- نشانه کمال دین در کلام امام رضا ( علیهالسلام)
دوران امامت امام رضا علیهالسلام یکی از پر تلاطمترین دورههای تاریخ اسلام از جهت گسترش فرقههای فکری و کلامی در بدنه اسلام بود. برخی از این فرقهها از تشیع برخاستند مانند واقفه که بر امامت امام کاظم علیهالسلام متوقف شدند و برخی نیز مانند اهل حدیث، معتزله و اشاعره از دل جامعه سنیمذهب به فعالیتهای خود ادامه میدادند و دستهای دیگر نیز خارج از دایره اسلام مانند مَشبّهه یا مکتب تشبیه و یا طبیعتگرایان نیز راه کفر را پیشه میگرفتند.
اما مهمترین مسئلهای که همواره مورد گفتمان این فرقههای اسلامی بود، مسئله امامت و خلافت بود؛ وقتی به عمق دیدگاه این دست از فرقهها رجوع میکنیم، چیزی جز تعصب بر اثبات خلافت خلفای سهگانه خود و تطهیر اعمال ناپسند صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در ماجرای شوم سقیفه بنیساعده مشاهده نمیکنیم؛ مثلاً معتزلیان نصب امام را واجب میدانستند، اما در اینکه چه کسی باید این وظیفه را بر عهده داشته باشد، اختلاف کردند. برخی از آنها وجوب نصب امامت را بر عهده امت میدانستند، اما معتقد بودند که وجوب نصب امام از طرف خداوند بر عهده امت نهاده شده است. یا معتزله، انتخابات را تنها راه تعیین امام میدانستند.
جریان «اهل حدیث» در مورد امامت، قائل به اختیار هستند و به وجود نصّ قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نصّ بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است.
جریان غالب در محافل اهل حدیث کوفه، برتر شمردن امیر مؤمنان بر عثمان بود؛ حتی گاه از برتری حضرت بر شیخین سخن به میان میآمد، اما در هر صورت تفضیل و فضیلتبخشیِ شیخین به عنوان نظریه عمومی اصحاب حدیث یاد شده است.
از این جهت است که مأمون عباسی به شدت از این فرقهها حمایت میکرد به ویژه آنکه او را پیرو مکتب معتزله دانستهاند.
اما امام رضا علیهالسلام در کنار مناظراتی که با سایر فرقههای انحرافی و حتی ادیان آسمانی داشتند، حساب ویژهای در موضوع امامت و خلافت الهی باز کرده بودند به گونهای که مهمترین حدیث در موضوع اثبات امامت و ابعاد امامت از سوی آن امام بزرگوار برای شیعیان به یادگار ماند.
به این بهانه طی چند شماره به بررسی و شرح این حدیث میپردازیم.
فردی به نام عبدالعزیز بن مسلم میگوید همراه امام رضا علیهالسلام در مرو بودیم و در مسجد جامع آن شهر جمع شدیم و مردم در موضوع امامت بحث و گفتوگو میکردند و اختلاف عقیده بسیارى را ذکر کردند.
خدمت سرور و مولایم امام رسیدم و او را از سخنان مردم آگاه کردم.
امام لبخندى زد، سپس فرمود: اى عبدالعزیز، این طایفه ندانستند و در دین خویش فریفته شدند.
از همین فراز از روایت، گفتمان غالب جهان اسلام مشخص میشود؛ گفتمانی که حول مسئله امامت و خلافت مسلمین است به گونهای که تا سرزمین مرو گسترش یافته است.
مرو شهری باستانی در «فرا رود» و از شهرهای مهم خراسان بزرگ بود که امروزه در کشور ترکمنستان واقع شده است.
قدمت مرو به پیش از میلاد مسیح میرسد. اقلیت بزرگی از شیعه در این شهر زندگی میکنند.
قیام ابومسلم خراسانی علیه بنیامیه از ناحیه مرو آغاز شد.
حضور امام رضا علیهالسلام در سالهای 201 تا 203 ه.ق در این شهر به علاقهمندی بسیاری از مردم این شهر به آن حضرت و آشنایی آنان با تشیع منجر شد.
بنابراین حدیث امامت در خلال هجرت تمدنساز امام رضا علیهالسلام به طوس و اواخر عمر شریفشان صادر شد.
