وقتی با شهدا عهد ببندی، راهشان تو را به آسمانها میبرد، آنجا که قلمت دیگر تاب ایستادن ندارد و میلغزد تا جانفشانیها در هر نقطهای از این گیتی را ثبت کند.
«جُرحی و سلیمانی» نام کتابی است که در لبنان خوش درخشید؛ از وقتی نامش را شنیدم دلم هوایی شد بیشتر بدانم و بخوانم از کتابی که به قلم یک بانوی همدانی در آن سوی مرزها درخشیده و به عنوان برگزیده معرفی شده است.
مدتها در پی صحبت با این بانوی فرهیخته بودم تا لحظاتی از درخشش در ادبیات مقاومت با او همکلام شویم اما به خاطر دعوت پیاپی این بانوی پرکار به جشنوارههای مختلف هر بار قرارمان به فرصت دیگری موکول میشد.
اما تا فرصت صحبت با این بانوی نویسنده باز شود، هر بار از خودم میپرسم چگونه میشود زبان مادری فارسی باشد اما چنان به عربی قلمفرسایی کنی که در آن سوی مرزها نیز داوران به نوشتههایت احسنت بگویند؟
چگونه میشود در دنیای پرتلاطم ادبیات غرق شوی اما سر از ادبیات مقاومت دربیاوری؟ چگونه میشود چنان شهید و مقاومت در ذهن و افکارت جا خوش کند که قلمت را در مسیر جانفشانیهای آنها بچرخانی!؟
غوطهور در این افکار و با سماجتهای حرفه خبرنگاری بالاخره در سال جدید فرصت گفتوگو با این بانوی نویسنده باز شد، نویسندهای که قبل از فرمایشات رهبری در زمینه نهضت ترجمه، آتش به اختیار این مهم را شروع کرده است.
رقیه کریمی سخنان خود را این گونه آغاز میکند: رشته تحصیلی دانشگاهیام کارشناسی ارشد مترجمی زبان و ادبیات عرب است، از کودکی به شدت به مطالعه مخصوصا کتابهای داستان علاقه داشتم، شاید بیشترین مطالعاتم به دوران نوجوانی و بین ۱۴ تا ۱۷ سالگی برگردد.
از بچگی چیزهایی مینوشتم ولی نمیدانستم استعداد نوشتن دارم زیرا در آن زمان کانون پرورش فکری یا مجموعههایی که با کودکان در ارتباط باشد، وجود نداشت که بتواند این استعدادها را تشخیص دهد به خاطر همین در شروع خیلی متوجه استعدادم نشدم اما از سن ۱۸ سالگی به صورت جدی مطالبی نوشتم و در ۲۰ سالگی به صورت کاملا جدی نوشتن را شروع کردم.
این بانوی نویسنده همچنان که غرق در گذشته است با طمانینه و آرامش خاصی از نقش خانواده در این زمینه ادامه میدهد: با توجه به اینکه ۲۰ سال پیش نوشتن را شروع کردم، در آن زمان اینطور نبود که خانوادهها خیلی فرزندان خود را استعدادیابی کنند و معمولا نوجوانان و جوانان کم کم خودشان این ویژگی را در خود کشف میکردند، به خاطر همین گذشت زمان مرا به این سمت سوق داد و بعد از سالها وقتی خانواده متوجه شدند که توانایی نوشتن در زبان عربی را دارم بسیار تشویقم کردند.
در حوزه داستاننویسی نظر من این است که خیلی وقتها استعدادها را میتوان از کلاس انشاء تشخیص داد، گاهی اوقات انشاهایی در دوران مدرسه نوشته میشود که خاص و ناب هستند و این ویژگی در انشاهای من هم وجود داشت، با این حال حتی در آن زمان هم متوجه نشدم آنچه در من وجود دارد، استعداد نوشتن است.
در آن زمان که نویسندگی را شروع کردم، گروه کوچکی با عشق و علاقه بودیم، انجمن کوچکی در حفظ آثار داشتیم و استاد ما هم بهناز ضرابیزاده بود که ما خیلی چیزها را مدیون او هستیم و به نوعی البفای نوشتن را در حوزه ادبیات مقاومت ایشان به ما یاد دادند.
گروه کوچکی که آن موقع داشتیم، هر کدام از ما بعدها تبدیل به نویسندههای قدرتمندی شدیم و این نشان میدهد آن جلسه کوچکی که در نهایت اخلاص و سادگی برگزار میشد، برکتهای زیادی داشت.
