سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / سیر تا پیاز زندگی پزشکی که فرشته نجات کودکان است

سیر تا پیاز زندگی پزشکی که فرشته نجات کودکان است

وقتی درباره کورش کاظمی از بقیه می‌پرسم، یکی از پزشکی بااخلاق و مهربان و مجرب صحبت می‌کند و دیگری از نابغه‌ای مخترع و مهندسی قابل و سومی از ورزشکاری قوی، نفر بعدی از دانشمندی آگاه به علم روز و آخری می‌گوید: سر فرومی‌آورد هر شاخه از بارآوری، می‌کند افتادگی، انسان اگر دانا شود. انگار درباره چند نفر صحبت می‌کنند!

در پارک قدم می زدم و به کودکانی که در سرسره ها با شوق و شور بازی می کردند، نگاه می کردم و در دلم قربان و صدقه‌شان می رفتم، نا خودآگاه چشمم به مادری افتاد که با مراقبت خاصی با فرزندش رفتار می کرد.

رفتارش توجهم‌ را جلب کرد و سعی کردم آرام آرام با وی هم صحبت شوم، اسمش مریم بود و سرگذشت خودش را برایم این‌گونه تعریف کرد: فرزند من دچار بیماری وراثتی به نام ویلسون شده بود ولی ما تا لحظه آخر هیچ اطلاعی از بیماری او نداشتیم و با علائم و دردهایی که پیدا کرد و پس از مراجعه به بیمارستان کودکان مفید(تهران)، معاینات اولیه و آزمایشات متعدد همچنین 10 روز بستری در این بیمارستان، پزشک گفت که حتما باید در اولین فرصت و هرچه سریعترپیوند کبد انجام بشود.

وی ادامه داد: فرزندم را با آمبولانس مخصوص انتقال دادیم به یکی از بهترین و پیشرفته ترین مراکز پیوند دنیا یعنی بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینا شیراز و کمتر از یک هفته بعد، من یک فرشته را دیدم که آمد و فرزندم را بر دوش گرفت و با حالت دویدن به سمت اتاق عمل برد و حدود ۱۰ ساعت بعد، خبر اتمام عمل موفق پیوند فرزندم را به من داد که بعد فهمیدم دکتر کورش کاظمی بوده و من تا آخر عمرم مدیون زحمات خودش و تیم دلسوز او هستم و دعای من بدرقه زندگی و تمامی مراحل عمرشان هست.

 با  کودک صحبت کردم و آرزویش را پرسیدم، با کمی تامل گفت: دوست دارم دکتر کاظمی مرا در آغوش بگیرد و من بوسه بارانش کنم…

این اتفاق باعث شد که بخواهم بیشتر با این پزشک آشنا شوم. با روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شیراز هماهنگ‌ کردم و با ایشان تماس و وقت مصاحبه گرفتم.

قبل از مصاحبه، از طریق فضای مجازی با تعدادی از همکاران و بیماران دکتر کاظمی صحبت کردم و جالب اینکه فکر می کردم آنها درباره چند نفر صحبت می کردند.

یکی از پزشکی با اخلاق و مهربان و مجرب صحبت می کرد و دیگری از نابغه ای مخترع و مهندسی قابل! و سومی از ورزشکاری قوی و بعدی از دانشمندی آگاه به علم روز‌.

قرار مصاحبه در درمانگاه تخصصی شهید مطهری و بعد از ویزیت بیماران بود، نیم ساعتی زودتر رفتم تا با بیماران کورش کاظمی صحبت کنم که اطلاعات قبلی که کسب کرده بودم، تایید شد.

بعد از آخرین بیمار، وارد اتاق دکتر شدم و با کنجکاوی همه چیز را از نظر گذراندم و در مقابل خودم انسانی خونگرم و مهربان دیدم و خیلی زود صحبت هایمان گرم شد.

