سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (28)/علی در جمیع صفات شریک و مماثل پیغمبر بود
سد الابواب الا بابه

شب های پیشاور (28)/علی در جمیع صفات شریک و مماثل پیغمبر بود

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

 

 

 

شب های پیشاور (28)/علی در جمیع صفات شریک و مماثل پیغمبر بود

 

چنانچه امام ثعلبی در «تفسیر» و عالم فاضل سید احمد شهاب الدین که از فحول علمای شما می‌باشد، در کتاب «توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل» [۱] مشروحاً به این معنی اشاره نموده و به این عبارت گوید:

«ولا یخفی انّ مولانا أمیرالمؤمنین قد شابه النبیّ فی کثیر بل أکثر الخصال الرضیة والفعال الزکیة وعاداته وعباداته وأحواله العلیة وقد صح ذلک له بالأخبار الصحیحة والآثار الصریحة ولا یحتاج إلی إقامة الدلیل والبرهان ولا یفتقر إلی إیضاح حجّة وبیان وقد عدّ بعض العلماء بعض الخصال لأمیرالمؤمنین علی الّتی هو فیها نظیر سیّدنا النبیّ الأمّیّ. »

پوشیده و پنهان نمی باشد آنکه مولای ما امیرالمؤمنین علیه السّلام شباهت دارد به رسول اکرم صلی الله علیه وآله در بیشتر از خصال رضیه و افعال زکیه از عادات و عبادات و احوال علیه ی آن حضرت و به صحت پیوسته این معنی به اخبار صحیحه و آثار صریحه که احتیاجی به دلیل و برهان خارجی ندارد و محتاج به توضیح حجت و بیان نمی باشد. بعض ازعلماء بعض از آن خصال حمیده را به شماره آورده اند که در آن خصال حمیده علی علیه السّلام نظیر پیغمبر خاتم صلی الله علیه وآله است.

از جمله آنکه در اصل نسب نظیر یکدیگرند:

و نظیره فی الطهارة، بدلیل قوله تعالی: ﴿إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾.

یعنی علی نظیر پیغمبر است در طهارت، به دلیل آیه ی تطهیر (که درباره ی پنج تن آل عبا محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام نازل گردیده).

«ونظیره فی آیة ولیّ الأمّة بدلیل قوله: ﴿إِنّمَا وَلِیّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِینَ آمَنُوا الّذِینَ یُقِیمُونَ الصّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾».

و نظیر آن حضرت است در آیه ی مزبوره از حیث ولایت بر امّت، به دلیل[فرموده او]: ﴿إِنّمَا وَلِیّکُمُ اللهُ الخ﴾ (که به اتفاق فریقین درباره ی علی علیه السّلام نازل گردیده؛ چنانچه در همین کتاب به شرح مفصّل آمده).

«ونظیره فی الأداء والتبلیغ‘ بدلیل الوحی الوارد علیه یوم إعطاء سورة برائة لغیره، فنزل جبرئیل قال لا یؤدّیها إلاّ أنت أو من هو منک، فاستعادها منه، فأدّاها علیّ رضی الله تعالی عنه فی الموسم. »

یعنی نظیر آن حضرت است در ادای رسالت و تبلیغ دین، به دلیل موضوع سوره ی برائت و نزول بر خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله (که آن حضرت آیات سوره برائت را داد به ابی بکر ببرد [و] در موسم حج بر اهل مکه قرائت نماید (چنانچه در همین کتاب ثبت گردید) که جبرئیل نازل گردید و عرض کرد: ادای رسالت نمی تواند بنماید مگر خودت یا کسی که از تو باشد. پس آن حضرت آیات سوره ی برائت را از ابی بکر گرفت به امر خدای تعالی و به علی علیه السّلام داد که در موسم حج ادا نمود).

«ونظیره فی کونه مولی الأمّة بدلیل قوله صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه. »

و نظیر آن حضرت است در مولای امّت بودن، به دلیل فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه وآله (در غدیر خم، چنانچه در این کتاب مشروحاً ذکر گردیده) که هر کس را من اولی به تصرف در امر او هستم، پس این علی اولی به تصرف در امر او می‌باشد.

«ونظیره فی مماثلة نفسیهما وان نفسه قامت مقام نفسه وان الله تعالی اجری نفس علیّ مجری نفس النبیّ صلی الله علیه وآله فقال: ﴿فَمَنْ حَاجّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ﴾. »

و نظیر آن حضرت است در اتحاد نفسانی که نفس علی علیه السّلام قائم مقام نفس رسول الله صلی الله علیه وآله می‌باشد، چنانچه خداوند در آیه مباهله (به اتفاق فریقین، چنانچه در این کتاب مشروحاً ذکر گردیده)، علی را به منزله ی نفس آن حضرت قرار داده.

«ونظیره فی فتح بابه فی المسجد کفتح باب رسول الله وجواز دخول المسجد جنباً کحال رسول الله صلی الله علیه وآله علی السواء. » [2] و نظیر آن حضرت است در فتح باب او در مسجد، مثل فتح باب رسول الله صلی الله علیه وآله (که به امرپیغمبر تمام درهای خانه که به مسجد باز بود بسته شد، الاّ در خانه ی پیغمبر و علی) و جواز ورود در مسجد در حال جنابت؛ مانند رسول خداصلی الله علیه وآله.

(همهمه ای در برادران اهل تسنن پیدا شد. سؤال نمودیم که چه شده آقایان به حرف آمدید).

 

 

نواب: اتفاقاً همین جمعه گذشته که به مسجد جهت ادای نماز رفتیم، جناب حافظ در خطبه با نقل احادیثی، این فتح باب مسجد را اختصاص به خلیفه ابوبکر رضی الله عنه دادند. حال که شما فرمودید اختصاص به علی کرم الله وجهه دارد، اسباب تحیر حاضرین گردیده و این گفت و گوها مربوط به این قضیه است. متمنّی است حلّ معمّا فرمایید.

 

 

داعی: (رو به جناب حافظ) آیا چنین بیانی فرمودید؟

 

 

حافظ: بلی، چون در احادیث صحیحه ی ما وارد است از صحابی ثقه و عدل! ابو هریرهْ رضی الله عنه که رسول مکرّم صلی الله علیه وآله امر فرمود که تمام درهایی که به مسجد باز بود بستند، مگر در خانه ی ابی بکر رضی الله عنه را که فرمود: ابی بکر از من و من از ابی بکر می‌باشم.