برگزیده جشنواره بینالمللی ادبیات مقاومت لبنان در مورد آثار نوشتاری خود میگوید: در ابتدای کار چند کتاب داشتم که بیشتر آنها داستانکهای دفاع مقدس و خاطرات رزمندگان دفاع مقدس بود اما بعد از آن به مدت طولانی نوشتن کتاب را قطع کردم چون میخواستم به سطح خوبی از پیشرفت و پختگی در نوشتن برسم.
بعد از سالها یک کار ترجمه انجام دادم که کار جمعآوری خاطرات به زبان عربی و ترجمه آنها به زبان فارسی بود، نام کتاب «۵۰۰ صندلی خالی» بود و کتاب دیگرم کتاب «هوای این روزهای من» است که مهرماه امسال این مجموعه خاطرات که در مورد یکی از رزمندههای مدافع حرم است و جایزه دوسالانه شهید همدانی را گرفت.
کریمی در مورد چگونگی علاقه و تحصیل در رشته عربی عنوان میکند: اوایل که داستان مینوشتم با تسلطی که به زبان عربی داشتم و با سر زدن به سایتهای عربی، متوجه این موضوع شدم که حتی دوستان ما در مورد دفاع مقدس زیاد نمیدانند، این موضوع باعث شد تا کم کم وارد این حوزه شوم و داستانهایی از مقاومت و دفاع مقدس بنویسم.
او ادامه میدهد: ما باید خیلی قبلتر از مرزها عبور میکردیم زیرا داستان دفاع مقدس ما ظرفیت عبور از مرزها را داشت و من به تنهایی این کار را شروع کردم و شکرخدا که نتیجه خوبی هم گرفتم.
وقتی از او در خصوص اینکه آیا کتابهایش در خارج یا داخل کشور متقاضی دارد، میپرسم؛ میگوید: من سالهاست تمرکزم روی داستانهای عربی است و این به این معنا نیست که داستان فارسی را رها کردهام بلکه در حوزه فارسی هم فعالیت خودم را دارم و قدرتمند دنبال میکنم و از این عرصه جدا نشدم.
باید بدانیم کجا حضور ما ضروریتر است و کجا به حضور ما نیاز است، احساس میکنم نوشتن به زبان عربی ضرورت زیادی دارد و به همین خاطر عمده تمرکز من روی نوشتن داستان به زبان عربی است.
ممکن است آثار دفاع مقدس به عربی ترجمه شود، ولی ترجمه با اصل تالیف، خیلی متفاوت است یعنی آنچه تالیف منتقل میکند شاید ترجمه نتواند هیچ وقت منتقل کند.
فعلا تمرکزم روی داستان به زبان عربی است، سه کتاب به زبان عربی دارم که در لبنان منتشر شده و دو کتاب دیگر هم به زودی در لبنان منتشر میشود، داستانهای کوتاه زیادی به زبان عربی در مورد شهدای مقاومت و مدافع حرم دارم که در فضای مجازی منتشر میکنم و از آنها نیز بسیار استقبال شده است.
کتابهای من چون بیشتر در لبنان منتشر شده است بالطبع مخاطبان آن هم بیشتر از کشورهای دیگر هستند.
من با زبان عربی در دانشگاه آشنا شدم ولی به کتب دانشگاهی اکتفا نکردم چون معتقدم در دانشگاه سرنخهای مهم را دریافت میکنیم که باید سرنخها را خودمان ادامه دهیم، حرکت بعد از دانشگاه را ادامه دادم و فقط به کلاسها و کتابهای دانشگاهی بسنده نکردم، شکر خدا توانستم از این ابزار نهایت استفاده را برای این کار مهم بکنم، اگر کسی واقعا در هر رشتهای که هست توانایی داشته باشد، میتواند بازار کار خوبی هم داشته باشد.
کریمی با اشاره به مجموعه داستان «سلیمانی و جرحی» عنوان میکند: این کتاب دومین مجموعه داستان من به زبان عربی بود و اولین مجموعه داستان نیز کتاب «خواهش میکنم زنده بمان» بود مشتمل بر ۴۵ داستان کوتاه در مورد جنگ ایران و عراق، این کتاب حاصل ۱۳ سال کار است یعنی من ۱۳ سال داستان نوشتم و اینها را جمع کردم که داستانهای حرفهای به زبان عربی هستند که در لبنان چاپ شد.
بعد از شهادت سردار سلیمانی مجموعه داستان «سلیمانی و جرحی» که خاطرات یک دختر رزمنده مدافع حرم با سردار بود را در قالب داستان کوتاه نوشتم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و توسط انتشارات رسالات لبنان قسمت فرهنگ مقاومت، منتشر شد.