ابتدا از دکتر خواهش کردم که خودش را معرفی کند:

کورش کاظمی، متولد سال ۱۳۴۹ در شهر پاسارگاد و پنجمین پسر خانواده هستم.  پدرم کشاورز بود و از عشایر فارس و ایل بزرگ باصری.

تا دوره راهنمایی را در پاسارگاد گذراندم و از آن به بعد با قبولی در آزمون جامعی، وارد دبیرستان عشایری شدم و اول شاگرد مرحوم محمد بهمن بیگی شدم.

در روش‌های آموزش امروزی، بچه‌ها درس زندگی یاد نمی‌گیرند

در سال  ۱۳۶۸وارد رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم و تا سال ۱۳۸۷ دانشجوی همین دانشگاه بودم و با مدرک فوق تخصص از دانشگاه شیراز خارج شدم.

در سال ۱۳۸۰ ازدواج کردم و سه پسر  ۱۳ و ۸ و ۲ ساله دارم.

بعد از دوره جراحی عمومی، دوست و همکارم دکتر هژبریان که متخصص بیهوشی بود خیلی من را تشویق می کرد و می گفت من پزشکان جراح را در اتاق عمل مقایسه می کنم و به نظر من شما مثل عقاب هستید و باید خیلی بالاتر از این بروید و همین تشویق ها سبب شد که در سال ۱۳۸۴ برای دوره فوق تخصص آزمون دادم و برای فوق تخصص جراحی قلب قبول شدم.

اما چون در زندگیم، مشورت با استاد ملک حسینی جایگاه خاصی داشته و دارد، با ایشان مشورت کردم و استاد گفت ما هم یک دانشجوی فوق تخصص جراحی پیوند می گیریم و من توصیه می کنم که شما هم امتحان بدهید.

بر خلاف علاقه ای که به جراحی قلب داشتم، آزمون فوق تخصص جراحی پیوند را هم دادم و قبول شدم و دوباره با افتخار شاگرد استاد ملک حسینی شدم.

جراحی هم دانش مغز است و هم هنر و مهارت دست

فوق تخصص پیوند، رشته خیلی پیچیده ای است و نیاز به تمرین علمی و عملی زیادی دارد و زیر مجموعه های زیادی دارد و بسیار گسترده است، پیوند کبد، کلیه، مجاری صفراوی و پانکراس که دکتر نیک اقبالیان به عنوان پرچم دار این رشته تازه در انگلیس آموزش دیده و برگشته بود.

دوره فوق تخصص جراحی پیوند را در سال ۱۳۸۷ با کمک و زیر نظر اساتیدی مثل ملک حسینی، بهادر، نیک اقبالیان، صلاحی و… تمام شد و به عنوان استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول شدم و در مرکز پیوند در کنار استاد ملک حسینی به عنوان معلم دانشگاه مشغول و ماندگار شدم.

از استاد خواستم که فعالیت‌های فعلی خود را شرح دهد:

دانشجوهای تخصصی و فوق تخصصی و رزیدنت ها می آیند در گروه کبد و مجاری صفراوی و هپاتوبیلیاری و پیوند و آموزش های این قسمت از جراحی را زیر نظر ما آموزش می بینند.

در ماه ۴ تا ۵ دانشجوی دستیار تخصصی و در سال ۳ تا ۴ دانشجوی فوق تخصصی داریم که هم از نقاط مختلف ایران هستند و هم از خارج از کشور می آیند و آموزش می بینند و بعد از گذراندن دوره فوق تخصص، بر می گردند.

از جایگاه فعلی استاد در بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینا پرسیدم.