همانا خداوند جلیل و عزیز، جان پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را نستاند تا آن هنگام که دین را بر او کامل کرد و قرآن را بر او فرو فرستاد که آشکارکنندۀ هر چیزى بود و حلال و حرام و احکام و همۀ نیازهاى مردم را در آن، به طور کامل بیان کرده بود؛ و فرمود «ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْءٍ؛ ما هیچ چیز را در کتاب فروگذار نکردهایم». (انعام38)
و در حج پایانى که پایان عمر پیامبر بود بر او فرو فرستاد: «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما به عنوان دینی رضایت دادم». (مائده3) و موضوع امامت از کامل شدن و کمال دین است.
و پیامبر درنگذشت تا آنگاه که نشانههاى دینش را براى امت خویش آشکار کرد و راههایشان را بر آنان روشن کرد و آنان را در راه حقّ نهاد و على علیهالسلام را براى آنان تا همیشه پرچم و جلودار قرار داد. و هیچ چیز از نیازهاى امت خویش را رها نکرد مگر آنکه آن را آشکار و واضح کرد.
پس هر که پندارد که خداوند دینش را کامل نکرده، بىگمان کتاب خدا را نپذیرفته است و هر که کتاب خدا را نپذیرد و وا گذارد، مسلماً کفر ورزیده است.
آیا از منزلت و جایگاه امامت در میان امت آگاهى دارند تا بخواهند اختیار آن را بر عهده بگیرند؟
امام رضا علیهالسلام در این فراز به دو موضوع اشاره داشتند:
اول تکمیل دین برای پیامبر اسلام و نیز نزول قرآن بر ایشان.
دوم، تذکر به ماجرای غدیر و انتصاب امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم.
در پیوند گزارهی اول به گزاره دوم یعنی تکمیل دین برای پیامبر و نزول قرآن به ماجرای امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام، امامت را کمال دین معرفی کردند، همچنان که در سایر احادیث ذیل آیه سوم مائده، کمال دین و اتمام نعمت را ولایت امیر مؤمنان تفسیر کردهاند، مانند روایت امام باقر علیهالسلام که فرمود «كَمَالُ الدِّینِ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ( علیهالسلام).» (تفسیر فرات کوفی، ص119) بنابراین دین با سر نهادن بر ولایت و امامت عترت کامل میشود.
بعد امام به مسئلهای منطقی اشاره کرده و فرمود «پیامبر درنگذشت تا آنگاه که نشانههاى دینش را براى امت خویش آشکار کرد و راههایشان را بر آنان روشن کرد.» یعنی مگر امکان دارد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از دنیا بروند و مردم را به حال خود واگذارد و خلیفه خویش را تعیین نکند. بعد تأکید میکنند اگر کسی تصور کند که خداوند دینش را تا قبل از وفات پیامبر کامل نکرده با کتاب خدا مخالفت کرده است که در این صورت به ورطه کفر افتاده است.
از این جهت آن عده که درباره امام سخن میگویند، از منزلت امام در میان امت آگاهی ندارند تا بخواهند با اختیار خود دست به انتخاب امام بزنند. این نکته برای فرقههایی همچون معتزله است که انتخاب امام امت را به اختیار امت دانستند.
- امام رضا ( علیهالسلام) چگونه امامت و خلافت ظالمان را رد کرد؟
موضوع امامت و خلافت بر مسلمین همواره محور گفتمان فرقهها و نحلههای فکری بود. عمدۀ این فرقهها اعتقاد داشتند بر اینکه هر فردی میتواند با اختیار خود و انتخاب مردم، خلیفۀ مسلمین شود؛ در این صورت اطاعت از او واجب است، هرچند فاسق باشد؛ لذا عمدتاً اعتقادی به نصّ امامت ندارند؛ نصّ امامت به این معناست که شیعیان درباره امامت و خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از قرآن، احادیث و سفارشات پیامبر تبعیت کرده، معتقدند که امام باید دارای ویژگیهای عصمت باشد و این ویژگی جز در دوازده امام معصوم وجود ندارد، اما سایر مذاهب اسلامی بیهیچ دلیل منطقی، اساس عقیدۀ خود را خلافت خودخواندۀ برخی صحابه قرار دادند.
