سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / قافله سالار/سیزدهم صفر

قافله سالار/سیزدهم صفر

سیزدهم صفر
آسمان دل گرفته بود و خورشید در غروب روی پوشانده بود،
و کربلا در امتداد زمان گسترده بود.
خیل بسیار ملائک در طواف، گِرد قافله سالار کربلا،
جملگی در لباس رزم، آماده و چشم به راه،
به انتظار رَجعت حسین لحظه شماری میکردند،
عده ای مویه و گروهی گریه میکردند،
عده ای در انتظار انتقام، تیغ شمشیر تیز میکردند،
در غروبی سرخ، آسمان رخشنده تر از خورشید، یکباره درخشید،
و منِ سرگرشته و مات و حیران، بر جای ماندم.
خدایا این چه نوری است؟!
از بلندای آسمان، نوری زیبا و لطیف به کربلا تابید،
از دل پهنای آسمان، ملائک سر ریز شدند، فوج فوج، بر زمین فرود آمدند،
پُر شور و در جنب و جوش گِرد حسین چرخیدند،
از مَلک پرسیدم : این نور بی مانند از چیست؟
گفت : نور حسین!
گفتم : نور حسین همیشگی است، فرق این نورِ دِلرُبا با آن در چیست؟
گفت : شب جمعه است، حسین مهمان دارد.
گفتم : مهمانش کیست؟
گفت : خوبان و صالحان، از هر عصر و هر زمان.
گفتم : من چه؟ می توانم بمانم؟
گفت : اینجا زمین برزخ است، برزخ اجازه میخواهد.
گفتم : از کی؟
گفت : از صاحب الامر و مالک مطلق آن، علی!
 
مَلک پُر کشید و رفت سوی آسمان،
دوباره تنها ماندم.
اندکی گذشت و ملائک دِگربار فرود آمدند، تا منبری از نور بر زمین آورند،
منبر پُر نور را بگذاشتند در مقتل حسین،
دیگر ملائک فوج فوج، گِرد منبر چرخیدند.
یکباره کربلا، پُر شد از ارواح خوبان و صالحان، از هر عصر و هر زمان،
شهدای اولین و آخرین، شهدای کربلا، بدر و احُد، خندق و خیبر و تبوک،
جمل و صفین و نهروان،
حاج قاسم ما هم بود!
سپس انبیاء و مُرسَلین،
آدم و شیث و ادریس، تا نوح و ابراهیم و موسی و مسیح،
صاحبان عهد و شریعت و صبر فرود آمدند،
جملگی به صف شدند.
اندکی گذشت، صاحب نور، با هودجی از نور فرود آمد،
کربلا نور باران شد، روشنی روی روشنی آمد،
محشری در کربلا بود، کربلا غوغا بود،
و حسین، نشست بر منبری از نور،
مهمانان را نگاه کرد و به آنان مهربانی بخشید.

…………………………………………..
مجتبی فرآورده

سیزدهم صفر

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

جواب مردم به معمایی سبز

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

۳ ترور با یک فرمول

سه دولت، سه سپهبد شهید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.