استاد ملک حسینی و دکتر نیک اقبالیان، هر کس را بر اساس توانایی هایش رهنمون می کردند به رشته و کانال مشخصی، که من را هم رهنمون کردند به رشته و کانال جراحی پیوند کبد کودکان که این رشته به قول استاد ملک حسینی، زیر نظر خودشان سر و سامان بگیرد و کودکان بیمار کبدی ایران تنها نمانند و من از همان موقع دوباره آموزش خود را در این رشته و مسیر شروع کردم و با توجه به تجربه اساتید و شناختی که در جلسات از اساتید خارجی، پیدا کرده بودم، استاد کاساهارا که جراحی معروف در توکیو ژاپن است، مرا پذیرفت و من در کشور ژاپن دوره فوق تخصص جراحی پیوند کبد کودکان را تکمیل کردم و برگشتم و استاد ملک حسینی بخش کودکان را به من سپرد و از همان موقع خیلی از دانشجویان از نقاط مختلف کشور در این بخش آموزش دیده و کار کرده اند و الان در خیلی از جاهای کشور با مشورت خودمان پیوند کودکان را با موفقیت انجام‌ می دهند.

از کورش کاظمی خواستم که درباره بیماری‌های کبد کودکان، صحبت کند.

بیماری های کبد کودکان شامل بیماری های مادر زادی کبد و مجاری کبد است و یا بیماری هایی با ریشه کبدی که ارگان های دیگر را درگیر می کند و یا بیماری هایی که به مرور زمان سیروز کبدی ایجاد می کند و یا به صورت حاد کبد را در مدت زمان کوتاهی از کار می اندازد. این بیماری ها در بچه ها بسیار حساس است و گاهی چند ساعت بیشتر فرصت نیست.

چگونگی درمان و کار با کودکان

 جراحی روی بچه ها بسیار مشکل تر از بزرگسالان است. در بزرگسالان پزشک با بیمار صحبت می کند و او را آماده می کند و توجیه اش می کند و بیمار به عواقب و عوارض و پیامدهای آن واقف می شود و همین موضوع باعث همراهی بیمار با پزشک می شود.

از طرفی بیمار بزرگسال می تواند صحبت کند و عوارض و علائم و دردهای احتمالی خود را به پزشک معالج بگوید، اما در بچه ها، پزشک باید چهارچشمی مراقب بیمار باشد و خودش همه چیز را تشخیص دهد.

نوزادان و کودکان ‌کوچک، که نه قادر به صحبت کردن هستند و نه قادر به فهمیدن و فقط چشمان معصومانه ای دارند که نگاهت می کنند و همراهی چشمان نگران و منتظر پدر و مادری که ما مجبوریم در هر شرایطی پاسخگو باشیم و جواب این چشمان نگران را بدهیم.

عمل پیوند کبد را به طور خلاصه توضیح بدهید:

پیوند کار تیمی است نه کار کاظمی تنها، و این تیم است که کار می کند و همراه با تیم و پشت این تیم، انرژی نهانی و آسمانی بزرگی نهفته است که پشتوانه و حامی ما است.

اینکه موتور محرکه ساخت و ساز بدن بیمار را خارج کنیم و با کبدی دیگر جایگزین کنیم و منتظر کار کردنش باشیم، مثل یک معجزه است!

شده گاهی که برای صرفه جویی در وقت و کمبود وقت در پیوند، خودمان بیمار را از اورژانس بغل کرده ایم و به اتاق عمل آورده ایم…

همه اساتید با سختی ها و مشقات زیادی دوره ها را در کشورهای دیگر گذرانده اند و بسیار تلاش و کار کرده اند تا امروز به اینجایی که هستیم برسیم.

از رئیس بخش پیوند اطفال بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینا پرسیدم، علت انتخاب رشته جراحی توسط شما چه بود؟

من مهندسی خوبی دارم و برای همین رشته جراحی را انتخاب کردم چون جراحی هم دانش مغز است و هم هنر و مهارت دست.

کاظمی در پاسخ به این سوال که دیدن چه چیزی حالتان را خوب می‌کند، گفت:

در این دنیا هر کسی یکی از جلوه های زیبای طبیعت را دوست دارد اما برای من چهره معصوم کودکان به خصوص در هنگام خواب، زیباترین جلوه آفرینش هست و دیدن آن حالم را منقلب و خوب می کند.

