سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی (صفحه 12)

اشعار معارفی

شعر/ صدایی آشنا

گاهی میانه دنیا در عمق شب امری عجیب هست که درکش نمی کنم در قعر غفلت و طلب عافیت غریق گرمای رختخواب که ترکش نمی کنم دستی لطیف یا که صداییست آشنا بیدار می شوم که هیچ! رهایش نمی کنم! در کسری از به هم زدن چشم می پرم جوری …

ادامه نوشته »

شعر/ سفره کریمانه

در خانه ی مادر همه جمعند بیا شمس و قمر و زهره و فرزند بیا برخیز که بخت ما سیه رویان باز خواهد شد از این حضور دلبند بیا   شاید پر ما به بال گهواره زدند شاید قدمی به خاک بیچاره زدند شاید بگشایند کریمان در را شاید قلمی …

ادامه نوشته »

شعر «ماه ولا»

ماه ولا ماه خدا رسید و دل از دست داده ام بی تاب یک توجه شاه ولایتم گر ذره آسمان برود هیچ عجیب نیست دست ولای علی(ع) العجایب است دستی که نوح زطوفان رها بکرد، دستی که آتش نمرود سرد کرد، دستش بود ید بیضای موسوی بسط سلیمان برود با …

ادامه نوشته »

شعر/ سَروَر بهشت

دوباره ز باغش نسیمی وزان شد دوباره زکویش نوایی به پا شد دوباره ز لطف خداوند منان ببارید باران و جنت عیان شد عیون ها بجوشیدن و گل بخندید دوباره ز بلبل ترنم رها شد دوباره برون رفت خورشید از پس ابر زمینش بجنبید و گوهر عیان شد همه در …

ادامه نوشته »

نیم نگاه

گرچه ایام ولادت ها است، دل من گاه به اشک گاه به غم لبریز است. مانده ام از چه سبب با همه رافت ها، پس چرا پای دلم باز به حرکت دیر است؟ شاید از حد نصاب مطلوب، سطح تقوا و توجه نیم است نکند با همه ی نقص و …

ادامه نوشته »