 

 

داعی: لابد به نظر آقایان محترم رسیده است که امویها سعی بلیغ نمودند که در مقابل هر فضیلتی که از خصایص مولانا امیرالمؤمنین علیه السّلام به شمار آمده، حدیثی به وسیله ی ایادی مرموز و کاسه لیسهای سفره معاویه، مانند ابوهریره و مغیره و عمرو بن عاص و غیره وضع نمایند و همین عمل را هم نمودند و بکریون هم روی حبّ و علاقه مفرط که به خلیفه ابی بکر داشتند، آن احادیث را تقویت نمودند؛ چنانچه ابن ابی الحدید در جلد اول و مخصوصاً در صفحه ۱۷ جلد سوم «شرح نهج البلاغه» [3] این وقایع را مشروحاً نقل نموده و گوید: از جمله احادیث موضوعه، حدیث «سد ابواب است به جز باب ابی بکر».

بدیهی است که این حدیث موضوع، در مقابل احادیث صحیحه ی متکاثره ای است که علاوه بر کتب معتبره شیعیان که به نحو تواتر و اجماع ثابت آمده، در کتب صحاح معتبره ی اکابر علمای خودتان، با قید به اینکه از احادیث صحیحه است نقل نموده اند که تمام درهای خانه‌های مردم را به مسجد رسول اکرم صلی الله علیه وآله به امر خداوند بست، مگر در خانه علی علیه السّلام را.

 

 

نواب: چون این واقعه مورد اختلاف قرار گرفته، جناب حافظ می‌فرماید از خصایص ابی بکر رضی الله عنه است، عالی جناب می‌فرمایید از خصایص مولانا علی کرّم الله وجهه می‌باشد، چنانچه ممکن است، به بعض اسناد از کتب معتبره ی ما اشاره فرمایید، تا شنوندگان به اسناد جناب حافظ مطابقت نموده، انتخاب احسن نمایند.

 

 

به امر پیغمبر تمام درهای خانه‌ها به مسجد بسته شد مگر درِ خانه علی علیه السّلام

داعی: امام احمد حنبل در صفحه ۱۷۵ جلد اوّل و صفحه ۲۶ جلد دوم و صفحه ۳۶۹ جلد چهارم «مسند» ( [4] ) و امام ابو عبدالرحمان نسائی در «سنن» [5] و صفحه ۱۳ و ۱۴ «خصائص العلوی» و حاکم نیشابوری در صفحه ۱۱۷ و ۱۲۵ جلد سیم «مستدرک» [6] و سبط ابن جوزی در صفحه ۲۴ و ۲۵ «تذکره» [7]، با بیانات مشروحی اثبات این حدیث از طریق ترمذی و احمد می‌نمایند و ابن اثیر جزری در صفحه ۱۲ «أسنی المطالب» [8] و ابن حجر مکّی در صفحه ۷۶ «صواعق» [9] و ابن حجر عسقلانی در صفحه ۱۲ جلد ۷ «فتح الباری» [10] و طبرانی در«اوسط» [11] و خطیب بغداد در صفحه ۲۰۵ جلد ۷ «تاریخ» [12] خود و ابن کثیر در صفحه ۳۴۲ جلد هفتم «تاریخ» [13] خود و متقی هندی در صفحه ۴۰۸ جلد ششم «کنز العمّال» [14] و هیثمی در صفحه ۱۱۵ جلد نهم «مجمع الزوائد» [15] و محبّ الدین طبری در صفحه ۱۹۲ جلد دوم «ریاض» [16] [و] ابن ابی الحدید در صفحه ۴۵۱ جلد دوم شرح نهج [17] و حافظ ابو نعیم در «فضائل الصحابه» و صفحه ۱۵۳ جلد ۴ «حلیهْ الاولیاء» [18] و جلال الدین سیوطی در صفحه ۱۱۶ «تاریخ الخلفاء» [19] و «جمع الجوامع» [20] و«خصائص الکبری» و صفحه ۱۸۱ جلد اول «لئالی المصنوعهْ» [21] و خطیب خوارزمی درمبعث و بزرگ ترین اعیاد اسلامی بود، شربت و شیرینی مفصّلی به مجلس آمد و با مسرّت و شادی مجلس خاتمه پیدا نمود». «خصائص الکبری» و صفحه ۱۸۱ جلد اول «لئالی المصنوعهْ» [22] و خطیب خوارزمی در«مناقب» [23] و حموینی در «فرائد» [24] و ابن مغازلی در «مناقب» [25] و مناوی مصری در «کنوز الدقایق» و (کنوز الحقایق) [26] سلیمان بلخی حنفی در صفحه ۸۷ «ینابیع المودّهْ» [27]، باب ۱۷ رااختصاص به همین معنی داده و شهاب الدین قسطلانی در صفحه ۸۱ جلد ششم «ارشاد الساری» [28] و حلبی در صفحه ۳۷۴ جلد سوم «سیره ی الحلبیه» و محمد بن طلحه شافعی در صفحه ۱۷ «مطالب السؤول» [29] و بالاخره عموم اکابر علمای شما از کبر صحابه، از قبیل خلیفه عمر بن الخطّاب و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و زید بن ارقم و براء بن عازب و ابو سعید خدری و ابو حازم اشجعی و سعد بن ابی وقّاص و جابر بن عبدالله انصاری و غیرهم، به عبارات مختلفه، از رسول اکرم صلی الله علیه وآله آورده اند که امر فرمود تمام ۳۷۴ جلد سوم «سیره ی الحلبیه» و محمد بن طلحه شافعی در صفحه ۱۷ «مطالب السؤول» [30] و بالاخره عموم اکابر علمای شما از کبر صحابه، از قبیل خلیفه عمر بن الخطّاب و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و زید بن ارقم و براء بن عازب و ابو سعید خدری و ابو حازم اشجعی و سعد بن ابی وقّاص و جابر بن عبدالله انصاری و غیرهم، به عبارات مختلفه، از رسول اکرم صلی الله علیه وآله آورده اند که امر فرمود تمام درهای مسجد را بستند مگر در خانه علی علیه السّلام را و مخصوصا بعض از اکابر علمای شما برای مزید بینایی فریب خوردگان امویها و بکریون و غیره توضیحات کاملی داده اند؛ مانند محمد بن یوسف گنجی شافعی که باب ۵۰ «کفایهْ الطالب» [31] را اختصاص به همین موضوع داده و بعد از نقل احادیث مسند، بیانی دارد به این عنوان که «هذا حدیث عال». آن گاه گوید: چون عده ای از درهای منازل اصحاب به مسجد باز می‌شد و رسول اکرم صلی الله علیه وآله نهی نمود ورود و توقف در مساجد را در حال حیض و جنابت، لذاامر فرمود تمام درهای منازل را به مسجد مسدود نمودند، الاّ در خانه علی علیه السّلام را باز گذارند به این عبارت که:

«سدّوا الأبواب کلّها إلاّ باب علی بن أبی طالب وأومأ بیده إلی باب علیّ علیه السّلام. »

تمام درها را ببندید مگر در خانه علی را باز بگذارید و به دست مبارک اشاره نمود به در خانه علی علیه السّلام.