وقتی به داستان زمامداریِ پس از رسول خدا در مهمترین منابع اهل سنت مثل صحیح بخاری نگاه میکنیم، دلیل منطقی در انتخاب خلیفۀ مسلمین جز تعصب عربیت و … را نمیبینیم؛ این در حالی است که پیامبر در طول عمر شریفشان مدام بر امامت و خلافت امیر مؤمنان و سایر اهل بیت وحی تصریح داشتند و در حجةالوداع و روز غدیر به صورت رسمی بر امامت و خلافت امیر مؤمنان تأکید کردند، اما در هر صورت بر خلاف نصّ سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، آنچه نباید، اتفاق افتاد. به دنبال آن، این بدعت در اسلام نهاده شد که هر فردی هرچند فاسق باشد، به انتخاب مردم میتواند بر مسند خلافت بنشیند و خود را جانشین بلافصل رسولالله صلی الله علیه و آله وسلم معرفی کند!
مسئلهای که نه عقل میپذیرد و نه قرآن و سنت بر آن دلالت میکند. اهل بیت علیهمالسلام در طول عمر شریفشان در قالب مناظرات و مباحثات این منطق را با ادلههای قرآنی، برهانی و عقلی به چالش میکشیدند.
از مهمترین مباحث دربارۀ امامت، حدیثی از امام رضا علیهالسلام است که به دنبال گفتوگوی کلامیون درباره مسئله خلافت و امامت بر مسلمین در مرو صادر شد.
راوی میگوید همراه امام رضا در مرو بودیم و در مسجد جامع آن شهر جمع شدیم و مردم در موضوع امامت بحث و گفتوگو میکردند و اختلاف عقیده بسیارى را ذکر کردند. پس من به خدمت سرور و مولایم امام رضا رسیدم و او را از سخنان مردم آگاه کردم.
امام لبخندى زد و ضمن سخنانی فرمود: «هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ؛ یعنی آیا از منزلت و جایگاه امامت در میان امت آگاهى دارند تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد.»
سپس به تبیین امامت مبتنی بر آیات قرآن پرداخته، فرمود «إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّوَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» یعنی امامت [مقامی] است که خداوند، ابراهیم خلیل را بعد از نبوت و دوست خالص خدا شدن در مرتبۀ سوم، ویژۀ او ساخت و فضیلتى است که با آن بزرگش داشت و نامش را بلند آوازه کرد. پس خداوند جلیل و عزیز فرمود: «و چون ابراهیم را پروردگارش به کلمات مبتلاء کرد و (آن کلمات) را کامل کرد، به او فرمود: من تو را امام برای مردم قرار دادم». (بقره124)
این فراز از کلام امام رضا علیهالسلام گویای دو مسئلۀ محوری است: اول اینکه صحبت از مسئلۀ امامت و جایگاه امامت، نیاز به معرفت عمیق دینی دارد. دوم اینکه جایگاه امامت نزد خداوند رفیع است و هر کسی نمیتواند ادعای این مقام را کند.
سپس امام بر اساس آیهای از قرآن، به امامت ابراهیم نبی اشاره میکنند تا نشان دهند که امامت، مقامی الهی است نه به اختیار مردم. از این جهت هر کسی حق ندارد خود را در این جایگاه قرار دهد، وگرنه جزو ظالمان خواهد بود،
همچنان که در ادامه حدیث فرمود قالَ الْخَلِیلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ ابراهیم خلیل با خوشحالى گفت «از ذریهام چطور؟ فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد». (بقره124)
بعد تأکید کردند «این آیه، امامت هر ظالمپیشهاى را تا روز قیامت باطل کرد و امامت را در برگزیدگان نهاد. آنگاه خداوند با قرار دادن امامت در نسل برگزیدگان و پاکان، آن را بزرگ و ارجمند داشت.»
- معیار قبولی اعمال در روایت امام رضا ( علیهالسلام)
موضوع امامت و خلافت بر مسلمین همواره محور گفتمان فرقهها و نحلههای فکری بودهاست. عمدۀ این فرقهها اعتقاد بر این داشتند که هر فردی میتواند با اختیار خود و انتخاب مردم، خلیفۀ مسلمین شود؛ در این صورت اطاعت از او واجب است، هرچند فاسق باشد؛ لذا عمدتاً اعتقادی به نصّ امامت ندارند؛ نصّ امامت به این معناست که شیعیان درباره امامت و خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله از قرآن، احادیث و سفارشات پیامبر تبعیت کرده، معتقدند که امام باید دارای ویژگیهای عصمت باشد و این ویژگی جز در دوازده امام معصوم وجود ندارد، اما سایر مذاهب اسلامی بیهیچ دلیل منطقی، اساس عقیدۀ خود را خلافت خودخواندۀ برخی صحابه قرار دادند.