کاظمی در مورد آموزش به بچه ها و انتخاب رشته آنها هم گفت:

طرفدار این هستم که هر کسی با توجه به سلیقه و علاقه خودش راهش را انتخاب کند و در همان راه، خوب رشد و پرورش کند و بار اضافی به بچه ها تحمیل نشود تا در همان بار کم، خوب بار بیاید و علم و فناوری را بیاموزد، اول برای کشور خودمان و بعد هم برای پیشرفت علم‌ و دانش و هر کس در هر جای دنیا که خوب کار کند، حتما دیده می شود.

کاظمی نظر خود در مورد مهاجرت برای تحصیل را هم این چنین بیان کرد: 

در مورد محل تحصیل، هر جایی که شخص بتواند بهتر آموزش ببیند، مناسب است. توانایی اقتصادی جامعه عشایری من، و خانواده من، اجازه تحصیل در خارج از کشور را به من نمی داد، پدرم همواره می گفت خوب درس بخوان، در ایل ما معلم و فرهنگی زیاد داریم. برادر بزرگم‌ هم که فرهنگی است مشوق اصلی من‌ بود اما من خودساخته هستم، همیشه کار می کردم و خرج تحصیل خودم را تهیه می کردم، در آن زمان کلاس خصوصی برای ما معنا نداشت.

در دوران دانشجویی چند ماهی به اروپا رفتم ولی وابستگی عاطفی که به خانواده و کشورم داشتم، باعث شد خیلی زود برگردم.

از همکاران دکتر کاظمی در بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینا شنیده بودم که وی در طراحی و ساخت لوازم و وسایل مورد نیاز در بیمارستان و اتاق عمل، ید طولایی دارد و چندین اختراع هم در این زمینه به ثبت رسانده، بنابراین از وی خواستم که از اختراعات خود بگوید.

من به صورت ژنتیکی و ذاتی ذهن مهندسی دارم، در خانواده ای بزرگ شدم که همه کار خودشان را خوب انجام می دادند و وسایل و ابزار مورد نیاز خود را می ساختند.

من هم در هر جایی که کار و زندگی می کنم، تلاش می کنم که کار مفیدی را انجام دهم که کارها را تسهیل کنم و دربهره وری انرژی چه در نیروی انسانی، چه مصرف انرژی الکتریکی و کاهش استهلاک ابزار و وسایل می کوشم و سعی می کنم کاری کنم که با کارهای ساده ای وسایل و دستگاه ها را سالم نگه داریم. سه اختراع ثبت شده دارم و چندین ابزار و وسیله کاربردی در اتاق عمل.

در دوران تحریم، تعداد زیادی وسایل مورد نیاز در عمل پیوند کبد و کلیه و… که قبلا از آمریکا وارد می شد، در بیمارستان پیوند را خودمان طراحی کرده ایم و ساخته ایم مثل مدل های مختلف ریتکتور ها که ابزار فیکس کردن و کشیدن بدن بیمار در هنگام عمل جراحی پیوند است.

دستگاه ساکشنی که در طول یک عمل ۶ ساعته دائم کار می کرد و آب و خون و مایعات را جمع آوری می کرد، و علاوه بر استهلاک دستگاه و مصرف انرژی و آلودگی صوتی و به هم زدن تمرکز پزشک، با دستکاری کوچکی که روی آن انجام دادیم الان کلا بیش از ۳۰ دقیقه روشن نیست.

دستگاه هایی به نام وارمر یا گرمکن ها هم هستند که برای گرم کردن سرم برای استفاده در طول عمل از آن استفاده می شود که هم بسیار پرمصرف است و هم با فاصله مکانی که با اتاق عمل دارد، باعث مشکلات زیادی می شود، اما ما یک وارمر کوچک کنار تخت اتاق عمل با مصرف انرژی یک بیست و پنجم نمونه اصلی و دمای قابل کنترل ساختیم که کار را بسیار تسهیل کرده است.

