سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / انقلاب اسلامی / بزودی لشگر شهدا / چگونه شهید محمود کاوه ناجی کردستان شد؟

چگونه شهید محمود کاوه ناجی کردستان شد؟

بعضی آدم‌ها فرق می‌کنند، هر قدر هم که بخواهند خود را عادی و ساده جلوه دهند، باز هم متفاوتند، چون کارهایی از آنها ساخته است که در شرایط سخت از عهده احدی بر نمی‌آید.

 محمود کاوه از آن دست آدم‌های خارق العاده است، که اصلا قرار نبود یک سپاهی شود؛ از اول خودش و پدرش دوست داشتند که محمود یک طلبه و روحانی باشد؛ دوره طاغوت، برای آنها که درد دین داشتند و فارغ از درد دنیا بودند و روحیه ظلم‌ستیزی و مبارزه طلبی شان

بر روحیه عافیت طلبی می‌چربید این‌ گونه گذشت.

پس پدر دست محمود را می‌گرفت و می‌برد به مدرسه طلبگی و او در جلسات درس آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌ای و شهیدان سید رضا کامیاب و سید عبدالکریم ‌هاشمی نژاد مرتب شرکت می‌کرد. انقلاب که شد اما محمود به یکباره سر از نهاد انقلابی سپاه در آورد، گویا او ذخیره سال‌ها و روزهای سخت و مهار نشدنی دوره دفاع مقدس در جبهه غرب و شمال‌غرب کشور بوده، اما محمود کاوه کجا و جبهه کردستان کجا؟

محمود ۱۷ ساله در سازمان ‌رزم سپاه دوره چریکی ۶ ماهه را به‌طور کامل گذراند و می‌رفت تا به یکی از ابر اعجوبه‌های نظامی دنیا تبدیل شود؛ کما اینکه برای حفاظت از شاهراه حیاتی کشور یعنی راه آهن مشهد، کاوه به‌ فرماندهی برگزیده شد. همان راه آهنی که امروز در آن هر چقدر سر بچرخانی یک تصویر از شهید کاوه نمی‌بینی، او در 17 سالگی به سر انگشتی می‌چرخاند.

اما میدان راه آهن برای محمود ۱۷ ساله ماموریت سختی نبود، توانش را که به رخ همه ‌کشید، مسئولان را مجاب کرد که مهم‌ترین ماموریت امنیتی کشور را که حفاظت از بیت امام در جماران بود به او محول کنند؛ کاوه و گروه ۲۰ نفره اش راهی جماران شدند و او در این مدت بین مشهد به‌عنوان مربی آموزش و تهران به‌عنوان فرمانده حفاظت از بیت امام در رفت و آمد بود تا اینکه یک روز شهید صیاد شیرازی به پادگان سردادور آمد و ماجرای گرفتاری کردستان را به گوش رزمندگان رساند، و رسید آنچه باید به‌گوش آنکه باید.

محمود کاوه تمام اسم و رسم و پست و مقامی را که در سپاه به‌دست آورده بود، همه را کنار گذاشت، از امام رخصت گرفت و عرض کرد که آموزش چریکی دیده و بیشتر به درد جنگیدن می‌خورد و حفاظت را دیگران هم می‌توانند انجام دهند، و امام با اعزامش موافقت نمودند و برای او دعا کردند.

کاوه‌ به کردستان رفت و در بدو ورود، به سقز وارد شد، نه کسی را می‌شناخت و نه کسی او را. برای دوست و دشمن نام محمود‌کاوه، نامی نا آشنا بود.

مقارن ورود محمود کا‌وه به کردستان در سال ۵۹، تمامی نیروهای سپاه در شهرها از پاوه تا مریوان، از دیواندره تا سقز و بانه و بوکان و نقده و… سازمان دفاعی یافتند و تروریست‌های دموکرات و کومله در شهرهای آن خطه و محورهای مواصلاتی، حاکم بودند.

