خوشگذرانی با زنان و هوسرانی یکی از ویژگیهای بارز محمدرضا پهلوی بود. این را میتوان از تمام خاطرات، یادداشتها و حرفهای اطرافیانش فهمید.
شاه حتی تا آخرین لحظات عمرش دست از هرزگی برنداشت. به گزارش احمدعلی انصاری دوست وفادار و همراه شاه «تا زمانی که حالش به وخامت گرایید هنوز همان روحیه زنبازی را حفظ کرده بود.»
خبرگزاری فارس در بخشی از گزارشی که در تاریخ دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ با عنوان «درخواست شرمآور محمدرضاشاه از موسسات فساد/ شاهی که صبح عاشق میشد و شب فارغ!» منتشر کرد، نوشته بود:
در سال 1310 شمسی محمدرضا پهلوی به اتفاق دو تن از همکلاسی هایش به نام های حسین فردوست و مهرپور تیمورتاش روانه شهر سوئیس شد تا در کالج «لُه روزه» به ادامه تحصیل بپردازد.
فردوست درباره خاطرات مدرسه «لُه روزه» سوئیس میگوید: «مسألهای که در رابطه با محمدرضا در آن مدرسه رُخ داد، این بود که او به علت بلوغ، به تدریج عضلات بدنش قوی شده بود. محمدرضا از نظر جسمانی نسبت به سنش نیرومندتر بود و از این امر، احساس غرور میکرد و بعدها تا زمانی که برایش میسر بود، این قدرت بدنی را حفظ کرد. در مدرسه، یک محصل مصری بود که زور بازویی داشت و مشت زن خوبی بود و دنبال حریف میگشت. بعضی وقتها که دختری در اتاق بود و ولیعهد میخواست برای دخترک خودنمایی کند، برای مصری شاخ و شانه میکشید که حریف منم! ناگهان به جان هم میافتادند و طوری یکدیگر را میزدند که برای پانسمان به بهداری انتقال مییافتند! هر روز همین بساط بود.»
اما داستان هوسرانی محمدرضا شاه به همین قلدری و خودنمایی در مقابل دختران فرنگی ختم نمیشد. او در طول تحصیلش عاشق یکی از مستخدمهای مدرسه شد و با او ارتباط نامشروع برقرار کرد. دخترک بیچاره که قربانی هوسرانیهای محمدرضا پهلوی شده بود. با دریافت پول مجبور شد که هم بچه را سقط کند و هم از آن مدرسه برود.
خوشگذرانی با زنان و هوسرانی یکی از ویژگیهای بارز محمدرضا پهلوی بود. این را میتوان از تمام خاطرات، یادداشتها و حرفهای اطرافیانش فهمید.
شاه حتی تا آخرین لحظات عمرش دست از هرزگی برنداشت. به گزارش احمدعلی انصاری دوست وفادار و همراه شاه «تا زمانی که حالش به وخامت گرایید هنوز همان روحیه زنبازی را حفظ کرده بود.»
خبرگزاری فارس در بخشی از گزارشی که در تاریخ دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ با عنوان «درخواست شرمآور محمدرضاشاه از موسسات فساد/ شاهی که صبح عاشق میشد و شب فارغ!» منتشر کرد، نوشته بود:
در سال 1310 شمسی محمدرضا پهلوی به اتفاق دو تن از همکلاسی هایش به نام های حسین فردوست و مهرپور تیمورتاش روانه شهر سوئیس شد تا در کالج «لُه روزه» به ادامه تحصیل بپردازد.
فردوست درباره خاطرات مدرسه «لُه روزه» سوئیس میگوید: «مسألهای که در رابطه با محمدرضا در آن مدرسه رُخ داد، این بود که او به علت بلوغ، به تدریج عضلات بدنش قوی شده بود. محمدرضا از نظر جسمانی نسبت به سنش نیرومندتر بود و از این امر، احساس غرور میکرد و بعدها تا زمانی که برایش میسر بود، این قدرت بدنی را حفظ کرد. در مدرسه، یک محصل مصری بود که زور بازویی داشت و مشت زن خوبی بود و دنبال حریف میگشت. بعضی وقتها که دختری در اتاق بود و ولیعهد میخواست برای دخترک خودنمایی کند، برای مصری شاخ و شانه میکشید که حریف منم! ناگهان به جان هم میافتادند و طوری یکدیگر را میزدند که برای پانسمان به بهداری انتقال مییافتند! هر روز همین بساط بود.»
اما داستان هوسرانی محمدرضا شاه به همین قلدری و خودنمایی در مقابل دختران فرنگی ختم نمیشد. او در طول تحصیلش عاشق یکی از مستخدمهای مدرسه شد و با او ارتباط نامشروع برقرار کرد. دخترک بیچاره که قربانی هوسرانیهای محمدرضا پهلوی شده بود. با دریافت پول مجبور شد که هم بچه را سقط کند و هم از آن مدرسه برود.