خداوند در سوره صف به سیر انقلاب و آینده آن پرداخته و آن را تأیید نموده است.
در یکی از محافل علمی، تفسیری از سوره صف شنیدم که حاکی از تایید خداوند از انقلاب اسلامی ایران بود، شگفت زده شدم و خدا را شکر کردم که همچنان بر کشتی انقلاب سوارم و در این فضا نفس میکشم.
در این دوران که بر طبل ناامیدی کوبیده میشود، صحبت در باره برنامه خدا و جایگاه انقلاب اسلامی بسیار لازم به نظر میآید، لذا با ارائهای مختصر و نگاهی اجمالی به سوره صف تلاش کنیم مسیر تاریک و مبهم پیش رو را با نور قرآن روشن و امید را در دلها تقویت کنیم.
برای سیر در مفاهیم قرآنی، ابتدا باید پیشفرضهایی را یادآوری کنم. از جمله اینکه، قرآن کتابی است که از جانب خدای حکیم بر ما نازل شده و هیچ حکیمی در سخنانش از کلمات و جملات بیربط استفاده نمیکند؛ با توجه به نظمی که در عالم وجود دارد، باید سورههای قرآن را دارای ساختاری دقیق و ریاضی گونهی فرض نمود و برای فهم منطق بین اجزاء آن، همچون یک کارآگاه ماهر، مفاهیم ناگفته را دید و مطالب جدید را از آن استخراج کرد.
برای درک بهتر مفهوم مدّ نظر که همان تایید خداوند از انقلاب اسلامی ایران میباشد، بهتر است از باب بررسی درجات ایمان وارد سوره صف شویم. باید آیات را در خط زمان چیده و آنها را به ترتیب زمان و درجات، بررسی کنیم تا سیر تکامل و یا بهتر بگویم سیر درجات متعالی ایمان را در زمان ببینیم و رَبّ بودن خداوند را بهتر لمس کنیم؛ خداوندی که همچون یک مربی دلسوز، دست بشریت را گرفته و به مرور بالا آورده است.
در آیه اول سوره صف، خداوند محدوده بحث را مشخص میکند و میفرماید: «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ». «خدا را تسبیح گویند هر چه در آسمانها و در زمین است و اوست عزیز و حکیم» یعنی وسعت مفهوم مّد نظر در این سوره، در فضای آسمانها و زمین است.
خداوند بعد از مشخص کردن محدوده مکانی بحث، درجات ایمان را در اولین کلمات آیه دوم سوره مطرح مینماید و میفرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ﴾ (ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا سخنانی میگویید که به کارشان نمیبندید؟) اولین درجه از مؤمنین مطرح شده در این سوره، مؤمنین معمولی هستند. این مؤمنین، در خط زمان همان عموم مؤمنین صدر اسلامند که به خدا و رسولش ایمان آوردند، که البته این پایینترین درجه ایمان محسوب میشود. دلیل قرار دادن این آیه در مقطع صدر اسلام در آیه 2 و 3 مطرح شده است، میفرماید: «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ». «خداوند سخت به خشم میآید که چیزی بگویید و به جای نیاورید». خداوند در این آیه از مؤمنین به خشم آمده و از آنان رضایت ندارد و از اینکه سخنی میگویند و به آن عمل نمیکنند ابراز ناراحتی میکند؛ چه بسیار احادیثی که نشان میدهد، سیّد ما از دست مؤمنینی که اینگونه عمل کردند، بسیار حرص خوردند و البته تحمل کردند.
خداوند در آیه بعد علت و موضوع را شفاف بیان میکند و میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ». «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او در صفی، همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، میجنگند». خداوند کسانی که در راه خدا میجنگند را تشویق میکند و این خود درجه ای به مراتب بالاتر از مؤمنین معمولی میباشد. این مؤمنین باعث خرسندی حق تعالی و به افتخار دوستی با او نائل میشوند. به عبارت دیگر عدم رضایت خداوند نسبت به مؤمنینی که به سخنشان عمل نمیکنند، بدان جهت است که آنها به حرف رسول الله عمل نکردند و در صفی مستحکم به جهاد در مقابل دشمنان نمیایستند.
اگر قصد داشته باشیم برای آیه ۲ مصداقی در صدر اسلام بیابیم، یعنی کسانی که امر بزرگی را قبول و در مقام انجام به آن عمل نکردند، به یاد غدیرخم میافتیم زمانی که، رسول خدا، ولایت امیرالمومنین را مطرح کردند و در سقیفه، مؤمنینی را مییابیم که عملشان مخالف سخنی بود که گفته بودند.
خداوند در آیه ۵ از رفتار بد مؤمنین پیرو حضرت موسی ع و شکوهای که آن حضرت از قوم خود داشتند میگوید و میفرماید: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ». «و موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، چرا مرا می آزارید، حال آنکه می دانید که من پیامبر خدا بر شما هستم؟ چون از حق رویگردان شدند خدا نیز دلهاشان را از حق بگردانید و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند». و در ادامه در آیه ۶ از شکوهی عیسی ع از بنیاسرائیل و تصدیق رسولالله ص توسط ایشان و عدم رفتار مناسب آنها در مقابل رسول خدا میگوید. میفرماید: «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ». «و عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل، من پیامبر خدا بر شما هستم، توراتی که پیش از من بوده را تصدیق میکنم و به پیامبری که بعد از من میآید و نامش احمد است، بشارتتان میدهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویی آشکار است» مؤمنین پیرو حضرت عیسی ع با علم به تایید ایشان از رسولالله، پیامبر خدا را به دروغ، جادوگر خواندند و با او دشمنی کردند.
خداوند در آیه 7 میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ یُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ». «کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ میبندد، در حالی که او را به اسلام دعوت میکنند و خدا ستمکاران را هدایت نمیکند». خداوند در این آیه از ستمکار خواندن و هدایت ناپذیر بودن کسانی میگوید که رسول الله را جادوگر خواندند و دشمن او شدند و در آیه 8 از کینه و اراده آنها برای خاموش کردن نور خدا میگوید و در مقابل میفرماید که خداوند نورش را کامل خواهد کرد، گر چه کافرانِ را خوش نیاید. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ». «می خواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند، اما خدا کامل کننده نورخویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید»
باید متذکر شوم که در اینجا منظور نور ولایت است. در ادامه، وقتی به آیه ۹ مراجعه میکنیم، میبینیم خداوند از هدایت و دین حق صحبت به میان آورده است، «بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ».
اگر ساختاری نگاه کنیم، ارتباط بین این آیات را متوجه میشویم و سوره را یک پیکره واحد و بینقص مییابیم. خداوند در ابتدا از نارضایتی خود از مؤمنینی میگوید که به سخن خود عمل نمیکنند و در مقابل از مؤمنینی میگوید که در صفی محکم به جهاد میپردازند که خداوند آنان را دوست دارد. در ادامه از بد رفتاری یهودیان و مسیحیان میگوید که با توجه به تایید حضرت عیسی ع، آنان رسول الله ص را جادوگر خواندند و با او و دینش دشمن شدند. رسولی که با خود، دو مرسوله، یعنی «الهدی» و «دین حق» را آورده است. پس وقتی در آیه ۸ خداوند از عزم دشمنان برای خاموش کردن نور الهی میگوید، در اصل منظور همان نور هدایت و ولایت است که به همراه دین حق توسط رسولالله آورده شده و در معرض مخلوقات قرار گرفتهاست.
خداوند در آیه ۹ میفرماید: ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ (اوست آن خدایی که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین بفرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید). این کلام خداوند ما را یاد حدیث ثقلین میاندازد که رسولالله در آن سفارش اهلبیت خود و قرآن را کرده است. اگر به دنبال مصداق این آیه بگردیم به این نتیجه میرسیم که با تمام تلاشی که بنیامیه و بنیعباس در طول قرون متمادی نمودند تا نور خدا را خاموش کنند، ولی نتوانستند، و بعد از قرنها نور خداوند در قالب تشکیل اجتماع و سپس حکومت شیعیان نور افشانی نمود.