پس از آن گوید: این اباحه و ورود و توقّف در مسجد در حال جنابت، خصیصه ای بود برای علی علیه السّلام، و لکن این عمل دلیل بر آن نمی باشد که هر جنب و حائضی می‌تواند در مساجد ورود و توقف نماید.

«إنّما خصّ بذلک لعلم المصطفی بانّه یتحرّی من النجاسة هو وزوجته فاطمة واولاده صلوات الله علیهم وقد نطق القرآن بتطهیرهم فی قوله عزّوجلّ ﴿إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ… ﴾».

ما حصل معنی آنکه اختصاص دادن پیغمبر علی را به این معنی و این خصیصه ی عظمی، برای آن بود که آن حضرت علم قطعی داشت که علی و فاطمه و اولادهای آنها متحرّی و دور از نجاست اند؛ چنانچه آیه تطهیر تصریح به این معنی دارد که آن خاندان جلیل، منزّه از جمیع ارجاس و نجاسات اند.

با توضیح کاملی که این عالم شافعی داده، جناب حافظ مقایسه کنند با خبری که نقل نمودند و اگر دلیلی بر طهارت ابی بکر دارند گذشته از این همه اسناد معتبره ی ما، آن خبر را نقل نمایند. و حال آنکه بخاری و مسلم هم در صحیحین [32] خود اشاره به این معنی نموده اند در باب آنکه جنب حقّ ورود وتوقّف در مسجد ندارد؛ زیرا که رسول اکرم فرمود:

«لا ینبغی لأحد أن یجنب فی المسجد إلاّ أنا وعلیّ. »

سزاوار نیست برای احدی که جنب شود در مسجد مگر من و علی.

این نوع از اخبار با اسناد معتبره ثابت می‌کند سدّ جمیع ابواب مگر باب علی علیه السّلام را؛ زیرا اگر غیر از باب پیغمبر و علی باب دیگر باز می‌بود، بایستی جایز باشد که غیر از آن دو بزرگوار (محمّد و علی‘) هم در حال جنابت ورود در مسجد نمایند و حال آنکه آن حضرت صریحاً می‌فرماید: «لا ینبغی لأحد أن یجنب فی المسجد الاّ أنا و علی.»

پس این اخبار، برهان قاطع است (که بخاری و مسلم هم نقل نموده اند) بر ردّ اخباری که امویها و بکریون و دیگران نقل نموده اند که فتح باب برای دیگران بوده است. و بالقطع والیقین مسلّم است که فتح باب در مسجد، از خصایص علی علیه السّلام بوده است.

اجازه بدهید برای خاتمه ی عرایضم در این باب، حدیثی از خلیفه ی ثانی، عمر بن الخطّاب به عرضتان برسانم که حاکم در صفحه ۱۲۵ جلد سیم «مستدرک» [33] و سلیمان بلخی حنفی ضمن باب ۵۶ صفحه ۲۱۰ «ینابیع المودهْ» [34] نقلاً از «ذخایر العقبی» [35] امام الحرم از مسندامام احمد بن حنبل [36] و خطیب خوارزمی در صفحه ۲۶۱ «مناقب» [37] و ابن حجر در صفحه ۷۶ «صواعق» [38] و سیوطی در «تاریخ الخلفاء» [39] و ابن اثیر جزری در «أسنی المطالب» [40] ودیگران نقل نموده اند – به مختصر کم و زیاد در الفاظ – که خلیفه گفت:

«لقد أوتی (علی) ابن أبی طالب ثلاث خصال لان تکون لی واحدة منهنّ أحبّ إلیّ من حمر النعم: زوّجه النبیّ صلی الله علیه وآله بنته وسدّ الأبواب إلاّ بابه، وسکناه المسجد مع رسول الله یحلّ له فیه ما یحلّ له، وأعطاه الرایة یوم خیبر.»

هر آینه به تحقیق عطا شد به علی بن ابی طالب سه خصلت که اگر یکی از آنها برای من بود بهتر بود برای من از حیوانات سرخ مو: ۱- تزویج نمود پیغمبر به او دختر خود را. ۲- و تمام درهای مسجد را بست مگر در خانه او را و آرام گرفت با پیغمبر در مسجد [و] حلال بود در مسجد برای او چیزی که حلال بود بر پیغمبر. ۳- و عطا نمود به او پرچم اسلام را در روز خیبر.

گمان می‌کنم حلّ معما برای آقای نواب و برادران عزیزم شد و راه عذری باقی نماند. جناب حافظ هم کاملاً روشن شدند.

خوب است برگردیم به گفتار اولیه و بقیه ی بیانات سید شهاب الدین [41] که در آخر تحقیقات خود گوید:

«ومن تتبّع أحواله فی الفضائل المخصوصة وتفحّص أحواله فی الشمائل المنصوصة یعلم أنّه کرّم الله تعالی وجهه بلغ الغایة فی اقتفاء آثار سیّدنا المصطفی واتی النهایة فی اقتباس أنواره حیث لم یجد فیه غیره مقتضی – انتهی.»

اگر کسی تتبّع و تفحّص در احوال آن حضرت بنماید، می‌بیند که در بسیاری از فضایل مخصوصه و شمایل منصوصه شباهت تام با رسول الله صلی الله علیه وآله دارد که غیر از او احدی افتخار [برخورداری از] این خصایص را ندارد.

این نمونه ای از بیانات و اعتراف علمای خودتان بود راجع به مقامات عالیه و فضایل مخصوصه ی مولانا و مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی علیه السّلام، تا آقایان بدانند که داعی هیچ گاه غلو ننموده و ادعای بی مغز نمی نمایم، بلکه جامعه ی شیعیان – من السلف الی الخلف – بی دلیل و برهان بیانی نمی نمایند. تمام دلایل و براهین ما همان است که مبدأ و اساسش نزد شماها و در کتب معتبره ی خودتان می‌باشد.

ولی متأسفم که وقتی نزد عوام و مردم بی خبر می‌نشینید، روی عادت تبعاً للاسلاف، برای حفظ مقامتان تنها قاضی رفته، رطب ویابسها به هم بافته، تهمت‌ها می‌زنید و امر را بر آنها مشتبه می‌نمایید.

پس از این مقدماتی که ذکر شد، ثابت گردید که علی علیه السّلام در جمیع جهات نظیر و شریک رسول الله صلی الله علیه وآله بوده، کما آنکه هارون نسبت به حضرت موسی علیه السّلام بوده. فلذا چون موسی هارون را در میان تمام بنی اسرائیل اولی و الیق به این مقام و افضل از همه دید، از پروردگار متعال درخواست نمود که او را شریک امر من قرار بده که وزیر من باشد.

همین قسم هم خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله چون در میان تمام امّت، از علی قابل و لایق تر احدی را برای این مقام ندید که افضل از همه امّت باشد، لذا از خداوند متعال درخواست نمود همان قسمی که هارون را وزیر و شریک موسی قرار دادی، علی را وزیر و شریک من قرار بده.

نواب: قبله صاحب! آیا در این باب اخباری هم رسیده؟

داعی: بلی، علاوه بر اجماع شیعیان، درکتب معتبره ی خودتان هم اخبار بسیاری در این موضوع وارد است.

نواب: چنان که ممکن است، از آن اخبار برای ما قرائت فرمایید، خیلی ممنون خواهیم شد.

داعی: دعاگو حاضرم چنانچه آقایان میل داشته باشد (اشاره به علمای آنها).

حافظ: مانعی ندارد؛ چون نقل حدیث و همچنین استماع آن، عبادت است.

 

 

پایان قسمت بیست و هشت

ادامه دارد…

………………………………………

[۱]: توضیح الدلائل علی تصحیح الفضائل، شهاب الدین احمد بن جلال الدین الایجی، ص۴۱۰ (نسخه خطی).

[2]: همان، ص۴۱۱.

[3]: «وضعت [البکریه] صاحبها أحادیث… ونحو سدّ الأبواب فانّه کان لعلیّ علیه السّلام فقلبته البکریة إلی أبی بکر… ». شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۱/۴۹، خطبه ۲۰۳، (ومن کلام له علیه السّلام وقد سأله سائل عن أحادیث البدع… )، فصل فیما وضع الشیعه والبکریه من الأحادیث. و نیز سبط ابن جوزی در تذکرهْ الخواص، ص۴۶، باب ۲، حدیث فی سد الابواب، ابن جوزی می‌نویسد: «أمّا قولهم إنّ النبیّ صلی الله علیه وآله أمر بسدّ أبواب المسجد إلا باب أبی بکر فنقول قد أخرج أحمد وترمذی أنّ الواقعه کانت لعلیّ».

[4]: . «عن عبدالله بن الرقیم الکنانی قال: خرجنا إلی المدینة زمن الجمل فلقینا سعد بن مالک بها فقال: امر رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد وترک باب علیّ رضی الله عنه». مسند احمد بن حنبل، ۱/۱۷۵، مسند سعد بن مالک. و نیز در ۲/۲۶، مسند ابن عمر به این لفظ آمده است: «عن ابن عمر قال:… ولقد أوتی ابن أبی طالب ثلاث خصال لان تکون لی واحدة منهن أحب إلیّ من حمر النعم… وسدّ الأبواب إلاّ بابه فی المسجد». و در ۴/۳۶۹، مسند زید بن أرقم به این لفظ آمده است: «عن زید بن أرقم قال: کان لنفر من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله أبواب شارعة فی المسجد قال: فقال یوماً سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب علیّ. قال: فتکلّم فی ذلک الناس قال: فقام رسول الله صلی الله علیه وآله فَحَمِدَ الله تعالی وأثنی علیه ثم قال: أمّا بعد، فإنّی أمرت بسدّ هذه الأبواب إلاّ باب علیّ وقال فیه قائلکم وانّی والله ما سددت شیئاً ولا فتحته ولکنّی أمرت بشیء فأتبعته».

[5]: «حدّثنا عمر بن میمون قال: إنّی لجالس إلی ابن عباس إذ أتاه تسعة رهط، فقالوا: إمّا أن تقوم معنا، وإمّا أن تخلونا یا هؤلاء – وهو یومئذ صحیح قبل أن یعمی – قال: أنا أقوم معکم. فتحدثوا فلا أدری ما قالوا. فجاء وهو ینفض ثوبه وهو یقول: أف وتف یقعون فی رجل له عشر وقعوا فی رجل قال رسول الله صلی الله علیه وآله… و سدّ أبواب المسجد غیر باب علیّ وکان یدخل المسجد وهو جنب… ». سنن الکبری، احمد بن شعیب نسائی، ۵/۱۱۲ – ۱۱۳، ح ۸۴۰۹، کتاب الخصائص، باب ذکر قول النبی صلی الله علیه وآله فی علیّ انّ الله لا یخزیه أبداً. و در صفحه ۱۱۸ همین جلد، ح ۸۴۲۳، آنچه را که احمد بن حنبل از زید بن ارقم نقل کرده آورده است.

[6]: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ۳/۱۳۵، ح ۴۶۳۱، کتاب معرفهْ الصحابه، باب مناقب علی، ذکر اسلام امیرالمؤمنین. حاکم همان حدیثی که از مسند احمد از زید بن ارقم نقل کردیم، نقل کرده است.

[7]: تذکرهْ الخواص، سبط ابن الجوزی، ص۴۶، باب ۲، حدیث فی سدّ الابواب. ابن جوزی علاوه بر حدیث زید بن أرقم، حدیث زیر را هم نقل کرده است: «عن عمر بن میمون عن ابن عباس قال: أمر رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب الاّ باب علی علیه السّلام».

[8]: أسنی المطالب، شمس الدین محمد جزری شافعی، ص۶۵ – ۶۶. جزری حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن أبی هریرة قال: قال عمر بن الخطّاب: لقد أعطی علیّ بن أبی طالب ثلاث خصال لان یکون فی خصلة منهنّ أحبّ إلیّ من أن أعطی حمر النعم. قیل: وما هن؟ قال:… وسکناه بالمسجد مع رسول الله صلّی الله علیه وسلّم یحلّ له فیه ما یحلّ له… ».

