سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اربعین (صفحه 39)

اربعین

سیر تا اربعین; گام هفتم از سیر دوم

اماما! شما آیاتِ الهی، شما ملجاء و منشاءِ رضوان. شما اصل و ما به دنبال حاشیه . شما بگویید که ما چه کنیم در حلبی‌آبادِ تمدن که مارا از طبیعت انسانی دور کرده‌است. ما را از طبع گل پسند و نور طلب به معتاد نئون و خواستار زر بدل کرده‌است. …

ادامه نوشته »

صحبت های نوجوان در خصوص اربعین و زائران کربلا

کلیپی کوتاه درخصوص یک نوجوان از شهر خفاجیه (سوسنگرد) که مسئولین شهر کربلا پس از دیدن این کلیپ یک ویزا با اقامت یکماهه در کربلا برای این نوجوان فرستادند.

ادامه نوشته »

سیر تا اربعین; گام ششم از سیر دوم

اماما ! هر روز ما را از مرگ می‌ترسانند انگار که ما زنده‌ایم! غافل از آنکه اینجا در اعماق، حیات معنای مجاز است. مرگ حکم خواب عمیقی است که سراب را بهشت و موطن را قریب می‌نمایاند. دم و باز‌دم دلیل مستأصلی است که دلداری نمی‌داند. پس ما مردگان متحرکی …

ادامه نوشته »

سیر تا اربعین; گام پنجم از سیر دوم

اماما! اندک زمینی است که مزرعه دنیای دیگری باشد. ما محدود شده‌ایم در دایره بسته‌ای که از تعلقات بیهوده تنیده‌ایم. مزارع جای خود را به دایره‌های تنگ و تیره داده است. دایره‌هایی که به حفره‌های عمیق در زمین منتهی می‌شود. دنیای سختی است، دنیای حفره‌ها. آب، مرداب می‌شود و هوا …

ادامه نوشته »

سیر تا اربعین; گام سوم از سیر دوم

توبة38 - يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قيلَ لَکُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَي اْلأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ اْلآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي اْلآخِرَةِ إِلاّ قَليلٌ

ادامه نوشته »

اربعین راه خروج از بازار پر فریب دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم شنیده بود دنیا مثال بازاری پر زرق و برق و پر از مغازه هایی با چراغانی و زیورآلات فریبنده است که انسان ها به همراه امام عالم به قصد کسب تجربه و رشد وارد می شوند و امام عالم می فرمایند با هم برویم تا از …

ادامه نوشته »

در محضر او/ پایان

سرش را تکان داد، تازه داشت ماجرا را فهم می کرد، سخنان استاد شیرینی خاصی داشت! در عین حال سنگین بود، باید برای فهم مطالب وقت باز می کرد! ببخشید استاد تا حدی بیت و نور و اسم الله را متوجه شدم ارتباط این مطالب با اربعین چیه؟ اگر یادتون باشه دیشب مطلب ما از اربعین شروع شد! خوب!!!! یادت هست گفتم هر سازه ای که زیر ساخت نوری داشته باشه قوام داره و به ثمر میرسه؟ بله استاد!...

ادامه نوشته »

نور اربعین

بسم الله الرحمن الرحیم در آستانه اربعین ،خداوند نور خورشید حسینی ع را شدت بخشیده بود و میلیون ها پرتو نورانی را از پنجره کربلا راهی قلوب انسان ها کرده بود.جوان نور را نمی دید ولی آثار آن را حس می کرد،یاد امام حسین ع  وجودش را پر کرده بود …

ادامه نوشته »

در محضر او/ قسمت ششم

بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ششم: از منزل استاد که بیرون آمدند حال عجیبی داشت! در دانشگاه با دوستانش گاه به جلسات سخنرانی سر زده بود ولی تابحال کلامی این گونه در دلش جای نگرفته بود! چی شده اخوی؟ خیلی تو فکری! صدای شاد عطا او را از درونش بیرون …

ادامه نوشته »

در محضر او/ قسمت پنجم

..در این مدت کوتاه، دگرگونی هایی در درونش اتفاق افتاده بود، دوست داشت بداند این تغییرات پایدار خواهد بود؟ بعد از اتمام ایّام  که دوباره به زندگی خود مشغول می شود! چه اتفّاقی خواهد افتاد؟ حال و هوایی که تجربه کرده بود بی نظیر بود، خداوند به او توفیق عطا کرده بود زمان زیادی به یاد امامش بوده و متوجه ایشان باشد، دوست نداشت این حال و هوا را از دست بدهد! روحش با ارتفاع آشنا شده و از سقوط می هراسید. دلش می خواست دوباره عطا را ببیند و با او گفت و گویی داشته باشد،.یادش آمد قبل از جدا شدن از اکیپ دانشجویان، عطا محل قرارشان را به او گفته بود، به راه افتاد، نزدیک حرم، روبروی در ورودی بین الحرمین زیر پل عابر! از دور نگاه کرد!...

ادامه نوشته »

در محضر او/ قسمت چهارم

صبح هنگام که برای نمازچشم گشود لباس هایش شسته و تر و تمیز کنار رختخوابش بود! این خادمان با همه یکسان رفتار می کردند، در این سرزمین غریب و در این ایام، فقیر و غنی ، فارس و عرب معنی نداشت، همه برای آسایش یکدیگر و خدمت...

ادامه نوشته »

در محضر او/ قسمت سوم

با تکان دستی از خواب پرید، عطا بود: پاشو اخوی نماز صبحه! اتوبوس برای نماز توقف کرده بود، خمیازه ای کشید و خواب آلوده پیاده شد، صف عریض و طویلی برای تجدید وضو تشکیل شده بود! با کراهت نگاهی به وضوخانه نه چندان تمیز نمود، به دلش نبود در این محیط وضو بگیرد! دستی را بر شانه اش احساس کرد،  باز هم عطا با شادابی همیشگی اش ! چی شده اخوی؟

ادامه نوشته »