ایام سوگواری حضرت امیرالمؤمنین است؛ یک جمله هم دربارهی این مصیبت بزرگ دنیای اسلام عرض کنم و ذکر مصیبت کنم.
در سحر نوزدهم این فاجعهی عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین – مظهر عدالت – بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد.
من یک عبارتِ وارد شدهی در روایت را می خوانم و برای شما معنا می کنم تا توسلی پیدا کرده باشیم.
اینطور وارد شده است که «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهیی از آن حضرت سر نزد.
«و صبر واحتسب»؛ حضرت صبر کردند.
«و وقع علی وجهه»؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند.
«قائلا بسمالله و بالله و علی ملّة رسول الله»؛ درست مثل حضرت اباعبدالله که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملّة رسول الله».
مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگیر کنند.
«ولا یدرون این یذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»؛ از بس این حادثه دهشتآفرین بود، مردم را سراسیمه کرد. همینطور می دویدند تا بتوانند قاتل را پیدا کنند.
«ثم احاطوا بامیرالمؤمنین علیهالسّلام»؛ بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند.
«و هو یشدّ رأسه بمأزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ خون بر صورت و محاسن حضرت جاری بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود.
«و قد خضبت بدمائه و هو یقول هذا ما وعدالله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ حضرت زخم سرشان را می بستند و می فرمودند این همان چیزی است که خدا و پیغمبر به من وعده کرده بودند.
پیغمبر قبلاً فرموده بود که این حادثه پیش میآید.
امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خونها را شستند و زخم را بستند.
«و هو یرمق السّماء بطرفه»؛ حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشهی چشم آسمان را نگاه می کردند.
«و لسانه یسبّح الله و یوحّده»؛ در آن حالت، زبانشان در حال تسبیح و حمد پروردگار بود.
حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گریه شدند.
«و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»؛ امام حسن چشمش به چهرهی پدر بود. وقتی دید از هوش رفت، خم شد پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید؛ صورتش را بوسید؛ ما بین دو چشمش را بوسید. «فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السّلام»؛ از اشک چشم امام حسن چند قطرهیی روی صورت امیرالمؤمنین ریخت.
«ففتح عینیه»؛ حضرت چشمشان را باز کردند. «فرءاه باکیا»؛ دیدند امام حسن دارد گریه می کند.
«فقال یا حسن ما هذا البکاء»؛ فرمود حسن جان! چرا گریه میکنی؟
«یا بُنىّ لا روع علی ابیک بعد الیوم»؛ پسرم! بعد از این لحظه، پدر تو هرگز ناراحتی و ترسی ندارد.
«هذا جدّک»؛ این جدت پیغمبر است.
«و خدیجه»؛ این خدیجة است.
«و فاطمة»؛ این فاطمه است.
«والحور العین محدقون»؛ همه اطراف من را گرفتهاند.
«منتظرون قدوم ابیک»؛ همه منتظرند که من بروم زودتر به اینها ملحق شوم.
«فطب نفساً و قرّ عینا و اکفف عن البکاء»؛ اشک نریز پسرم!
صلّی الله علیک یا امیرالمؤمنین، صلّی الله علیکم یا اهل بیت النبوة.
پروردگارا! تو را بهحق این روزها و شبهای مقدس و به حق امیرالمؤمنین سوگند می دهیم دل های ما را با ذکر خودت آشنا کن.
پروردگارا! محبت و عشق به خود را روزبهروز در دل ما مستحکمتر کن.
پروردگارا! کارهای خدایی را در چشم ما محبوب کن؛ دل ما را از اعمال شیطانی متنفر و دور کن.
پروردگارا! ما را در این شبهای رحمت و مغفرت، مورد رحمت و مغفرت خود قرار بده.
پروردگارا! پدر و مادر ما، گذشتگان و ذوالحقوق ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده.
پروردگارا! ملت ایران را عزیز و سربلند کن.
پروردگارا! همهی گرههایی که در کار امت بزرگ اسلامی است، باز کن.
پروردگارا! دشمنان اسلام و مسلمین را مقهور و منکوب کن.
پروردگارا! قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود بفرما؛ ما را در این شبهای قدر مشمول دعای خیر آن بزرگوار قرار بده.
بخشی از خطبه اول امام خامنه ای در خطبههای نماز جمعهی تهران. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
..
🌹 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌷 خدایا در ظهور مولای مان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه بسیاربسیار تعجیل بفرما🌹 💖شادی قلب مادر مهربون سلام الله علیها صلوات بفرستیم🌷 لعلک ترضی💖🌹🌹 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌷