بسم الله الرحمن الرحیم
سیری در سوره نجم
ستاره پایین آمد[1]، نورش درخشان و زیبا بود، آهسته آهسته آمد تا پیامی بدهد و نشانی، نشانی از بیت نور در دنیای تاریک و سپس محو شد.
افراد ستاره را دیدند اما اثری از آن در زمین مادی نه!!! ماجرا چه بود؟
به دور بزرگشان حلقه زدند، سؤال نمودند و پاسخ شنیدند، اما……
انگار توضیحات و پاسخ بزرگشان بر مذاق ایشان خوش ننشسته بود.
عدهای تهمت گمراهی زدند، عدهای تصور نمودند آنچه شنیدهاند محصول اغواست و انگشت تعجب به دندان گزیدند[2].
چه قلیل بودند آنان که باور کردند و ایمان آوردند! مثل همیشه! چون گذشته ها! چون آینده! افسوس!!
در اقوام گذشته مشابه این اتفاق افتاده بود! ستاره شعری در آسمان دیده شده [3]و سپس رَبّ ستاره، اقوام گمراه را، به عذابی، هلاک نموده بود![4]
این بار امّا، ماجرا تفاوت داشت! اتفاقی نیفتاده بود! هنوز نه! خداوند آیهای نازل کرده بود.
اینکه چهها شد و چه اتفاقاتی رخ داد در تاریخ صدر اسلام آمده است. تاریخ دست نوشته آدمی است. گاه درست، گاه نادرست! آغشته به برداشتها و نظرات شخصی، پس ما از منظر تاریخ نمینگریم.
به سخن کسی رو میآوریم که صحیحترین و با قوامترین مطلب را بازگو مینماید[5] و در طی هزاران سال کس نتوانسته آن را تغییر دهد یا تحریف کند.
به قرآن رجوع میکنیم، گویش خداوند متعال، جاری شده بر زبان پیامبرش ص، از طریق وحی! بواسطه جبرئیل، واژه به واژه، کلمه به کلمه، واو به واو، پس آنچه ایشان میفرماید بر اساس وحی نازله است[6] نه گمان و هوس! منطق ایشان در کلام، همان منطق پروردگار است[7]. خدایا تو میخواهی چه بگویی؟
خداوند میخواهد عبدش را به معراج ببرد. به جایی که هیچ کس نرفته[8]!
مطالبی به ایشان وحی کند و ماجراهایی را نشان دهد! آنچه کسی تابحال ندیده و ندانسته!
خدا میخواهد ایشان را بالا ببرد تا حدّی که قابل تصوّر برای کسی نیست!
زیرا پیامبرش ص «عبد» است! فرق نمیکند کجا باشد و در چه مقام و مرتبهای!
عبد است، چه وقتی بر روی زمین گام برمیدارد و چه آن هنگام که در ارتفاعات عالم جریان مییابد و جریان ایجاد میکند[9] و چه آن هنگام که از جانب خداوند به مقام پادشاهی گمارده میشود[10].
«عبد» همواره با «معبودش» هماهنگ است و جاری است در جریانی که او رقم میزند.
خداوند میخواهد «عبدش» را بالا ببرد پس لایههای عوالم را با شدّت و با قوای زیاد میشکافد تا ایشان را از آن میان حرکت دهد[11].
عبد، مقاومتی در برابر معبود ندارد! پس سیّالتر از هر سیّالی، با جریان خدا هماهنگ شده، جریان مییابد تا جریان ساز عوالم قرار داده شود [12]، جریان زندگی، جریان حیات، و حرکت به سوی بالاترها تا کجا؟
تا جایی که خداوند آن را «افق اعلی» نامید[13]! هرکجا هست بالاتر از آسمان هفتم است،[14] بالاتر از از ملکوت [15]و عرش [16]! پس جایگاهش عالم غیب است [17].
پیامبر عظیم الشّأن ص در آن مکان اعلی مستقر شدند، «استوی» یافتند[18]، به مقام پادشاهی رسانده شدند، پادشاه عالم گشتند[19]، خدا برایشان این طور پسندیده بود.
سپس باز بالا رفتند و بالاتر[20] ! تا «مقام ادنی»، آن مقامی که ایشان را مقرّبترین عبد درگاه پروردگار نمود[21].
در آن مقام خداوند از مکانی عالیتر بدیشان وحی میکند[22]، این وحی با آن وحیِ بواسطه جبرائیل در دنیا بسیار متفاوت است[23]. تفاوتش به بلندای تفاوت «دنیاست» تا «مقام ادنی»!