غائله کردستان در سال ۵۸ یعنی یک سال و نیم قبل از ورود محمود کاوه به آنجا راه افتاده بود، و در این مدت از طرف شهیدان صیاد شیرازی و حسن آبشناسان از ارتش و شهیدان بروجردی و ناصرکاظمی و محمد بابا رستمی از سپاه، کارهای مهمی انجام شده بود ولی کافی نبود و ضدانقلاب، همچنان دست بالا را داشت و روز به روز بر سلطه‌اش در غرب می‌افزود.

به طور کلی، سال‌های ۵۹ و ۶۰ اوج خودنمایی ضد انقلاب بود و اگر تلاش و مجاهدت‌ها برای دفع آن باعث مهار این غول ۷ سر نگردیده بود همچنان آنها بر اسب جنایت و اشغال می‌تاختند، تا اینکه مردی جوان به‌نام محمود کاوه در سپاه پاسداران سقز ظهور کرد؛ از گردنه‌خان که کمین آنها را برچید تا پاک‌سازی گسترده و خانه به خانه و کوچه به کوچه در سقز، رفته رفته نامش مانند بمب اتم در تمام کردستان بین دوست و دشمن پیچید. سقز در آن ایام به‌عنوان مرکز تجمع ضدانقلاب کومله و دموکرات و مشخصا قلب این فریب خوردگان استکبار به‌حساب می‌آمد که شهید کاوه ضربات متعدد و کاری به قلب آنها زد و ضدانقلاب را در آن منطقه از پا در آورد. شهید کاوه اواخر سال ۵۹ در کردستان گروه ضربتی را که تشکیل داده بود، از محور سوته بسطام تا نوار مرز شیلر هدایت کرد و جاده را پاک‌سازی کرد. این عملیات باعث شد شر دشمن از شهرهای پایین دستی من‌جمله، مریوان و پاوه به‎کلی کم شود، هر چند از ابتدای غائله کردستان به‌واسطه حضور مردم انقلابی و مومن، ضد انقلاب هیچ‌گاه در مریوان و یا پاوه پایگاه و قدرت چندانی نیافت و به‌خاطر مردم انقلابی، مریوان را «قم» کردستان می‌خواندند.

همچنین کاوه در محور دیگر سقز به روستای سرا رفت و درحالی که تروریست‌ها در به در دنبالش بودند، او جسورانه بالای پشت‌بام مسجد روستا که در تیررس بود رفت و درباره اهداف استکبار برای مردم سخنرانی و روشنگری کرد.

فتح بوکان

از نیمه سال ۶۰ گذشته بود و گروهک کومله همچنان از بوکان به‌عنوان مرکز، جنایات خودش را فرماندهی می‌کرد. مقارن این دوران سردار 20 ساله سپاه اسلام یعنی محمود کاوه درست پس از پاک‌سازی محور سوته بسطام تا نوار مرز شیلر که کسی راهگشایی و پاک‌سازی اش را در خواب هم نمی‌دید، عملیات بوکان را شروع کرد. او همراه با جمعی از مربیان آموزش سپاه مشهد از جمله شهید تقی ضروری و حاج محمد یزدی شناسایی‌های عملیات بوکان را در سکوت خبری و بی‌سرو صدا طی چند ماه انجام داد. و نهایتا در مهر سال ۶۰ سپاه سقز به‌فرماندهی سردار رشید اسلام شهید محمود کاوه از دو محور یکی کوهستان و دیگری محور سقز-بوکان جهت عملیات و آزاد‌سازی شهر راهی بوکان شدند. شخص شهیدکاوه بوکان را محاصره کرد و با تدبیر بالایی به همت شهید محمدجعفر کنعانی و پاسدار سید رضا ریحانی قرق شهر شکسته شد، و با تقدیم تنها دو شهید بوکان از تصرف تروریست‌ها آزاد شد. گفتنی است، عملیات فتح بوکان که پایتخت کومله محسوب می‌شد در دوران خود کمتر از فتح خرمشهر نبود، اما هرگز پوشش خبری از آن به‌عمل نیامد، در عین حال شهید کاوه اولین فرمانده‌ای نبود که وارد کردستان شد اما بعد از ورود، کار ناتمام و زمین مانده دیگران را به انجام رسانید و قوت بازوی شهیدان بروجردی و ناصرکاظمی شد. او شمشیر برنده انقلاب اسلامی و مظهر قدرت الهی علیه کفار بود.