[9]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۲۴، باب ۹، فصل ۲، حدیث الرابع والعشرون. ابن حجر قسمت پایانی حدیث زید بن ارقم را نقل کرده است.

[10]: فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ۷/۱۴، کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبی سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر. عسقلانی حدیث را این طور نقل می‌کند: «عن سعد بن أبی وقّاص قال: أمرنا رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد وترک باب علیّ. أخرجه أحمد والنسائی وأسناده قوی».

[11]: معجم الاوسط، طبرانی، ۴/۵۵۳، ح ۳۹۴۲، احادیث علی بن سعید الرازی. طبرانی این حدیث را نقل می‌کند: «عن مصعب بن سعد عن أبیه قال: أمر رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب إلاّ باب علیّ، قالوا: یا رسول الله سددت الأبواب کلّها إلاّ باب علیّ؟ قال: ما أنا سددت أبوابکم ولکنّ الله سدّها».

[12]: تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۷/۲۰۵، ترجمه شماره ۳۶۶۹، شرح حال جعفر بن محمّد العلوی الحسنی. خطیب بغدادی این حدیث را نقل کرده است: «عن جابر بن عبدالله یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: سدّوا الأبواب کلّها الاّ باب علی وأومأ بیده الی باب علی».

[13]: البدایهْ والنهایه، ابن کثیر، ۷/۳۷۹، وقایع سال ۴۰ هجری، شیء من فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب. حدیث المؤاخاهْ. ابن کثیر حدیث زید بن ارقم را نقل کرده است.

[14]: کنز العمّال، متقی هندی، ۱۱/۶۱۸، ح ۳۳۰۰۴ – ۳۳۰۰۵، کتاب الفضائل، باب ۳، فصل ۲، فضائل علی. متقی هندی بخش پایانی حدیث زید بن ارقم را نقل کرده است.

[15]: مجمع الزوائد، هیثمی، ۹/۱۱۴ – ۱۱۵، کتاب المناقب، مناقب علی، باب فتح باب الذی فی المسجد. هیثمی بعد از نقل حدیث زید بن أرقم می‌نویسد: «رواه أحمد وفیه میمون ابو عبدالله، وثّقه ابن حبان وضعّفه جماعة وبقیة رجاله رجال الصحیح».

[16]: ریاض النضرهْ، محبّ الدین طبری، ۴/۱۵۸، باب ۴، فصل ۶، ذکر الأحادیث والأخبار الواردهْ فی فضائل علی، حدیث العشرون. ابن ابی الحدید بخشی از حدیث زید بن ارقم را نقل کرده است.

[17]: حلیهْ الأولیاء، ابو نعیم اصفهانی، ۴/۱۵۳، ترجمه شماره ۲۵۸، شرح حال عمرو بن میمون الأودی. ابو نعیم حدیث را این طور نقل کرده است: «عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: سدّوا أبواب المسجد کلّها الاّ باب علی».

[18]: تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۷۲، تاریخ علی بن أبی طالب. سیوطی علاوه بر حدیث عمر بن الخطّاب، این حدیث را هم نقل کرده است: «أخرج البزّاز عن سعد قال: قال النبیّ علیه الصلاة والسلام لعلیّ: لا یحلّ لأحد أن یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک»

[19]: جمع الجوامع، سیوطی، ۴/۴۲۲، ح ۱۲۹۶۳، السین مع الدال. سیوطی بخش مورد نظر را از حدیث زید بن ارقم نقل کرده است.