گویی پروردگار با مقرّبترین بندگانش چیزی زمزمه میکند.
در این مقام، ملائک راه ندارند چون پر و بال میسوزانند در نورگسترده آن!
تا بحال انسانی به آن مقام راه نیافته و سیّد بزرگوار و بلند مرتبه ما اولین ره یافته آن مکان والاست.
سپس خداوند چیزی را در معرض رؤیت ایشان قرار میدهد[24].
آنچه ایشان در آن مقام رؤیت نمودند در کمال صحّت است[25]. این مقوله همان است که اعراب بدان دل ندادند و مورد لعن خداوند قرار گرفتند.
چرا به خود اجازه جدال دادند؟[26]در مورد چیزی که ایشان رؤیت نموده و فؤادشان آن را تائید؟[27]
پیامبر ما چه دیدند؟
خداوند باز به رمز گشایی عجیب خود در آیات زیبای نجم ادامه میدهد.
آنچه پیامبر ص در «مقام ادنی» رؤیت نمودند در آسمان هفتم نیز تحت رؤیت ایشان قرار میگیرد[28]، در حالیکه کل «سدره» [29]،را پوشانده[30]! اگر کل «سدره» را پوشانده هرچه هست امور امّتها را در برگرفته، از ابتدا تا انتها!
همان درختی که از کنارش بهشتی شروع میشود به نام «جنّة المأوی»[31]!
خداوند دوباره بر صحّت رؤیت ایشان تاکید میکند.[32] چرا این همه تاکید؟
اکنون وقت رمز گشایی است، رسول الله ص چه دیدند؟ در «مقام ادنی»؟ در آسمان هفتم بر فراز «سدره»؟
لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْکُبْري.
آیهای از آیات پروردگار[33]، آن هم نه آیهای معمولی، آیهای از آیات کبری!
این واژه چه آشناست! جستجو میکنیم!
بار دیگر در قرآن آمده است، در ماجرای موسی ع ! ای موسی دست خود را در پهلویت ببر[34]، آنگاه نوری از آن متساطع میگردد، تا به شما بنمایانیم آیات کبرایمان را![35]
میگویند بنیاسرائیل در آن نور سفید خیره کننده ، مولایمان امیرالمومنین ع را میدیدند و ایشان را به خوبی می شناختند!
پس داستان معراج رسول الله ص در ارتفاعات عالم و مشاهده امیرالمؤمنین ع در آن مقام، در سوره نجم آمده است! [36]
خداوند ابتدا معراج پیامبرش ص را برای ما توضیح میدهد، از شأن و مرتبه والای آن بزرگوار پرده برمیدارد و سپس جانشین ایشان را معرفی نموده و در دامان رؤیتشان قرار میدهد.
رسول الله ص در «افق اعلی» استوی یافتند! این یعنی خداوند اداره عوالم را بدیشان سپرده است. ایشان پادشاه عالم است و عالم را اداره مینماید از همان افق!
اکنون رؤیت ایشان رؤیت پادشاهی است در نهایت اقتدار و در نهایت هماهنگی با پروردگار.
نگاه چنین پادشاهی نمیتواند یک نگاه معمولی باشد.
«ذومرّه»، حال که در آن افق مستقر گشته، جریانی را که ایجاد میکند، اداره کرده، ولایت میکند و تربیت مینماید!
با نگاه پادشاه، عالم هستی به حرکت میافتد و همراه میشود با برنامهای که خدا دارد، این همان معنای تسبیح است.
«رؤیت» رسول الله ص همه کس و همه چیز را به تسبیح وا میدارد ، مگر دستهای از مخلوقات را! آنکه خداوند اختیارش داده تا راه رشد برگزیند یا به راه غیّ برود![37]
هم اوست که اکنون باور ندارد جایگاه جانشین پیامبر ص را!
پادشاه، در آن مقام مرتفع جانشین و ولیِّ بعد از خود را تحت نگاهشان تحویل میگیرند!
ولایت امیرالمومنین ع تحت ولایت پادشاه عالم است، روابطشان در آن ارتفاع همان روابطی است که در زمین دارند.
پیامبر اکرم ص همان طور که در دنیا پسر عمّ و داماد خود را تحت تعلیم خود قرار دادند، در آن بالای عوالم با نگاهشان ایشان را تحویل گرفته و تعلیم نمودند.