برای نگهداری عضو پیوندی، نیاز به یخ خرد شده هست زیرا در دمای پایین، سلول های عضو پیوندی انرژی کمی مصرف می کنند و به مرحله سکون می رسند و بعد از پیوند با یک رفرش بعدی دوباره شروع به کار می کنند، الان خرد کردن یخ با دست و چکش انجام می شود، من در حال طراحی دستگاهی هستم که یخ را سریع پودر کند و در عین حال استریل بودن یخ هم حفظ شود.

البته خیلی دوست دارم این وسایل را به صورت انبوه تولید کنیم تا در همه بیمارستان ها، استفاده شود، اما در این راه با موانع بسیار زیادی روبرو هستیم که ان شاءالله با وجود استاد ایمانیه در مسند استانداری فارس و تعهد ایشان و آشنایی کامل و عِرقی که به علوم پزشکی دارد، بتوانیم، کارخانه تولید صنعتی مفیدی در این زمینه راه اندازی کنیم.

از استاد درخواست کردم که توصیه ای برای جوانان داشته باشد؛

نصیحت خیلی اثری ندارد ولی من توصیه می کنم، جوانان هر علمی را که دوست دارند، خوب یاد بگیرند و با علاقه و شناخت به سمت آن بروند. سعی کنند در قدم نخست علم و دانش را خوب فرا بگیرند و دوم اینکه متعهد و دلسوز باشند و سوم اینکه جوانان برای فیزیک بدنشان اهمیت قائل شوند، چون برای پرورش علم، نیاز به بدن سالم دارند، پس ورزش را فراموش نکنند.

نکته دیگر هم این که به حرف و نصایح بزرگتر ها گوش کنند، صحبت بزرگتری مثل استاد ملک حسینی، شیره زندگی او و حاصل ۴۰ الی ۵۰ سال کار و تلاش است و اگر خودم بخواهم این تجارب را کسب کنم ۵۰ سال عقب می افتم و شاید اصلا نتوانم به آن چیزی که استاد می گوید، دست پیدا کنم!

احترام به والدین و پدر و مادر را هم فراموش نکنند، زیرا هر چیزی که در دنیا و آخرت نصیب ما می شود و کسب می کنیم از دعای مادر است. جمله پسرم خیر ببینی، باعث سر ریز شدن همه خیر ها و خوبی ها به زندگی فرزند می شود.

 آیا خودتان هم ورزش می کنید؟

بله، در دوران دبیرستان به صورت حرفه ای، فوتبال بازی می کردم و بعد هم که دانشجو شدم، به ورزش رزمی پرداختم و الان هم هفته ای سه روز با فرزندانم به باشگاه می روم.

راجع به یک موضوع دلخواه، نکاتی بیان کنید؛

من در برابر دو گروه از جامعه احساس دین می کنم، کسانی که از مملکت دفاع کردند و در طول ۸ سال جنگ تحمیلی نگذاشتند مملکت به دست اجنبی و غریبه ها بیفتد، من جلوی همه آنها تعظیم می کنم و مخصوصا مادر شهدا که روی سر ما جا دارند و ما با دوستانمان و هم‌کلاسی های قدیم به مادران  هم کلاسی های شهیدمان سر می زنیم، ان شاءالله که بتوانیم لحظاتی روحیه آنها را عوض کنیم.(تصویر زیر دیدار استاد با خانواده شهید قره بیگی است)

 

دبیرستان عشایری دبیرستان شهدا است 

و گروه دیگری که احترام خیلی زیادی برای آنها قائلم و به نظر من سر منشا همه خیر و علم هستند، معلمان و دبیران هستند و من دست همه آنها را می بوسم که همه آنها خوبند اما بعضی تکرار نشدنی هستند، مثل آقای حداد دبیر فیزیک و آقای لیاقت دبیر زیست شناسی و آقای ضیاعی دبیر ریاضی دوران دبیرستانم که هنوز هم او را می‌بینم.