محور اتحاد ارتش و سپاه

 سردار شهید محمود کاوه دو مرتبه به محور بانه-سردشت لشکر کشی کرد. مرتبه اول زمانی بود که ستون موتوریزه ارتش به‌فرماندهی امیر سرافراز اسلام صیاد شیرازی از بانه به‌سمت سردشت در حال حرکت بود که به کمین دموکرات‌ها خورد و سر و ته ستون را زدند؛ همزمان، درخواست کمک برادران ارتش به سپاهِ همیشه آماده و سرحال سقز مخابره شد و در کمترین زمان ممکن، نیروها به‌فرماندهی شهید کاوه به سمت محور بانه-سردشت راهی شدند و رو دست دموکرات‌ها بلند شدند و حلقه محاصره‌ای به محاصره دموکرات‌ها بسته و به‌صورت گازانبری دشمن را قلع و قمع کرد. بحمدالله برادران ارتش از محاصره و خطر صددرصدی رها گشتند و به ید واحد ارتش و سپاه بخشی از محور هم پاک‌سازی شد.

همچنین اوایل سال ۶۱ قبل از تشکیل تیپ ویژه شهدا، شهید کاوه عزم خود را برای پاک‌سازی این محور جزم کرد و با نیروهایش به‌سمت محور بانه-سردشت به راه افتاد و نهایتا در خرداد ۶۱ محور را از لوث وجود

ضد انقلاب پاک‌سازی کردند. در این عملیات برادر پاسدار مصطفی طیاره روی پل آهنی سردشت به‌شهادت رسید و یک سر اژدهای مخوف ضدانقلاب را شهید کاوه قطع نمود. و فقط سر دیگر آن و مرکز قدرت آنها یعنی محور سردشت به پیرانشهر باقی ماند.

تصرف سد بوکان

 ضدانقلاب ملعون از ابتدای درگیری‌های کردستان شاهرگ مهم سد بوکان را در اختیار داشت و تهدید می‌کرد چنان‌که کسی از قوای جمهوری اسلامی به سد نزدیک شود، آن را منفجر خواهد کرد. همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا به‌فرماندهی شهید ناصر کاظمی و با مسئولیت عملیاتی شهید محمود کاوه، شخص کاوه این ناجی مخلص کردستان داوطلب بازگشایی راه و نجات و تصرف سد بوکان شد؛ یکی از ده‌ها عملیاتی که هیچ‌کدام از سران حاضر در منطقه حاضر به قبول آن نشده بودند، و لکن عملیات با حربه لباس مبدل محلی و به‌صورت رعد آسایی، توسط محمودکاوه با اطمینان قلبی کامل و رشادتی بی‌حد و حساب، انجام و با رعایت اصل غافلگیری، دشمن، مرعوب ضرب شست قوای اسلام گشت و سد فتح شد. باید یادآوری کرد، ضد انقلاب، به‌جهت کینه بسیار از نام محمود کاوه و ضربات مهلکی که سردار به آنها وارد آورده بود نام ایشان را در مقابل درهای ورودی سد نوشته بودند که هر روز پا روی نام پر افتخار او بگذارند! در این عملیات سردار شهید علی اصغر حسینی محراب، رشادت فراوان و اخلاص بی‌پایانی از خود بروز داد که جای یادآوری از نام بلند آوازه این شهید ضروري‌است.

فتح الفتوح سردشت-پیرانشهر

سران ضدانقلاب پیغام داده بودند، اگر فرماندهان جمهوری اسلامی توانستند محور سردشت-پیرانشهر و متعاقبا پایگاه مهم آنها یعنی جنگل آلواتان را تصرف کنند زنان خود را طلاق داده و به فاتح محور سردشت-پیرانشهر و آلواتان می‌بخشند! این خبر به گوش سردار فاتح کردستان یعنی محمودکاوه رسید و در حضور همه فرمود زنانشان پیشکش خودشان، به‌حول و قوه‌ الهی به این محور حمله و آن را فتح خواهیم کرد.