در جشنواره جایزه جهانی سردار سلیمانی که جایزه ادبی جهانی بود، از ۱۳ کشور شرکت کرده بودند، از مصر و موریتانی تا الجزایر و اردن و..؛ من چون سالهای سال در حوزه ادبیات مقاومت کار کرده بودم، در این جشنواره شرکت کردم و موفق شدم، آن چه مرا خوشحال میکرد نه برگزیده شدن که بیشتر به این خاطر خوشحال بودم که به عنوان یک ایرانی که زبان مادریاش عربی نیست، در آن شرکت کرده بودم.
وقتی ما میتوانیم به زبان دیگری بنویسیم، یعنی عکس جهت آب شنا کردهایم، من در جشنواره میدیدم که خیلیها میپرسیدند «چطور وقتی زبان مادریات عربی نیست، توانستی رقابت کنی و با نویسندههای عرب زبان این جایزه را بگیری؟»
برای من بسیار جای خوشحالی داشت که به نام ایران اتفاق افتاد.
برایم دور از ذهن نبود که در این جشنواره جایزه ببرم، این سومین جایزه جهانی من است زیرا دو جایزه جهانی نیز در ادبیات مقاومت داشتم و سالهای سال است که مینویسم و در نویسندگی داستان کوتاه به زبان عربی سبک خودم را دارم، سبکی که گاهی در بین نویسندههای عرب مورد تقلید قرار میگیرد و میتوان گفت یک سبک داستاننویسی تلفیقی از فارسی و عربی است.
از او در مورد نگاه حاضران در جشنواره به یک نویسنده ایرانی میپرسم که میگوید: اینکه من ایرانی بودم دلیل نداشت مرا نشناسند، همان طور که گفتم سالهای سال بود که به عربی مینوشتم و علاقمندان به ادبیات مقاومت در لبنان مرا میشناختند مخصوصا بعد از اینکه سه کتاب مهمام در لبنان منتشر شده بود خیلیها انتظار داشتند من در این جشنواره باشم و برگزیده شوم اما خب خیلیها هم که برای اولین بار مرا میدیدند برایشان جالب بود که چطور من که زبان مادریام فارسی است، این جایزه را کسب کنم.
این اتفاق را مایه مباهات برای جامعه زنان ایرانی میدانم زیرا به آنها میتوانند به سطحی از رشد و توانایی برسند که بتوانند جایگاههایی که صاحبان آن زبان هستند را کسب کنند.
درست است که زبان مادری من عربی نبود اما یک جاهایی به عنوان نویسنده ادبیات مقاومت به نتیجهای میرسیم مثلا من همان ۱۵ سالگی که نویسندگی را با توجه به دلایلی که گفتم، شروع کردم به این نتیجه رسیدم که ما باید از مرزها عبور کنیم یعنی کسانی که با زبان آشنایی دارند باید کم کم انتقال ادبیات مقاومت ما را به جهان شروع کنند چون هم ظرفیت آن را دارند و هم زمان زیادی را از دست دادیم و باید سالها پیش از مرزها عبور میکردیم بنابراین اینطور شد که منتظر کسی نماندم تا کسی از من بخواهد بلکه ۱۵ سال به تنهایی بدون اینکه از کسی کمک بخواهم و حتی بگویم چنین کاری میکنم، داستان مقاومت نوشتم.
سالهای زیادی کار کردم و این سالها را از دست ندادم، بعد از فرمایش رهبر انقلاب که فرمودند نهضت ترجمه را باید شروع کنیم شکر خدا جنب و جوشهایی شروع شده و انشاءالله که مثمر ثمر باشد و شاهد نهضت قدرتمند در ترجمه آثار باشیم.
کریمی در خصوص توصیه به دیگران نیز میگوید: خیلیها از من میخواهند که توصیهای داشته باشم، همیشه صریح گفتهام حوزه ادبیات مقاومت جایی برای تعارف کردن ندارد و زمانی هم برای تعارف کردن نداریم، اگر واقعا احساس میکنید که باید کاری کنید اما استعداد و توانایی آن را ندارید وارد این عرصه نشوید، چون اگر استعداد نداشته باشید و نتوانید کاری کنید نه تنها کاری نکردید بلکه باعث ضربه به ادبیات مقاومت شدید.
من همچنان داستان عربی را در مورد شهدای مقاومت مینویسم و در فضای مجازی منتشر میکنم که مخاطبان خودش را دارد، شاید این مجموعه داستانها را تبدیل به کتاب جدید کنم زیرا یک کتاب عربی را نیز به تازگی تمام کردهام و الان در این برهه زمانی کار ترجمه در دست دارم که میخواهم مدت کوتاهی استراحت کنم تا بیینم بعد از این اراده خداوند چیست و چه راهی را باید بروم؟