با هم پایین آمدند تا آسمان هفتم! تحت رؤیت رسول الله ص این آیه کبرای الهی گسترده میگردد و امور امّتها بر درخت سدره بدیشان سپرده میشود! ایشان اولیالامر میگردند زیر نگاه نافذ بزرگترشان! تحت آن نگاه جاری و دقیق!
با هم پایین میآیند، تا برزخ! تا آسمان اول برزخ !
آیه کبری وارد دنیا نمیشود ! فعلا نه! زیرا ورودش در دنیا با خود اعجاز به همراه خواهد آورد، اعجازی چون ید بیضاء موسی ع! اما خداوند اینگونه نپسندیده است!
نجم پایین آمد! تا حد آسمان اول برزخ!
النّجم، آشناست، معرفه است بین اعراب، همان آیهای است که مربّی، پرورده و با خود پایین آورده.
نور ستاره بر در خانه او نشست! اعراب دیدند! ماجرا را جویا شدند! شنیدند! باور نکردند! غضب کردند! تهمت زدند!
پیامبر دلیل و منطق آوردند، بارها و بارها ایشان را معرفی نمودند و در نهایت در غدیر خم حجّت را بر همه تمام نمودند! تا کسی ابراز نادانی نکند!
غدیر، ریشه در دنیا ندارد! ریشه غدیر در مقام ادنی است. جایگاهی که به پیامبر وحی شد جانشین ایشان چه کسی است! این مطلب برای کثیری سنگین بود و هست و خواهد بود و غیر قابل باور!
غدیر یک معرفی ساده در عمق دنیا در کنار برکهای در بیابان نبود! ریشهاش دربالاترین ارتفاعات عالم هستی بود!
پیامبر ص دستِ دست پرودهاش را بالا برد تا همگان بشناسند ریسمان الهی، بعد از ایشان چه کسی است و باید به که روی آورند!
برنامه خدا این بود که امّت رسول الله ص بعد از ایشان بدون ولیّ، بدون هادی، و بدون راهنما در تاریکی دنیا رها نشوند! ، امّا …….
دو دستگی ایجاد شد! بر سر ایمان به اولیالامری که حکمش در بالاترین افقها به امضای پروردگار عالم رسیده بود، آنها که غرقه در نخوت و نفس و دنیاپرستی بودند سر، باز زدند!
اینگونه شد که مولایمان تنها امارت وجود مؤمنین را بر عهده گرفتند، امیرالمؤمنین ع .
اینگونه شد که ایشان قسیم الجّنة و النّار گشتند.[38]
در آیندهای نزدیک «النّجم» در دنیا اثر خواهد گذاشت و «آزفه» بر پا خواهد شد[39].
همان طور که رَبِّ شعری در گذشته اقوام ناپاک را عذاب نمود، آنها که این آیه کبرای الهی را انکار نمودند عذاب خواهند شد، تحت رؤیت رسول الله ص و تحت ولایت امیرالمؤمنین ع.
می گویند آزفه قیامت است ولی خداوند درباره آن میفرماید تنها من میتوانم آن را برطرف نمایم!
مگر قیامت قابل برطرف کردن است؟ این جمله با قیامت نمیخورد.[40]
آزفه مقطعی است که خداوند هشدارش را داده است. [41]
آزفه ایّام عذاب است، برای کفّار! همانها که رؤیت پیامبر را مورد تهمت قرار دادند و سرپیچی نمودند، در حالیکه خداوند آن را تائید نموده و توضیح داده بود.
آنها که امیرشان و ولیّ امرشان را مورد ظلم قرار دادند و برای خود از طاغوت امیر تراشیدند[42] و در برابر این بتان خودساخته و بیاعتبار خم و راست گشتند [43]و آنکه خداوند به او قدرت و سلطه عطا نموده بود را نادیده گرفته و تنها گذاشتند!
آزفه مقطعی است که در آن انتقام خون پاک عالمداران عالم هستی، توسط ولیّ آخرالزّمان گرفته خواهد شد.
آزفه نزدیک است.[44]
آن ستاره درخشان پایین آمد تا خبر از آزفه دهد.
پیامبر منطق ماجرا را توضیح دادند، نپذیرفتند! به عذاب دچار خواهند شد زیرا خداوند به آیات خود غیور است و از جرم مجرمان نخواهد گذشت[45].
ساختار سوره نجم رمز گشایی از جریان نظام خداوندی است.
رمز گشایی از چگونگی اداره عوالم است، بواسطه رؤیت رسول الله ص .
رمزگشایی از جایگاه رسول الله ص است.
رمزگشایی از جایگاه امیرالمومنین ع و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام است.
رمز گشایی از چرایی وجوب پیرایهزداییهاست
رمز گشایی از رفتار خداوند در قبال عبد است..
رمز گشایی از اهمیت عبودیّت است.
(اَشهَد انَّ مُحمّدا عَبدُهُ و رَسُولُه)، در نماز وقتی در محضر پروردگارت تا قنوت بالابرده میشوی، و سپس پایین میآیی، آن زمان که متوجه دنیا میشوی، شهادت میدهی به عبودیّت رسولش ص.
بندهای که در همه حال عبد است، در همه حال با معبودش هماهنگ است و آنقدر از منمیّتها و حجب و پیرایهها مبرّاست که به راحتی جریان مییابد در لطیفترینِ عوالم و در ارتفاعات، ثقلی ندارد که مانع رفعتش باشد.
او، که در برابر خواست، میل و جریان خداوند تسلیمتر از هر شیء است در حالیکه همانند بقیه انسانها خداوند از اختیار بهرهمندشان ساخته و احسن شخصیّتها و هویّت ها را بدیشان عطا فرموده است.
رسول الله ص صد در صد با خداوند هماهنگ است، پس وجه الله است، خدایی خدا را در وجوهش
می توان به نظاره نشست.
پادشاه عالم از افق اعلی نگاه میکند و همه چیز را به جریان میاندازد، آنگونه که خدا میخواهد.
جریان نظام خداوندی رو به سوی پیرایه زدایی دارد. همه باید به این سمت و سو حرکت کنند و انسان نیز! زیرا انسان جزئی از نظام خداوندی است.
آنها که ایمان آورند [46] و رفتار مناسب انجام دهند، [47] از نفس و منمیّت، رها گشته و سبکبال در جریان نگاه زیبا و برازنده رسول خدا ص و ولایت جانشین بر حقّشان جاری میشوند به سمت صحنههایی که خداوند بر سر راه آینده قرار داده است، به سمت آزفه.
این است گویش خداوند متعال از طریق سوره نجم!
از منظر این سوره صحنه پرداز عالم، پروردگار یکتاست و ابزار صحنه پردازیش لطیفترین ابزار موجود در عالم هستی! نگاهی که جریان میدهد ، تربیت میکند و ولایت مینماید[48].
نگاهی که از بالاترین مقام قرب به سوی عمق جاری میگردد و قرار است در عمیقترین قسمت عوالم، یعنی عالم مادی حرکتی به سوی ارتفاعات ایجاد کند.
خداوند نظام عالم را به سوی رفعت و رفع حجب مقرر داشته و در لحظه لحظه این صحنه پردازیها با ما سخن گفته، و آیه قرار داده است. چه قلیلند آنها که در آیات الهی تفکر میکنند [49].
پروردگارا به کجا میکشانی مارا؟
آسوده خاطریم، ختمِ کارمان، با نگاه زیبای رسولت ص رقم خواهد خورد.
صحنههای پیش رو عبد میطلبد.
نه عبدی اهل اطاعت، نه حتّی عبدی که تبعیت آموختیش! و نه عبدی که چون قاصدک سبکبال شده و در نسیم عشقت روان میگردد.
عبدی تهی از منمیّتها، تهی از هویتی که تو، خود به او بخشیدهای!
رها ! حتی از شخصیتش!
آن قدر سبک، آن قدر سیّال که با لطیفترین ابزاری که خلق نمودهای جاری گردد و روان شود بدان سمت که تو پرداخت نمودهای.
جریانت برقرار باد رَبّ ما![50]
بساز از وجود ناچیزمان این هیچ را، تا هیچ نباشد غیر از نور تو!
چه خوش است این هیچ بودن، در طریقت.
که عبدترین را از زمین خاکی تا فلکی رفعت دادهای که نزدیکترین مقام تقرب است.
چه با شکوه خواهد بود، سربازیِ عبدِ رَبّ ساخته، پیش نگاه مادر مهربان عالم س .
چه زیبا خواهد بود لبخند رضایت او.
آرزومان همه این است که از خود برهیم
نتوانیم!
تو مارا برهان.
طهورا 8-07-99
………..