در تاریخ ششم شهریور سال ۶۱ قوای تیپ ویژه شهدا با حمله به محور پیرانشهر به سردشت با طرح و عملیاتی که شهید کاوه آن را چیده بود قصد پاک‌سازی را با یاد حضرت حیدر کرار آغاز کردند، قبل از آغاز عملیات، فرماندهان بزرگ ارتش پاک‌سازی این محور را در عرض ۳ ماه محال ممکن دانسته بودند، لکن شهیدان بروجردی و ناصرکاظمی، با اعتمادی که به محمود کاوه داشتند بر آغاز عملیات اصرار ورزیده و دل به طرح و نقشه‌های ناب شهیدکاوه دادند.

در همان روز نخست عملیات، ناصرکاظمی فرمانده دلاور تیپ ویژه شهدا در بادین آباد به‌شهادت رسید و سپاه پاسداران یکی از بزرگ‌ترین و دلاورترین فرماندهان تاریخ خود را از دست داد. شهید بروجردی که برای پیروزی در عملیات، وجود محمود کاوه را ضروری و شرط می‌دانست، با درگیر نکردن او که تیپ ویژه شهدا به امید حضور وی تاسیس شده بود، محمد علی گنجی‌زاده را به‌سمت فرماندهی برگزید که ایشان هم در همین عملیات گسترده که طولانی‌ترین عملیات تاریخ جنگ ما بود در روز 29 شهریور در حالی‌که تنها ۲۲ روز از فرماندهی وی بر تیپ می‌گذشت به‌شهادت رسید. در ادامه شهید عباس ولی نژاد که پیش‌تر توسط شهید کاوه از مشهد به کردستان فراخوانده شده بود، فرمانده تیپ ویژه شهدا شد که او هم پس از گذشت 40 روز در همین عملیات در ارتفاعات کچل آباد به‌فیض شهادت نائل آمد و نهایتا با پیشنهاد شهید کاوه، جهت ادامه عملیات سردار جانباز چنگیز عبدی به‌فرماندهی تیپ برگزیده شد.

فتح آلواتان

در ادامه عملیات پاک‌سازی جاده سردشت-پیرانشهر، مرکز رادیویی ضدانقلاب توسط شهید کاوه و یارانش منهدم شد و فتح ارتفاعات مرزی جنگل آلواتان نیز با رشادت وی و یاران و بسیجیان جان برکف انجام گرفت. سرتیپ شهید حسن آبشناسان فرمانده تیپ نوهد در وصف رشادت‌ها و تخصص شهید کاوه در پایین قله آلواتان و در حضور شهید بروجردی و فرماندهان ارتشی فرمود، اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به حضرت امام وجود داشته باشد محمود کاوه است، و هر رزمنده‌ای که بخواهد خوب پخته و آبدیده میدان جنگ شود باید به تیپ ویژه شهدا نزد کاوه برود.

سرانجام با بازگشایی و پاک‌سازی کامل جاده و ارتفاعات مشرف آن در آبان سال ۶۱ خبر این فتح‌الفتوح در میان مردم کشور موجی از شادی را برانگیخت و حضرت امام(ره)رزمندگان تیپ و فرمانده دلاور آن را به حضور طلبیدند. و نقل است که فرمانده کل سپاه در مصاحبه‌ای تلویزیونی فتح الفتوح جاده سردشت-پیرانشهر را مهم‌تر از فتح خرمشهر برشمرد.

