
[ بقرة11 ] – وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ
و چون به آنان گفته شود: «در زمين فساد مکنيد»، ميگويند: «ما خود اصلاحگريم».
[ بقرة12 ] – أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا يَشْعُرُونَ
بهوش باشيد که آنان فسادگرانند، ليکن نمي فهمند.
[ بقرة13 ] – وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا يَعْلَمُونَ
و چون به آنان گفته شود: «همان گونه که مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»، ميگويند: «آيا همان گونه که کم خردان ايمان آورده اند، ايمان بياوريم؟» هشدار که آنان همان کم خردانند؛ ولي نميدانند.
[ بقرة14 ] – وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا إِلي شَياطينِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ
و چون با کساني که ايمان آورده اند برخورد کنند، ميگويند: «ايمان آورديم »، و چون با شيطان هاي خود خلوت کنند، ميگويند: «در حقيقت ما با شماييم، ما فقط [آنان را] ريشخند ميکنيم».
[ بقرة15 ] – اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
خدا [است که] ريشخندشان ميکند، و آنان را در طغيانشان فرو ميگذارد تا سرگردان شوند.
[ بقرة16 ] – أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدينَ
همين کسانند که گمراهي را به [بهاي] هدايت خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ي به بار] نياورد؛ و هدايت يافته نبودند.
[ بقرة17 ] – مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نارًا فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ
مَثَل آنان، همچون مَثَل کساني است که آتشي افروختند، و چون پيرامون آنان را روشنايي داد، خدا نورشان را برد؛ و در ميان تاريکي هايي که نميبينند رهايشان کرد.
[ بقرة18 ] – صُمٌّ بُکْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ
کرند، لالند، کورند؛ بنابراين به راه نميآيند.
[ بقرة19 ] – أَوْ کَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحيطٌ بِالْکافِرينَ
يا چون [کساني که در معرض] رگباري از آسمان ـ که در آن تاريکيها و رعد و برقي است ـ [قرار گرفتهاند]؛ از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولي خدا بر کافران احاطه دارد.
[ بقرة20 ] – يَکادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ
نزديک است که برق چشمانشان را بربايد؛ هر گاه که بر آنان روشني بخشد، در آن گام زنند؛ و چون راهشان را تاريک کند، [بر جاي خود] بايستند؛ و اگر خدا ميخواست شنوايي و بيناييشان را برميگرفت، که خدا بر همه چيز تواناست.
[ بقرة21 ] – يا أَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذي خَلَقَکُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
اي مردم، پروردگارتان را که شما، و کساني را که پيش از شما بوده اند آفريده است، پرستش کنيد؛ باشد که به تقوا گراييد.
.
ختم بر قلب
[ أنعام46 ] – قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلي قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتيکُمْ بِهِ انْظُرْ کَيْفَ نُصَرِّفُ اْلآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ
بگو: «به نظر شما، اگر خدا شنوايي شما و ديدگانتان را بگيرد و بر دلهايتان مُهر نهد، آيا غير از خدا کدام معبودي است که آن را به شما بازپس دهد؟» بنگر چگونه آيات [خود] را [گوناگون] بيان ميکنيم، سپس آنان روي برمي تابند؟
[ شوري24 ] – أَمْ يَقُولُونَ افْتَري عَلَي اللّهِ کَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللّهُ يَخْتِمْ عَلي قَلْبِکَ وَ يَمْحُ اللّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
آيا ميگويند: «بر خدا دروغي بسته است؟» پس اگر خدا بخواهد بر دلت مُهر مي نهد؛ و خدا باطل را محو و حقيقت را با کلمات خويش پا برجا ميکند. اوست که به راز دل ها داناست.
[جاثية23 ] – أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلي عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلي سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلي بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ
پس آيا ديدي کسي را که هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه کسي او را هدايت خواهد کرد؟ آيا پند نميگيريد؟
پس به [سزاي] پيمان شکنيشان، و انکارشان نسبت به آيات خدا، و کشتار ناحق آنان [از] انبيا، و گفتارشان که: «دل هاي ما در غلاف است» [لعنتشان کرديم] بلکه خدا به خاطر کفرشان بر دل هايشان مُهر زده و در نتيجه جز شماري اندک [از ايشان] ايمان نميآورند.
مگر براي کساني که زمين را پس از ساکنان [پيشين] آن به ارث ميبرند، باز ننموده است که اگر ميخواستيم آنان را به [کيفر] گناهانشان ميرسانديم و بر دل هايشان مُهر مينهاديم تا ديگر نشنوند.
اين شهرهاست که برخي از خبرهاي آن را بر تو حکايت ميکنيم. در حقيقت، پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند. اما آنان به آنچه قبلاً تکذيب کرده بودند [باز] ايمان نمي آوردند. اين گونه خدا بر دل هاي کافران مُهر مي نهد.
ايراد فقط بر کساني است که با اينکه توانگرند از تو اجازه [ترک جهاد] ميخواهند. [و به اين] راضي شده اند که با خانه نشينان باشند، و خدا بر دل هايشان مُهر نهاد، در نتيجه آنان نمي فهمند.
آنگاه، پس از وي رسولاني را به سوي قومشان برانگيختيم، و آنان دلايل آشکار برايشان آوردند، ولي ايشان بر آن نبودند که به چيزي که قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ايمان بياورند. اين گونه ما بر دلهاي تجاوزکاران مُهر مي نهيم.
کساني که در باره آيات خدا ـ بدون حجتي که براي آنان آمده باشد ـ مجادله ميکنند، [اين ستيزه] در نزد خدا و نزد کساني که ايمان آورده اند [مايه] عداوت بزرگي است. اين گونه، خدا بر دل هر متکبر و زورگويي مُهر مي نهد.
و از ميان [منافقان] کسانياند که [در ظاهر] به [سخنان] تو گوش ميدهند، ولي چون از نزد تو بيرون ميروند، به دانش يافتگان ميگويند: «هم اکنون چه گفت؟» اينان همانانند که خدا بر دل هايشان مهر نهاده است و از هوس هاي خود پيروي کرده اند.
ميبيني کساني که در دل هايشان بيماري است، در [دوستي] با آنان شتاب ميورزند. ميگويند: «ميترسيم به ما حادثه ناگواري برسد.» اميد است خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگري را پيش آورد، تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته اند پشيمان گردند.
آنگاه که منافقان و کساني که در دل هايشان بيماري بود ميگفتند: «اينان [=مؤمنان] را دينشان فريفته است.» و هر کس بر خدا توکل کند [بداند که] در حقيقت خدا شکست ناپذير حکيم است.
اي همسران پيامبر، شما مانند هيچ يک از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنکه در دلش بيماري است طمع ورزد؛ و گفتاري شايسته گوييد.
[ أحزاب60 ] –لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فيها إِلاّ قَليلاً
اگر منافقان و کساني که در دل هايشان مرضي هست و شايعه افکنان در مدينه، [از کارشان] باز نايستند، تو را سخت بر آنان مسلط ميکنيم تا جز [مدتي] اندک در همسايگي تو نپايند.
و کساني که ايمان آورده اند ميگويند: «چرا سوره اي [در باره جهاد] نازل نمي شود؟» اما چون سوره اي صريح نازل شد و در آن نام کارزار آمد، آنان که در دل هايشان مرضي هست، مانند کسي که به حال بي هوشي مرگ افتاده به تو مي نگرند.
آيا کساني که در دل هايشان مرضي هست، پنداشتند که خدا هرگز کينه آنان را آشکار نخواهد کرد؟
[ مدثر31 ] – وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاّ فِتْنَةً لِلَّذينَ کَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيمانًا وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ يُضِلُّ اللّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاّ ذِکْري لِلْبَشَرِ
و ما موکّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم، و شماره آنها را جز آزمايشي براي کساني که کافر شده اند قرار نداديم، تا آنان که اهل کتابند يقين به هم رسانند، و ايمان کساني که ايمان آورده اند افزون گردد، و آنان که کتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شک نيفتند، و تا کساني که در دل هايشان بيماري است و کافران بگويند: «خدا از اين وصف کردن، چه چيزي را اراده کرده است؟» اين گونه، خدا هر که را بخواهد بيراه ميگذارد و هر که را بخواهد هدايت مي کند، و [شماره] سپاهيان پروردگارت را جز او نميداند، و اين [آيات] جز تذکاري براي بشر نيست.
زغ و ریب قلب
[آل عمران8 ] – رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ
[ميگويند:] پروردگارا، پس از آنکه ما را هدايت کردي، دل هايمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتي بر ما ارزاني دار که تو خود بخشايشگري.
[ توبة45 ] – إِنَّما يَسْتَأْذِنُکَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ
تنها کساني از تو اجازه ميخواهند [به جهاد نروند] که به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند.
[ توبة110 ] – لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذي بَنَوْا ريبَةً في قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَکيمٌ
همواره آن ساختماني که بنا کردهاند، در دلهايشان مايه شک [و نفاق] است ، تا آنکه دلهايشان پاره پاره شود، و خدا داناي سنجيدهکار است.