[1] [النجم1 ] ص526 – وَ النَّجْمِ إِذا هَوي
[2] [النجم2 ] ص526 – ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي
[3] [النجم49 ] ص528 – وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْري
[4] آیات 50 -54 نجم
[5] [الإسراء9 ] ص283 – إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبيرًا
[6] [النجم4 ] ص526 – إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحي
[7] [النجم3 ] ص526 – وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي
[8] اشاره تفاسیر از جمله تفسیر المیزان به مساله معراج در سوره نجم
[9] «ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى» [النجم:6]
[10] مفهوم استوی
[11] [النجم5 ] ص526 – عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوي
[12] [النجم6 ] ص526 – ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوي
[13] [النجم7 ] ص526 – وَ هُوَ بِاْلأُفُقِ اْلأَعْلي
[14] شاهد: آیات 13 و 14
[16] [طه5 ] ص312 – الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي: استوی در افق اعلی از عرش بالاتر است زیرا خداوند در آیاتی دیگر از استوی در عرش صحبت نموده است پس اگر منظور از افق اعلی در این سوره عرش بود خداوند به عرش اشاره می نمود چونانکه در سور دیگر اشاره نموده است.
[17] عالم غیب بالاتر از عالم عرش می باشد.
[18] [النجم6 ] ص526 – ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوي
[19] از مفهوم استوی در قرآن اداره نمودن برداشت می شود. (طه 5)
[20] [النجم8 ] ص526 – ثُمَّ دَنا فَتَدَلّي، مفهوم این آیه نزدیک و نزدیکتر شدن است و از منظر ناظر زمینی بالا و بالاتر رفتن!
[21] [النجم9 ] ص526 – فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني
[22] [النجم10 ] ص526 – فَأَوْحي إِلي عَبْدِهِ ما أَوْحي
[23]إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى (4)
[24] [النجم11 ] ص526 – ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي
[25] [النجم11 ] ص526 – ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي
[26] [النجم12 ] ص526 – أَ فَتُمارُونَهُ عَلي ما يَري
[27] [النجم11 ] ص526 – ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي، فؤاد قوای درّاکه است.
[28] [النجم13 ] ص526 – وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْري: واژه اخری نشان می دهد این رؤیت بعد از رؤیت اولی بوده در افق اعلی.پس در سیر بازگشت اتفاق افتاده است.
[29] [النجم14 ] ص526 – عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهي
[30] [النجم16 ] ص526 – إِذْ يَغْشَي السِّدْرَةَ ما يَغْشي
[31] [النجم15 ] ص526 – عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوي
[32] [النجم17 ] ص526 – ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغي
[33] [النجم18 ] ص526 – لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْکُبْري
[34] [طه22 ] ص313 – وَ اضْمُمْ يَدَکَ إِلي جَناحِکَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْري
[35] [طه23 ] ص313 – لِنُرِيَکَ مِنْ آياتِنَا الْکُبْري
[36] حدیث معراج
[37] [البقرة256 ] ص42 – لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ
[38] حدیث معرفت باالنورانیه
[39] [النجم57 ] ص528 – أَزِفَتِ اْلآزِفَةُ
[40] [النجم58 ] ص528 – لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ کاشِفَةٌ: کشف در قرآن به معنای برطرف کننده به کار رفته است ([الدخان15 ] ص496 – إِنّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَليلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ)
[41] [النجم56 ] ص528 – هذا نَذيرٌ مِنَ النُّذُرِ اْلأُولي
[42] [النجم19 ] ص526 – أَ فَرَأَيْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّي
[43] [النجم23 ] ص526 – إِنْ هِيَ إِلاّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَي اْلأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدي
[44] [النجم57 ] ص528 – أَزِفَتِ اْلآزِفَةُ
[45] [الأعراف40 ] ص155 – إِنَّ الَّذينَ کَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّي يَلِجَ الْجَمَلُ في سَمِّ الْخِياطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِي الْمُجْرِمينَ
[46] به چه؟ به خدا و رسولش ص و اولیای امرش ع!
[47] در قبال که؟ خدا و رسولش ص و اولیای امرش ع!
[48] [هود37 ] ص225 – وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْني فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ: با ابزار نگاه و دستورالعملی که در وحی آمده است کشتی را بساز، این آیه نمونه ای بارز برای اثبات این مطلب است که نگاه ابزار انجام فعل می باشد.
[49] [الجاثية13 ] ص499 – وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ جَميعًا مِنْهُ إِنَّ في ذلِکَ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ
[50] سُبحانَ رَبّی