سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/یکی گفت آشنا از خانه ی مادر خبر داری؟

شعر/یکی گفت آشنا از خانه ی مادر خبر داری؟

یکی گفت آشنا از خانه ی مادر خبر داری؟
از احساسی که دارد چهره ی مادر خبر داری ؟

از آن باب صفا و مهربانی و محبت ها
از آن اقلیم نور دیده ی مادر خبر داری؟

برو از کوچه ی دنیای خود بالا و بالاتر
از آن حالی که دارد کوچه ی مادر خبر داری ؟

همیشه کوچه اش را می کند جارو برای او
حواست هست؟ از مهدیه ی مادر خبر داری ؟

نوای اَین مهدی دارد از مهدیه می آید
ببین از ندبه های جمعه ی مادر خبر داری؟

برو در نیمه شب های فراق خانه مادر
ز یارب یارب سجاده ی مادر خبر داری؟

کشیده چادرش را روی شب های حسینیه
تو از حال و هوای روضه ی مادر خبر داری؟

نمی دانم کجایی در چه حالی با که می گردی
ولی از پرسش هر روزه ی مادر خبر داری؟

برای مهدیش دارد فراهم می کند لشکر
اگر مرد رهی از جاده ی مادر خبر داری ؟

گلاب زعفرانی داد دستت کربلا آن روز
ز دست اربعینْ پیمانه ی مادر خبر داری ؟

مبادا خط بیندازی به روی شیشه ی فطرت
ز انواری که دارد چهره ی مادر خبر داری ؟

از احساسی که دارد چهره ی مادر خبر داری ؟

معطر کن نفس های دلت را با دم مادر
تو از عطر سر سجاده ی مادر خبر داری ؟

یکی گفت آشنا ! از خانه ی مادر خبر داری؟
از احساسی که دارد چهره ی مادر خبر داری ؟

 

محمد جواد عسکری باقرآبادی

 1402/06/01

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

آواهنگ/ با نور تو جان دوخته بر مهر وفایت

جان ها همه قربان تو من هم به فدایت

شعر/ غلامان فاطمه سلام الله علیها

ما غلامان کوی جانانیم،بهترین خانه را غلامانیم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.