این مسئله سبب بروز چالشهای زیادی در جامعه مسلمین از جمله شکلگیری فرقهها و نحلههای متعدد در اسلام شد. اساس تفکر این فرقهها حول مسئله امامت و خلافت مسلمین بود. عمده این فرقهها بر خلاف آموزههای نبوی، مدعی شدند امامت و خلافت مسلمین باید به انتخاب مردم باشد، هرچند آن فرد، غیر معصوم و حتی فاسق باشد. آن عده هم که مقداری حقیقت را درک کردند، خلافت و امامت را مقامی از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله دانستند و حکومت افراد غیر معصوم و فاسق را روا ندانستند و حق را به امیرالمؤمنین دادند، اما در عین حال قائل به این شدند هرکه به عنوان خلیفه مسلمین و با انتخاب مردم (هرچند به باطل) روی کار آمد، اطاعتش واجب و مخالفت با او، نشانه خروج از دین است! در هر صورت گفتمان رایج مسلمین در طول تاریخ اهل بیت علیهم السلام حول ردّ و اثبات این امر بود. در این راستا هر یک از ائمه به تبیین اندیشه صحیح امامت میپرداختند.
حدیث امامت؛ امام رضا علیهالسلام فرمودند اصل امامت از جانب خداست نه اختیار مردم همچنان که خداوند ابراهیم نبی را امام قرار داد و این مقام را در ذریه پاک ایشان تا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تداوم بخشید.
امام در ادامه این حدیث به شأن و جایگاه حقیقی امام اشاره کرده و میفرماید: «إِنَّ اَلْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ اَلْأَوْصِیَاءِ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ خِلاَفَةُ اَللَّهِ وَ خِلاَفَةُ اَلرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِیرَاثُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ ع إِنَّ اَلْإِمَامَةَ زِمَامُ اَلدِّینِ وَ نِظَامُ اَلْمُسْلِمِینَ وَ صَلاَحُ اَلدُّنْیَا وَ عِزُّ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أُسُ اَلْإِسْلاَمِ اَلنَّامِی وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّکَاةِ وَ اَلصِّیَامِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ اَلْفَیْءِ وَ اَلصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ اَلْحُدُودِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ اَلثُّغُورِ وَ اَلْأَطْرَافِ اَلْإِمَامُ یُحِلُّ حَلاَلَ اَللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اَللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اَللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اَللَّهِ وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ اَلْحُجَّةِ اَلْبَالِغَةِ» یعنی «امامت، خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین است؛ به راستى امامت، زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است؛ امامت، بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است. به وسیله امامت، نماز و روزه و زکات و حج و جهاد کامل میشوند، غنیمت و صدقات بسیار میشوند، حدود و احکام اجرا میشوند، مرزها و نواحى کشور مصون میشوند. امام، حلال و حرام خدا را بیان میکند و حدود خدا را بر پا میدارد و از دین خدا دفاع میکند و با حکمت و پند نیک و دلیل رسا به راه خدا دعوت میکند.»
اگر بخواهیم این فراز از کلام امام رضا علیهالسلام درباره فضیلت امامت را دستهبندی کنیم، به چهار ساحت دستهبندی میشود؛ در واقع شأن و جایگاه امامت شامل:
1. منزلت انبیاء و اوصیاء 2. خلافت رسول الله و میراث عترت 3. اساس اسلام 4. معیار قبولی اعمال و احکام شرعی
در حقیقت امام رضا علیهالسلام میخواهند بیان بفرمایند چگونه ممکن است امامت و خلافت به انتخاب مردم باشد در حالی که امامت حداقل دارای این چهار ساحت است و اولین مرحله آن، عصمت از هر آلودگی و خطایی است.
آیا افرادی که خود را در جایگاه امامت و خلافت قرار دادند، در آن حدی هستند که معیار قبولی احکام الهی باشند؟
از این جهت هرکه غیر از اهل بیت وحی در چنین جایگاهی قرار گیرد، این مقام را غصب کرده است.