کاوه ناجی کردستان

میان رزمندگان کردستان و لشکر ویژه شهدا معروف است که سردار رشید اسلام شهید ناصر کاظمی، شبی قبل از عملیات سردشت-پیرانشهر و در حضور یاران و فرماندهان کردستان و برادر و شوهر خواهر خودش، کلامی تاریخی را در وصف شهید کاوه فرمود، که حجتی مبین شد. در حالی‌که هر کسی از خدمات خود در نبردهای منطقه در این جلسه یاد می‌کرده، نوبت که به شهید ناصر کاظمی می‌رسد، آهی از ته دل کشیده و می‌فرماید، هر فردی دو سال در سپاه خدمت کند و به‌شهادت نرسد،باید در پرونده اعمال خود تجدید و بررسی نماید و دو سال من هم دارد تمام می‌شود و هنوز شهید نشده‌ام، اما با این حال ناراحت نیستم، زیرا که من برای جمهوری اسلامی و مردم ایران کاری کرده‌ام که می‌دانم خدا مرا خواهد آمرزید، در حالی‌که همه منتظر بودند او از فتوحات و دلاوری‌هایش بگوید اما او کلامی را فرمود که همه مات و مبهوت شدند. شهید ناصر کاظمی فرمود؛ من برای جمهوری اسلامی و مردم کشور مردی با وجود چون محمود کاوه را کشف کردم و یقین دارم او با طرح‌های عملیاتی و دلاوری بی‌مانندش غائله کردستان را با پیروزی خاتمه داده و مردم کشور و خطه غرب و شمال‌غرب را نجات خواهد داد. و در ادامه فرمود از نظر من محمود کاوه ناجی کردستان است.

طوفان نبردها و پاک‌سازی‌ها

 شهید کاوه با پی‌گیری مستمر و موثر و طرح‌ریزی عملیات‌های گسترده و سرتاسری در تمامی خطه کردستان و آذربایجان غربی و کرمانشاه و وارد کردن ضربات پی‌در‌پی به ضد انقلاب، تقریبا مرکز قدرت و فرماندهی تروریست‌ها را تا پایان سال ۶۲ از بین برد و تمامی مناطق و شهرها و ارتفاعات را از لوث وجود آنها و دشمن بعثی پاک‌سازی کرده بود، در همین جهت وی در ابتدای سال ۶۲ نیروهای اسلام که بیشتر آنها اهل گیلان بودند و در ارتفاعات دوپازا مشرف به سردشت، به محاصره دشمن در آمده بودند، را در حمله‌ای طوفانی نجات داد و متعاقبا برای فتح ارتفاعات از دست دشمن به طراحی حمله و عملیات پرداخت، و نیروهای عراق را از منطقه بلفت و دوپازا به عقب راند و بلندی‌هایی را که از اول جنگ دست دشمن بود به تصرف در آورد و دید تیر دشمن به سردشت را که مردمش را همیشه با آتش توپخانه مورد حمله قرار می‌داد نجات بخشید.

فتح حاج عمران و ۲۵۱۹(عملیات والفجر۲)

با پایان گرفتن فتوحات شهید کاوه در بلفت دوپازا‌، از طرف فرماندهان سپاه عملیات بزرگی با نام والفجر۲ در منطقه حاج عمران عراق با هدف اصلی فتح ارتفاع ۲۵۱۹، کله اسبی و تپه شهید صدر و گرد کوه و… طرح ریزی گردید، بر همین اساس لشکرهای بزرگ و نامداری چون ۸نجف اشرف به‌فرماندهی شهید احمد کاظمی، ۱۴ امام حسین(ع) به‌فرماندهی شهید حسین خرازی،۱۰سیدالشهدا به‌فرماندهی شهید موحدی دانش و ۳۳ المهدی وارد منطقه گردیده و تیپ ویژه شهدا هم به‌عنوان احتیاط قرار گرفت، با شروع عملیات لشکرهای یاد شده علی رغم تلاش و جهاد فراوان کاری از پیش نبرده و ارتفاع ۲۵۱۹ همچنان در دست دشمن باقی ماند و غیرقابل تصرف می‌نمود، و از سوی فرمانده سپاه شهید کاوه و تیپ ويژه شهدا به‌عنوان راهگشای عملیات و نیروی پیشرو و خط شکن سپاه پاسداران، برای فتح و تثبیت قله و منطقه حاج عمران فراخوانده شدند.

شهید محمودکاوه به خاطر اینکه آمادگی و تبحر رزمی نیروهایش را به رخ دوست و دشمن بکشد، تنها با استعداد دو گردان وارد منطقه شد و قله ۲۵۱۹ حاج عمران را به اشاره سرانگشتی و با قدرت و سرعتی مافوق تصور فتح کرد و خط را شکست و تثبیت نمود و تحویل لشکرهای یاد شده داد. باید یادآوری کرد که شهید کاوه در این عملیات آنچنان ضربات مهلکی بر پیکر ارتش بعثی عراق وارد کرد که تا مدتها کمر راست نکردند.