[20]: اللآلی المصنوعه، سیوطی، ۱/۳۴۷، کتاب المناقب، مناقب الخلفاء الأربعه. گرچه سیوطی این حدیث را از احادیث ضعاف شمرده است، لکن ابن حجر عسقلانی در فتح الباری، ۷/۱۴ – ۱۵. کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبی سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر، بیانی دارد که با دقت در آن، نادرستی سخن سیوطی آشکار می‌شود. ابن حجر می‌نویسد: (تنبیه). جاء فی سدّ الأبواب التی حول المسجد أحادیث یخالف ظاهرها حدیث الباب [أی حدیث سدّ الأبواب إلاّ باب أبی بکر] منها: حدیث سعد بن أبی وقّاص قال: (أمرنا رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد وترک باب علیّ) أخرجه أحمد والنسائی وأسناده قوی، وفی روایة للطبرانی فی الاوسط رجالها ثقات من الزیادة >فقالوا یا رسول الله سددت أبوابنا، فقال: ما أنا سددتها ولکنّ الله سدّها« وعن زید بن أرقم قال: »کان لنفر من الصحابة أبواب شارعة فی المسجد، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب علیّ، فتکلّم ناس فی ذلک فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: إنّی والله ما سددت شیئاً ولا فتحته ولکن أمرت بشیء فأتبعته«. أخرجه أحمد والنسائی والحاکم ورجاله ثقات، وعن ابن عباس قال: »أمر رسول الله صلی الله علیه وآله بأبواب المسجد فسدت إلاّ باب علیّ« وفی روایة »وأمر بسدّ الأبواب غیر باب علیّ، فکان یدخل المسجد وهو جنب، لیس له طریق غیره« أخرجهما أحمد والنسائی ورجالهما ثقات. وعن جابر بن سمرة قال: »أمرنا رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب کلّها غیر باب علیّ فربّما مرّ فیه وهو جنب». أخرجه الطبرانی. وعن ابن عمر قال: «کنّا نقول فی زمن رسول الله صلی الله علیه وآله: رسول الله صلی الله علیه وآله خیر الناس، ثمّ أبابکر، ثمّ عمر، ولقد أعطی علیّ بن أبی طالب ثلاث خصال لان یکون لی واحدة منهنّ أحبّ إلیّ من حمر النعم: زوّجه رسول الله صلی الله علیه وآله ابنته وولدت له، وسدّ الأبواب إلاّ بابه فی المسجد، وأعطاه الرایة یوم خیبر«. أخرجه أحمد وأسناده حسن. وأخرج النسائی من طریق العلاء بن عرار بمهملات قال: »فقلت لابن عمر: أخبرنی عن علیّ وعثمان – فذکر الحدیث وفیه – وأمّا علیّ، فلا تسأل عنه أحداً وانظر إلی منزلته من رسول الله صلی الله علیه وآله قد سدّ أبوابنا فی المسجد وأقر بابه<. و رجاله رجال الصحیح إلاّ العلاء وقد وثّقه یحیی بن معین وغیره وهذه الأحادیث یقوی بعضها بعضاً وکلّ طریق منها صالح للاحتجاج، فضلاً عن مجموعها. وقد أورد ابن الجوزی هذا الحدیث فی الموضوعات، أخرجه من حدیث سعد بن أبی وقّاص وزید بن أرقم وابن عمر مقتصراً علی بعض طرقه عنهم وأعلّه ببعض من تکلّم فیه من رواته، ولیس ذلک بقادح لما ذکرت من کثرة الطرق… علاوه بر این، قسطلانی در ارشاد الساری، ۸/۱۴۷، کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبیّ سدّوا الأبواب إلاّ باب أبی بکر، نیز اسناد این حدیث را صحیح دانسته است. اوّلاً با توجه به کلمات ابن حجر روشن می‌شود که تضعیف افرادی مانند سیوطی و دیگران ضرری به صحت حدیث یاد شده نمی رساند؛ چه اینکه این حدیث به الفاظ مختلف از طرق گوناگون نقل شده است. همچنان که خود ابن حجر به بعضی از آن طرق اشاره کرد، گرچه ابن حجر در پایان خواسته است میان این دو روایت «سدّوا الأبواب الاّ باب علی – سدّ الأبواب الاّ باب أبی بکر» تعارض ایجاد کرده، سپس با توجیهاتی میان آن دو روایت جمع کند، لکن هر محقق منصفی که به توجیهات ابن حجر بنگرد، در می‌یابد که توجیهات او مصداق این ضرب المثل معروف است: الغریق یتمسّک بکلّ حشیش، (شخصی که در حال غرق شدن است به هر خار و خاشاکی دست می‌اندازد تا خود را از غرق شدن نجات دهد. ) ثانیاً جدای از سند حدیث «سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر» دقّت در دلالت آن، نادرستی اش را اثبات می‌کند. افرادی که خواسته اند در مقابل حدیث صحیح «انّ النبی أمر بسدّ الأبواب الاّ باب علی»، این حدیث را در فضیلت ابابکر جعل کنند، به این نکته مهم توجّه نکرده اند که با اندک تأمّل در ظاهر حدیث، ساختگی بودن آن روشن می‌شود. در اثبات نادرستی این حدیث، توجّه به چند نکته ضروری است: اول – دستور رسول اکرم به بسته شدن تمام درهای منتهی به مسجد بجز در خانه امیرالمؤمنین علیه السّلام، از روی محبت و خویشاوندی نسبت به امیرالمؤمنین نبوده است؛ چنان که در حدیث زید بن ارقم نقل کردیم که رسول اکرم فرمود: «وانّی والله ما سددت شیئاً ولا فتحته ولکن أمرت بشیء فأتبعته. » بلکه این کار پیامبر اکرم بر پایه ی بیان حکمی شرعی بوده است. دوم – بر اساس حکم شرعی بر هیچ کس جایز نیست در حال جنابت وارد مسجد شود، مگر کسانی که به نصّ آیه تطهیر پاک و منزّه اند. و از همین جاست که رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «یا علیّ لا یحلّ لأحد ان یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک. » این حدیث را به زودی از ترمذی نقل خواهیم کرد. سوم – در بین فریقین، نازل نشدن آیه تطهیر در شأن ابابکر مورد اجماع است؛ در نتیجه وارد شدن او در حال جنابت به مسجد حرام است. با دقّت در این سه نکته آشکار می‌گردد که از نظر عقلی محال است که این جمله «سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر» از رسول اکرم صادر شده باشد؛ چه اینکه از جهت شرعی چون ابابکر طاهر نیست، حرام است با حال جنابت وارد مسجد شود؛ و باز بودن در خانه او به طرف مسجد ملازم با انجام این حرام است، و از آنجا که رسول اکرم به نص آیه تطهیر معصوم است، محال است که حرامی مرتکب شود یا به آن فرمان دهد. در نتیجه وقتی که این حدیث از جهت متن خدشه دار شد – گرچه از جهت سند هم نادرستی آن روشن است – حدیث «سدّوا الأبواب الاّ باب علی» صحیح و بدون معارض باقی خواهد ماند.

[21]: مناقب خوارزمی، ص۲۹۹ – ۳۰۲، ح ۲۹۶، فصل ۱۹. خوارزمی حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن أبی ذرّ قال: لمّا کان أوّل یوم من البیعة لعثمان… فاجتمع المهاجرون والأنصار فی المسجد… إذ جاء أبو الحسن… قال: فلما بصروا بأبی الحسن علی بن أبی طالب علیه السّلام، سر القوم طراً فانشأ علیّ وهو یقول:… ثمّ قال: هل تعلمون أنّ أحداً کان یدخل المسجد غیری جنباً؟ قالوا: اللهم لا. قال: فانشدکم الله هل تعلمون أنّ أبواب المسجد سدّها وترک بابی؟ قالوا: اللهم نعم».

[22]: . مناقب خوارزمی، ص۲۹۹ – ۳۰۲، ح ۲۹۶، فصل ۱۹. خوارزمی حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن أبی ذرّ قال: لمّا کان أوّل یوم من البیعة لعثمان… فاجتمع المهاجرون والأنصار فی المسجد… إذ جاء أبو الحسن… قال: فلما بصروا بأبی الحسن علی بن أبی طالب علیه السّلام، سر القوم طراً فانشأ علیّ وهو یقول:… ثمّ قال: هل تعلمون أنّ أحداً کان یدخل المسجد غیری جنباً؟ قالوا: اللهم لا. قال: فانشدکم الله هل تعلمون أنّ أبواب المسجد سدّها وترک بابی؟ قالوا: اللهم نعم».

[23]: فرائد السمطین، حموینی، ۱/۲۰۷، ح ۱۶۲، سمط ۱، باب ۴۱. حموینی این حدیث را نقل کرده است: «عن ابن عبّاس: انّ رسول الله صلی الله علیه وآله أمر بالأبواب کلّها أن تسدّ إلاّ باب علیّ».

[24]: مناقب ابن مغازلی، ص۲۵۶ – ۲۵۸، ح ۳۰۴ – ۳۰۷، حدیث سدّوا الأبواب إلاّ بابه وطرقه. ابن مغازلی حدیثی را که از زید بن ارقم نقل کردیم، با همان الفاظ، به نقل از براء بن عازب می‌آورد. افزون بر آن، این حدیث را هم نقل می‌کند: «عن سعد بن أبی وقّاص قال: کانت لعلیّ علیه السّلام مناقب لم یکن لأحد: کان یبیت فی المسجد، وأعطاه الرایة یوم خیبر. وسدّ الأبواب إلاّ باب علیّ».