چندی پیش معلم سوم دبستان خودم را پیدا کردم و با بهترین لباس و گل و شیرینی به دیدن او رفتم و آن روز شادی واقعی را در چشمان او دیدم.

ما برای حفظ این کشور هزینه های زیادی کرده ایم و باید آن را با چنگ و دندان حفظ کنیم، به ایرانی بودن خودم افتخار می کنم و با وجود پیشنهادهای متعدد از کشورهای مختلف حاضر به مهاجرت نشدم و از اینکه در کشور خودم و به مردم خودم خدمت می کنم افتخار می کنم.

استاد از حمایت دانش‌آموزان مدارس عشایری در دوران قبل همه‌گیری بیماری کرونا و بعد از آن سخن گفت:

قبل از کرونا من مرتب به دبیرستان عشایری سر می زدم و با بچه ها صحبت می کردم.

چندسال پیش، در یکی از همین بازدیدها دانش آموزی بود که سعی می کرد به من نزدیک شود و سوالات زیادی می پرسید که بعد از چند سال پزشکی شیراز قبول شد و الان هم دانشجوی فوق تخصص پیوند در کنار خود من هست به نام دکتر علیخانی که خودش می گوید همان دیدارها باعث انرژی مضاعف و هدفمند شدن زندگی من گردید.

بعد از کرونا هم با تعدادی از همکلاسی ها، حمایت های آموزشی خود را در مناطق ادامه دادیم و نتایج خوبی هم گرفتیم و به طور مثال پارسال در داراب ۱۷ قبولی پزشکی داشتیم.

توصیه به والدین هم شنیدنی بود؛ 

والدین باید با بچه ها دوست باشند، باید مواظبشان باشند که آموزش بد نبینند ولی محدودیت برایشان ایجاد نکنند.
باید اجازه دهند بچه ها آزادانه فکر کنند، یاد بگیرند و آزادانه زندگی کنند ولی با نظارت از بالا توسط والدین که تربیت اجتماعی و تربیت دینی و اسلامی آنها به خطر نیفتد.

نظر استاد درباره فضای مجازی را جویا شدم؛ 

فضای مجازی خوب، خیلی خوب است اما اگر خیلی به آن مشغول شویم، دیگر به فضای واقعی نمی رسیم؛ از فضای مجازی برای خدمت به آموزش باید کمک بگیریم و در جهت آموزش زبان ، پرورش استعداد و خلاقیت از آن استفاده کنیم.

به نظر من، آموزش حضوری حذف نمی شود اما با تغییراتی که به وجود آمده، و خصوصیات آموزش مجازی و دسترسی ساده تر، ارزانتر، سریعتر، باید آن را پذیرفت و از آن استفاده درست و بهینه کرد. امیدوارم بچه های امروز و دانشمندان آینده، دانشمندان متعهد و خوبی شوند و به آن چیزی که اعتقاد دارند و به خاطرش تلاش کرده اند، پایبند باشند تا آن را در اختیار نوع بشر قرار دهند و همه از علم و تعهد آنان بهره مند شوند.

و نظر ایشان درباره طبیعت :

من فرزند طبیعت هستم و عاشق کوه و جنگل و دریا و آسمان. اما آسمان بی انتها است و به همین دلیل من خیلی به آسمان کویر علاقه مندم.

وقتی در ذهنمان بالا می رویم و از زمین فاصله می گیریم، همه چیز ریز و ریزتر می شود و دغدغه های زندگی و فرصت های زندگی و عمر خیلی کوچک جلوه می کند و در بین این همه کهکشان، کره زمین مثل دانه ای ماسه در شن های کنار دریا است، فکر می کنم آیا این زندگی کوتاه ارزش دل شکستن و جنگ و خونریزی دارد؟

در هنگام عمل پیوند، چه احساسی دارید؟

بشر اشرف مخلوقات است، من در حین جراحی از این همه نظم در این نظام سلولی بدن، به وجد می آیم و از خدای خودم تشکر می کنم.