عملیات قائم آل محمد(عج)

«قائم آل محمد(عج)» عملیاتی مهم در تاریخ فتنه کردستان است، که طی آن نیروهای اسلام به‌فرماندهی شهیدمحمود کاوه با دو روز پیاده‌روی از بیراهه در کوهستان از سمت مریوان و پنجوین، خود را به دشمن کومله که در آن‌سوی مرز پنهان شده و پایگاه تشکیل داده و تجمع نموده بودند رسانید. کومله‌ای‌ها حتی به خواب خود نمی‌دیدند که هیچ نیرویی از طرف جمهوری اسلامی، با وجود صخره‌ها و کوهستان‌های صعب‌العبور، توان راهپیمایی با ادوات را در آن مسیر داشته باشد. پس بنابراین زمانی‌که شهید کاوه در روستاهای عبدل‌آباد و هرمدل‌،به آنها رسید، دشمن کاملا غافلگیر شد. گزارش شده که حدود ۶۰۰ قبضه سلاح کلاشینکف از آنها به غنیمت رفت که در تاریخ نبردهای چریکی دنیا بی‌نمونه است. و رسما سازمان رزم کومله از میان رفت. و شهید کاوه به عملیات قائم

آل محمد(عج) بسیار افتخار می‌نمود. با این عملیات و با توجه به تلفات بسیار سنگین و بی‌شمار، رسما سازمان رزم ضدانقلاب از هم فروپاشید، و همگان دریافتند که محمودکاوه ستون فقرات نبردهای کردستان و منطقه غرب و شمال‌غرب کشور است.که توانست با ورود خود به منطقه کار نیمه تمام دیگران را با پیروزی به پایان رساند و توطئه غربی‌ها و فتنه منافقین را مبنی بر ایجاد اسرائیل دوم در منطقه منهدم و نابود نماید.

عملیات‌های پی‌در‌پی

شهید محمود کاوه و نیروهای لشکر ویژه شهدا، در ادامه عملیات والفجر۴ و پاک‌سازی ضد انقلاب در منطقه سردشت، عملیات لیله القدر در حوالی مرز ترکیه و روستای حسنلو، عملیات مشترک قادر با ارتش در جبهه سیدکان عراق و عملیات بدر بسیار خوش درخشید.

لشکر وی در عملیات بدر به‌صلاحدید حضرت امام خامنه‌ای و به‌عنوان راهگشا و خط شکن وارد شد و به این منظور۶ ماه آموزش مخصوص غواصی و متعاقبا تشکیل یگان دریایی قائم به‌فرماندهی شهید محراب و آموزش ویژه هلی برن را از سر گذراندند. که در این عملیات شخص شهید کاوه رشادت بی‌حدی از خود نشان داده و چندبار مجروح گردید و به‌طوری‌که در طی عملیاتی شهادت طلبانه هنگام حمله ارتش زرهی دشمن و‌تانک‌های آنها، شخص شهیدکاوه در خاکریز خط مقدم نبرد حاضر شد و مشغول فرماندهی و مقابله بود که، گلوله‌ای به سینه ایشان خورد و سپس به‌واسطه ترکش گلوله توپ به دستش دوباره مجروح شد.

فتح الفتوح والفجر۹

تاریخ دفاع مقدس را که بنگری، به اسامی عملیات‌های مهم و سرنوشت ‌سازی برمی‌خوری، که هر کدام دنیایی از خاطرات تلخ و شیرین است.

اما عملیات والفجر۹ با تمام اهمیت و پیروزمندیش آنچنان که باید اسم و رسمی نیافته است. والفجر۹ اولین عملیات پیروزمند ما بود که اراضی مهم یک استان عراق با فرماندهی مستقیم و رشادت بی‌حد شهید کاوه توسط قوای اسلام فتح شد و مانند همه عملیات‌های دلاورانه و پیروزمندانه شهید کاوه در رسانه‌ها و موسسات مربوط به حوزه دفاع مقدس مهجور و مظلوم مانده و به‌گوش نسل جوان و مردم نرسیده و در سکوت باقی مانده است.