[25]: کنوز الحقایق، مناوی، ۱/۳۲۳، ح ۴۰۵۴، حرف السین. مناوی قسمت مورد نظر را نقل می‌کند.

[26]: ینابیع المودّهْ، قندوزی، ۱/۲۵۷ – ۲۶۰، ح ۱ – ۱۰، باب ۱۷. قندوزی این حدیث را به الفاظ و طرق مختلف نقل کرده است.

[27]: . ارشاد الساری، قسطلانی، ۸/۱۴۷، کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبی سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر. قسطلانی حدیث را این گونه نقل کرده است: «وقد وقع فی حدیث سعد بن أبی وقّاص عند أحمد والنسائی بأسناد قوی أمر رسول الله صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد وترک باب علیّ».

[28]: السیرهْ الحلبیه، برهان الدین حلبی، ۳/۳۴۶، حجّهْ الوداع، باب یذکر فیه مدّهْ مرضه صلی الله علیه وآله وما وقع فیه ووفاته. حلبی بعد از آنکه بعضی از احادیث گذشته را نقل کرده، می‌نویسد: «فالباب فی قصة ابی بکر رضی الله عنه لیس المراد به حقیقة بل الخوخة وفی قصة علی کرّم الله وجهه المراد به حقیقة (أقول) و ممّا یدلّ علی تقدّم قصّة علیّ کرّم الله وجهه ما روی عنه قال أرسل رسول الله صلی الله علیه وآله إلی أبی بکر أن سدّ بابک قال سمعاً وطاعة فسدّ بابه… ». با توجّه به این عبارت و مطالبی که قبلاً بیان شد، ماهیت حدیث «سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر» روشن تر می‌شود؛ چه اینکه خود اهل تسنّن در اصل قضیه اختلاف دارند. یکی می‌گوید: تمام درها بسته شد مگر در خانه ابی بکر. دیگری مانند ابن حجر عسقلانی در فتح الباری در وجه جمع ین این دو حدیث معارض می‌گوید: مراد از در خانه ابی بکر پنجره است، که عبارت ابن حجر مفصلاً بیان شد. برهان الدین حلبی هم در اینجا به همین مطلب معتقد است و تصریح می‌کند که در خانه ابابکر هم به دستور رسول اکرم بسته شد. در پایان اشاره به این نکته ضروری است که اگر واقعاً این حدیث از رسول اکرم صادر شده باشد، به چه دلیل عده ای از بزرگان اهل تسنّن، بر خلاف ظاهر حدیث توجیهاتی بیان می‌کنند؛ چه اینکه ظاهر حدیث «باب ابی بکر» است، حال چرا از ظاهر دست برداشته و «باب ابی بکر» را به «خوخه ِ ابی بکر» تفسیر کرده اند؟! و این نیست جز آنکه با جعل این حدیث با مشکلاتی روبرو شده اند و خواسته اند با این توجیهات از آن مشکلات بکاهند و از طرفی نیز کوشیده اند این فضیلت جعلی را همواره برای ابی بکر حفظ نمایند. ثانیاً چطور می‌توان به حدیثی اطمینان کرد که جدای از بحث سندی، در متن و دلالت آن هم بین اهل تسنّن اختلاف است؟ در حالی که با دقت در حدیث «أمر النبی بسدّ الأبواب الاّ باب علی» روشن می‌شود که این حدیث هم از جهت سند و هم از جهت دلالت، جزء احادیث صحیح می‌باشد. ثالثاً با توجه به اینکه از این دو حدیث یکی باید صحیح باشد – چه اینکه مفهوم هر دو حدیث، حصر است – و هر دو حدیث در مجامع حدیثی اهل تسنّن به عنوان حدیث صحیح نقل شده است، لذا حدیثی ترجیح دارد که از جهت دلالت قوی تر باشد، و با توجه به اختلافاتی که خود اهل تسنّن در دلالت حدیث «سدّوا الأبواب الاّ باب أبی بکر» داشتند که به اختصار به آنها اشاره کردیم، آشکار می‌شود که حدیث «سدّوا الأبواب الاّ باب علی» که علاوه بر صحت سند، هیچ اختلافی در دلالت آن وجود ندارد، ترجیح دارد. شایان ذکر است تمام مطالب بیان شده در صورت اثبات تعارض میان این دو خبر است، در حالی که پرواضح است میان خبر مجعول و صحیح هیچ گونه تعارضی نیست تا نیازی به بیان این گونه مطالب باشد و آنچه یاد شد، به این جهت بود که حدیث مزبور بر طبق مبانی خود اهل تسنّن هم نمی تواند از رسول اکرم صلی الله علیه وآله صادر شده باشد.

[29]: مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص۸۴، باب ۱، فصل ۵. ابن طلحه حدیث ابن عباس را نقل کرده است.

[30]: مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص۸۴، باب ۱، فصل ۵. ابن طلحه حدیث ابن عباس را نقل کرده است.

[31]: «عن ابن عباس انّ النبی صلی الله علیه وآله أمر بسدّ الأبواب إلاّ باب علیّ بن أبی طالب. قلت: هذا حدیث حسن عال، وانّما أمر النبیّ صلی الله علیه وآله بسدّ الأبواب، وذلک لأنّ أبواب مساکنهم کانت شارعة إلی المسجد، فنهی الله تعالی عن دخول المساجد مع وجود الحیض والجنابة، فعمّ النبیّ صلی الله علیه وآله بالنهی عن الدخول فی المسجد والمکث فیه للجنب والحائض. وخصّ علیّاً بالاباحة فی هذا الموضع وما ذاک دلیل علی إباحته المکروه له، وانّما خصّ بذلک لعلم المصطفی صلی الله علیه وآله بأنّه یتحرّی من النجاسة هو وزوجته فاطمة وأولاده صلوات الله علیهم، وقد نطق القرآن بتطهیرهم فی قوله عزّوجلّ: ﴿إِنّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾». کفایهْ الطالب، گنجی شافعی، ص۲۰۲، باب ۵۰.

