🍁 رفیق!
خوب نگاه کن! آنجا، زمان بعد از ماست.
عدّهای، فراموشمان میکنند و از با ما بودن پشیمان میشوند.
و عدّهای ، ما برایشان نردبان میشویم
و عدّهای دیگر در فراقمان میسوزند.
رفیق! چه آیندهی دشواری در انتظار جاماندههاست
( بخشی از وصیتنامهی شهید مهدی باکری)
در عملیات بدر آقا مهدی باکری در محاصرهی دشمن گیر افتاد. حجم آتش و فشار دشمن خیلی زیاد شده بود. از قرارگاه به آقا مهدی پیام میدهند که برگرد.
آقا مهدی جواب میدهد آنهایی که با من کار دارند خودشان بیایند اینجا که ببینند چه غوغایی است!
من اینجا میخواهم با بسیجیانم محشور باشم. احمد کاظمی میآید پشت بیسیم. احمد دوست صمیمی آقا مهدی بود. احمد دوباره اصرار میکند که برگرد.
آقا مهدی پاسخ میدهد که احمد، بهخدا اگر امروز اینجا نیایی، خیلی دیر میشود! احمد، بیا ببین اینجا چه آتیشبازی قشنگی شده!
شهید احمد کاظمی هر وقت برای سخنرانی، به تبریز میآمد، همش با گریه از این مکالمه آخر یاد میکرد و میگفت اگر اون روز رفته بودم، الآن پیش آقا مهدی بودم.
منابع : روایت رهبر انقلاب، روایت شهید حاج قاسم سلیمانی ، فصلنامه نگین – طراح: امین دریانورد