از سوی دیگر اما خبر پیروزی این عملیات توسط رزمندگان سپاه اسلام، در دوران خود به تمام دنیا مخابره شد و خبرنگاران سراسر جهان جهت اعلام و انعکاس خبری این عملیات به منطقه گسیل شدند. علت اصلی این شوک خبری در دنیا هم وجود شخص محمود کاوه بود که توانست معادلات دکترین نظامی جهان را در این عملیات تحت‌الشعاع قرار دهد. در این عملیات، لشکر پیروز ویژه شهدا نقش عمده و هدایت اصلی عملیات را بر عهده داشت و ارتفاعات مهم هزار قله و سارسیر و… فتح شد.

یک گردان مقابل دو لشکر

پس از پیروزی‌های به‌دست آمده رزمندگان اسلام در پایان سال ۶۴ در عملیات‌های والفجر۸ و والفجر ۹،

رژیم بعث عراق که از ابتدای جنگ مورد حمایت کشورهای اروپایی و آمریکایی و عربی بود‌،تاکتیک خود را در جنگ عوض کرد و رو به دفاع متحرک آورد و در پی آن، حمله گسترده و غافلگیرانه‌ای را در شب عید به متصرفات قوای اسلام در غرب کشور انجام داد، متعاقبا لشکر ویژه شهدا که بعد از پیروزی بزرگ در والفجر ۹

منطقه را به نیروهای پدافندی تحویل داده و اکثر رزمندگان در مرخصی بعد از عملیات بسر می‌بردند.

دقیقا اول فروردین سال ۶۵ دشمن بعثی با دو لشکر کماندویی و به‌صورت برق‌آسا شروع به پیشروی نمود. از طرف فرماندهی خبر به شهید کاوه که در مشهد بود رسید که به‌سرعت با نیروها وارد عمل شوند، بنابراین در موقعیت زمانی خاص امکان جمع‌آوری نیروهای لشکر اصلا وجود نداشت و تنها یک گردان نصفه و نیمه (گردان امام سجاد) در کمترین زمان ممکن با جمع‌آوری نیرو به منطقه اعزام شدند. در این‌جا نیز شهید کاوه با رزمندگان گردان امام سجاد(ع) اوج نبوغ، شجاعت و شهادت طلبی را به دنیا نشان داد. او با یک گردان جلو دو لشکر عراقی جنگید و آنها را که اگر شهید کاوه نمی‌بود تا کرمانشاه بی‌هیچ مانعی می‌آمدند به عقب راند و تعقیب کرد. وی میدان جنگ را طی نبردی سخت و طولانی به منطقه چال خزانه و سپس در ادامه به حاج عمران عراق کشاند. در این‌جا شهید کاوه روی قله ۲۵۱۹ به ضرب ترکش نارنجک به سر تا دم شهادت پیش رفت، اما پس از مدتی بهبود یافت.

آوردگاه کربلای ۲؛ شهادت

قاطعانه باید گفت، در عملیات کربلای دو محمود کاوه باید شهید می‌شد چون خواست خدا این‌طور مقدر فرموده بود، تا این‌جای کار هم به لطف الهی زنده مانده بود.

کاوه مانده بود و خدا او را نگه داشته بود تا کردستان نا‌امن را امن و آرام کند. او فرمانده آرام روزهای ناآرام کردستان بود، که خدا در پساپرده غیبش این رادمرد و قهرمان نامی جهان اسلام را ذخیره داشت. و الا اگر لطف الهی نبود محمودکاوه ‌باید هزاران بار در همان جنگ‌ها و زد و خوردهای تن به تن نبردهای سهمگين کردستان شهید می‌شد، مثلا همان گلوله‌ای که در نبرد و پاک‌سازی منطقه محمد شاه پایین خورد و خونریزی داخلی کرد و ۶۰ سانت از روده‌اش را بریدند که زنده بماند.

