سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / عارفی می گفت: مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود.

عارفی می گفت: مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود.

فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره/۱۱۵)

عارفی می گفت:

مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود.
پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید.

وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید.
هر چه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!

آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی!

همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم.

آیا واقعاً ما این چنین در خانه خدا می رویم!!!
که از همه جا منقطع فقط او را صدا بزنیم!!

‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

امداد غیبی/ سه شبانه روز در چاه آب _ ۲۲

معجزات/ جنگ ۳۳ روزه نیروهای مقاومت حزب الله لبنان

وصیت امام حسن عسکری(علیه السلام) به شیعیان

السلام علی الحسن

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.