پیشرفت همه علوم نشانه قدرت خداست که در وجود بشر قرار داده که علم آن را یاد بگیرد و من در آن لحظات درک می کنم که؛ امکان ندارد، امکان ندارد که جهانی به این وسعت، آفریننده ای قادر نداشته باشد! و یاد این مصرع می افتم که، رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند…

واقعا خیلی عوامل دست من نیست، من تکه ای ۲۰۰ گرمی از یک کبد را برمی دارم که پر از رگ و عروق است و آن را به یک کودک پیوند می زنم، اما انرژی و نیروی لایتناهی وجود دارد که کار اصلی را انجام می دهد و همین بچه چند روز بعد لبخند می زند و به بغل من می آید.

نظر استاد درباره دین هم جالب توجه بود؛ 

دین، محدودیت نیست، بلکه نوعی خودسازی است که در درون اتفاق می افتد.

استاد ملک حسینی هر روز قرآن را می خواند و به زبان دانشمندی با علم پزشکی تفسیر می کند.
دین آمده تا بشر سرکش را کنترل کند و او را هدایت نماید.

 انسان ها علی رغم اینکه می توانند با صلح و پیشرفت و دوستی در کنار هم زندگی کنند ولی به خاطر تعریف های مختلفی که توسط افراد مختلف بیان شده، با تفرقه ها و دشمنی های زیادی که به وجود آمده، در فضایی به دور از صلح و امنیت زندگی می کنند.

این نشانه همان سرکشی بشر است و قول شیطان که به خدا گفت همه بندگان را گول می زنم به جز مخلصین را.

من آرزو دارم یک صلح جهان شمول در کل دنیا حاکم‌ شود که امیدوارم با آمدن مصلح موعود این اتفاق بیفتد.

 درسی از بدن برای ما:

شاهرگی از قلب خارج می شود به نام آئورت که تمام پروتئین و انرژی و اکسیژن همه بدن را از خود عبور می دهد اما آئورت نمی تواند از موارد مغذی که از درونش رد می شود، استفاده کند زیرا حق بقیه بدن است و به نوعی بیت المال است.

در همین آئورت، سرخرگ های بسیار بسیار ریزی از آن جدا شده که غذای خود سرخرگ آئورت را می رسانند، فقط همین سهمیه آئورت است و نه بیشتر.

استاد کورش کاظمی، نخبه علمی، جراح پیوند کبد کودکان، مهندس طراحی و ساخت دستگاه های اتاق عمل و صاحب چند اختراع و همچنین صاحب اخلاق حسنه و روی خوش و متعهد و دلسوزی است که در بین صحبت های خود به تجارب اندوخته شده خود در یک سالی اشاره کرد که در سن ۱۶ سالگی، به جبهه کردستان رفته و نوع برخورد با مصیبت ها و مشکلات را آموخته بوده است و از اینکه در آن سن و سال حتی نمی توانسته تفنگ خود را کول کند، بر خلاف قولی که به استاد دادم که این موضوع را در گزارش نیاورم، اما دلم نیامد این موضوع را به مخاطب منتقل نکنم.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

خاطره نخبه علمی کشور از دیدار با رهبری

خاطره نوید نجات بخش، نخبه علمی کشور، از دیدار با رهبری معظم انقلاب

مدال‌آور مسابقات مخترعان جهان؛ از دوچرخه‌سازی تا کسب جایزه ویژه آکادمی علوم اروپا

مدال‌آور مسابقات مخترعان جهان؛ از دوچرخه‌سازی تا کسب جایزه ویژه آکادمی علوم اروپ شکست و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.