یا گلوله‌ای که در عملیات بدر هنگام حمله لشکر زرهی و‌تانک‌های عراقی به خاکریزهای اسلام به سینه‌اش خورد و بعد از آن ترکش گلوله توپ دستش راشکست، که لطف خدا او را دوباره به ملت بخشید، و یا همین ۱۲ ترکش نارنجکی که هنگام نبرد در حاج عمران عراق به‌سرش خورد که افسر عراقی نارنجک را به‌سمتش پرتاب کرد و نارنجک روی دامنه ۲۵۱۹ به سینه کاوه خورد و او که نیروهایش در پایین کوه به دنبالش بودند، با پا نارنجک را به بالا و به‌سمت بعثی‌ها ‌انداخت که روی هوا منفجر شد، و خودش مجروح شد و شهادتش حتمی بود.

به‌همین منوال چند بار خداوند رحمان، محمود کاوه را حفظ کرد تا کاوه این خورشید حاج عمران برود، برسد به کربلای دو؛ عملیاتی با رمز یا ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام و خواب سیدالشهدا را ببیند که او را به خیمه‌گاه خود فرا خوانده و نجواکند؛ «ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده/ گوشه‌ای از کربلا جا و مکانم بده» و دو رکعت نماز پیروزی رزمندگان اسلام و شهادتش را ادا کرد و در دل سیاهی شب مسیر قله‌ای را طی کند که مشهد شهادت او باشد. و نگاهی به عقبه لشکر ویژه شهدا ‌انداخت و نگاهی به عقب‌تر یعنی مرز تمرچین و خاک غرب و شمال‌غرب.

 گویی کاوه دیگر کاری نداشت؛ کردستان آرام شده و آذربایجان غربی امن گشته و کرمانشاه همچنان سربلند است، از پاوه تا مریوان و سقز و دیواندره و بانه و بوکان و نقده و میاندوآب و سلماس و سوته بسطام و شیلر و مهاباد و سردشت و پیرانشهر و شاهین‌دژ و تکاب و ارومیه و آلوتان و نور و لک لک و هیلما و خورخوره کاملا امن شده بودند. ناجی کردستان و یارانش، نه تنها مردم کردستان بلکه تمام ایران را از یک خطر حتمی و صددرصدی رهانیده بودند.

او طی کمتر از هشت سال شبانه‌روز برای خدا جنگیده و تمامی محورها و قله‌ها و سلسله جبال زاگرس و بیش از ۳۰۰۰ پارچه آبادی و روستا را پاک‌سازی کرده و طلسم شب‌های نا آرام کردستان را برای همیشه به لطف خدا و همت رزمندگان اسلام و رشادت و تدبیر الهی که به وی عطا گشته شکسته و امن کرده و دیگر جز لبیک به شهادت، که حق این‌همه مجاهدت او بود، کاری نداشت.

وقت آن بود که مانند همیشه خود را زودتر و جلوتر از نیروهای لشکر به دشمن برساند؛ به آقا محمود گفته‌اند که سنگر کالیبر دشمن شب گذشته تعداد زیادی از بچه‌ها را شهید کرده؛ برادر محمود هم اهل انتقام است وتلافی؛ و هم اهل شهادت و شهادت طلبی!

 او راهی سنگر کالیبر و تیربار چهارلول دشمن می‌شود. آتش عراقی‌ها بی‌حد و حساب است، و شجاعت محمود کاوه هم بی‌پایان‌، آنها در سنگرهای بتونی نشانه رفته‌اند و کاوه و نیروهایش در مقابل به ریسمان الهی چنگ‌انداخته‌اند، لحظاتی بعد او همراه دو

بیسیم چی و چند تن از برادران به نزدیکی بعثی‌ها می‌رسد که صدای گلوله یک خمپاره آسمان حاج عمران را می‌لرزاند و محمود کاوه،خورشید حاج عمران و آذرخش آذربايجان و ناجی کردستان را به یک آه عمیق و از ته دل شهید می‌کند.

علی علیجانی

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

پدر شهید خرازی از شهید زاهدی می‌گوید

پدر سردار شهید خرازی درباره سرلشکر شهید زاهدی در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین

چه کسی کردستان را تقدیم ضد انقلاب کرد؟

ضد انقلاب از زمانی جری‌تر شد که قرنی توسط بازرگان برکنار شد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.