سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی فروش

.

گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

.

وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک

زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان می‌گفت نوش

.

با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

.

تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

.

گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور

گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش

.

در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

.

بر بساطِ نکته دانان خودفروشی شرط نیست

یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل، یا خموش

.

ساقیا مِی ده که رندی‌هایِ حافظ فهم کرد

آصِفِ صاحب قرانِ جرم بخشِ عیب پوش

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

ولادت فاطمه معصومه سلام الله علیها

ويدئو/سرود اسطوره وقار

سرود ،بهار جان‌ها

گروه سرود میثم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.