[32]: گرچه این حدیث را در صحیحین نیافتیم، اما ترمذی در الجامع الصحیح، ص۹۸۱، ح ۳۷۳۶، کتاب المناقب، باب مناقب علی، حدیث را به این لفظ آورده است: «عن أبی سعید قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلیّ: یا علیّ لا یحلّ لأحد یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک». و نیز بیهقی در السنن الکبری، ۷/۶۶، کتاب النکاح، باب دخول المسجد جنباً؛ ابو یعلی در مسند، ۲/۳۱۱، ح ۱۰۴۲، مسند ابی سعید الخدری، و متقی هندی در کنز العمّال، ۱۱/۵۹۹، ح ۳۲۸۸۵ از ابی سعید و در صفحه ۶۲۶ از همین جلد، ح ۳۳۰۵۱ با اختلاف اندک در الفاظ، از امّ سلمه، کتاب الفضائل، باب ۳، فصل ۲، فضائل علی علیه السّلام همین حدیث را نقل کرده اند.

[33]: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ۳/۱۳۵، ح ۴۶۳۲، کتاب معرفهْ الصحابه، باب مناقب علی، ذکر اسلام امیرالمؤمنین. حاکم حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن أبی هریرة قال: قال عمر بن الخطّاب: لقد أعطی علی بن أبی طالب ثلاث خصال لان تکون لی خصلة منها أحبّ إلیّ من أن أعطی حمر النعم. قیل: وما هنّ یا امیرالمؤمنین؟ قال: تزوّجه فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسکناه المسجد مع رسول الله صلی الله علیه وآله یحلّ له فیه ما یحلّ له، والرایة یوم خیبر».

[34]: . ینابیع المودهْ، قندوزی، ۲/۴۰۶، ح ۷۶، باب ۵۹، فصل ۳. قندوزی حدیث را این گونه نقل کرده است: «قال عمر بن الخطّاب لقد أعطی علیّ ثلاث خصال فسئل وما هی؟ قال تزویج النبیّ صلی الله علیه وآله ابنته [له] وسکناه المسجد لا یحلّ لأحد فیه ما یحلّ لعلیّ… ».

[35]: ذخائر العقبی، محبّ الدین طبری، ص۷۷، قسم ۱، باب فضائل علی، ذکر انّ النبی أمر بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد إلاّ باب علیّ. طبری حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن ابن عمر قال: لقد أوتی ابن أبی طالب ثلاث خصال… زوّجه رسول الله صلی الله علیه وآله ابنته وولدت له وسدّ الأبواب إلاّ بابه فی المسجد وأعطاه الرایة یوم حنین».

[36]: مسند احمد بن حنبل، ۲/۲۶، مسند ابن عمر. احمد بن حنبل حدیث را همان گونه که از ذخائر نقل کردیم، آورده است جز اینکه جمله «یوم حنین» در آخر حدیث را «یوم خیبر» نقل کرده است و با توجّه به اینکه ذخائر العقبی حدیث را از مسند احمد نقل کرده، ضبط صحیح همان یوم خیبر خواهد بود.

[37]: مناقب خوارزمی، ص۳۳۲، ح ۳۵۴، فصل ۱۹. خوارزمی حدیث را همانند مستدرک حاکم نقل کرده است.

[38]: صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص۱۲۷، باب ۹، فصل ۳. ابن حجر حدیث را همانند قندوزی نقل کرده است.

[39]: تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۷۲، شرح حال علی بن أبی طالب، فصل فی الأحادیث الواردهْ فی فضله. سیوطی حدیث را همانند مستدرک حاکم نقل کرده است.

[40]: أسنی المطالب، محمد جزری شافعی، ص۶۵ – ۶۶. و نیز ابن ابی شیبه در المصنّف، ۷/۵۰۰، ح ۳۶، کتاب الفضائل، فضائل علی بن أبی طالب؛ ابن اثیر در اسد الغابه، ۳/۲۱۴، شرح حال عبدالله بن عثمان (ابوبکر) ؛ سمهودی در وفاء الوفاء، ۲/۴۷۵، السنهْ العاشرهْ من الهجرهْ، باب ۳، فصل ۱۱؛ متقی هندی در کنز العمّال، ۱۳/۱۱۰، ح ۳۶۳۵۹، کتاب الفضائل بعد از باب ۱۰، باب فضائل الصحابهْ، فضائل علیّ؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ۹/۱۲۰، کتاب المناقب، مناقب علی، باب جامع فی مناقبه. هیثمی بعد از نقل حدیث می‌نویسد: «رواه أحمد و أبو یعلی و رجالهما رجال الصحیح». و ابن کثیر در البدایهْ و النهایهْ، ۷/۳۷۷، حوادث سال ۴۰ هجری، شیء من فضائل أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب. این حدیث را بعضی از ابن عمر و بعضی از عمر بن الخطّاب با تفاوت اندک و جابه جایی مختصر در الفاظ نقل کرده اند.

[41]: توضیح الدلائل علی تصحیح الفضائل، شهاب الدین احمد ایجی شافعی، ص۴۱۱ و ۴۱۲ (خطی).

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

قیام جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه

ويدئو/ شیعه در آخرالزمان

بهانه‌های فاقد وجاهت نباید مانع ساخت مسجد در پارک قیطریه شود

زهره سادات لاجوردی نماینده مردم تهران

یک دیدگاه

  1. سلام بر آقا یا خانم نورا…
    تمام دغدغه بنده در طول هفته اینست که بخش دیگری از شبهای پیشاور را بخوانم و کیف کنم و بدین خاطر شکر خدا کنم…
    خوشا بحال شما که این ثواب و توشه بزرگ را ذخیره آخرت تان می کنید! بنده هم وظیفه خودم می دانم مطالب یاد گرفته از شبهای پیشاور را در ایمانیاتم رسوخ دهم و با دوستانم به بحث بنشینم.
    چند لحظه پیش خدا توفیق داد که با توجه به این کتاب نورانی متکی به قرآن، با دوستانم در مورد حب علی ع میان اهل سنت صحبت کنم و آنها را مجاب کنم که حساب اکثریت اهل سنت عزیز با تنی چند از وهابی ها و سپاه صحابه و داعش لع فرق دارد …
    آری عموم مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به اهل بیت رسول الله ص احترام بسیار می گذارند! و دوست شان دارند!
    از علی ع و فاطمه زهرا س گرفته تا امام حسن ع و امام حسین ع و امام سجاد ع و… تا منجی بشریت عج
    قدر محبت خدا به خودمان را بدانیم و مدام در عمل به جذب حداکثری برای رضای خدا بپردازیم تا در دنیا و آخرت شاد و سربلند باشیم ان شاء الله

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.