خداوند در آیه ۱۰ میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ». «ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را به تجارتی که از عذاب دردآور رهاییتان دهد راه بنمایم؟» یعنی به مؤمنینی که به دو مرسوله رسولالله یعنی ولایت و دین حق ایمان آورده و به درجه بالاتری از ایمان راه یافتهاند، خطاب میکند که در پیش رو عذابی دردناک میباشد، میخواهید به شما تجارتی را نشان دهم که شما را از آن عذاب دردناک برهاند؟
این درجه از ایمان یعنی ایمان به الهدی و دین حق تنها در قلوب شیعیان میباشد که در خلال صدها سال تاریخ تشیع این ایمان در وجودشان نهادینه شده و به صورت امیال و رفتارهای خاصی، باعث شکلگیری فرهنگ و نظام اجتماعی آنان شده است که بسیار متفاوت از کسانی است که به هدایت ایمان ندارند.
اما خداوند چه تجارتی را برای شیعیان «کسانی که به هدایت و دین حق ایمان دارند» مدّ نظر دارد تا دچار عذاب نشوند؟
در آیۀ ۱۱ میفرماید: ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ﴾[۱]. میفرماید: به خدا و رسولش ایمان بیاورید!
با خود میگوییم: همه شیعیان که به خدا و رسولش ایمان دارند، پس چرا حق تعالی میفرماید به خدا و رسول ایمان بیاورید؟!
طبعاً منظور از ایمان در اینجا، ایمان به توحید در ذات نیست، چرا که همه مؤمنین و خاصه شیعیان به توحید در ذات اعتقاد دارند. پس باید درجه دیگری از توحید یعنی توحید در نظام و توحید در خلافت مورد نظر خداوند باشد. توحیدی که مرتبط با خدا و رسولش میباشد. در این آیه خداوند دارد سطح بالاتری از ایمان را برای شیعیان مطرح میکند.
خداوند از شیعیان مؤمن میخواهد که ایمانشان را ارتقا دهند و ایمان به توحید در نظام الهی داشته باشند. اگر تطبیقی و در سیر زمان نگاه کنیم، میبینیم که این درجه از ایمان تنها مربوط به منظر امام خمینی(ره) و شیعیان پیرو ایشان میباشد. امام خمینی(ره) بر طبق تفکراتشان، حرکتی را آغاز کردند که نشان دهنده درجه بالاتری از ایمان به نظام الهی است؛ این بُعد از تفکر امام(ره) با دیگر علمای شیعه، بسیار متفاوت و ارزشیتر میباشد. امام خمینی(ره) در این موضوع حرف جدیدی مطرح کردند و علاوه بر آن به دلیل عبارت ﴿تُؤْمِنُونَ برَسُولِهِ﴾، این درجه از ایمان، مستلزم این بود که مومنین نیز ایمان بالاتری به رسولالله پیدا کنند و کلام امام(ره) دربارهی مقوله ولایت فقیه و حیطهی ایشان که آن را استمرار ولایت رسولالله(صلیالله علیه و آله و سلم) و همان ولایت مطلقه میدانستند، گویای درجه بالاتری از ایمان به رسولالله(ص) بود و این نیز سخن جدید دیگری بود که امام خمینی(ره) با ماجرای انقلاب، مطرح نمود و ثمرهاش برقراری نظام ولایت فقیه در ایران اسلامی شد.
سیر درجات ایمان در این سوره اینجا متوقف نمیشود و در ادامه آیه ۱۱ خداوند از آن دسته از شیعیانی که با افکار و منش امام(ره) همراه هستند، میخواهد که وارد جنگ شوند ﴿وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ﴾ و خداوند به خاطر همین آیه برای این گروه از شیعیان، صحنۀ جنگ برپا کرد و آنان را درگیر جنگ هشت ساله نمود، تا این شیعیان مؤمن را ارتقا دهد. رب العالمین در ادامه میفرماید: (… ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ… و این برای شما بهتر است، اگر دانا باشید) این قسمت از آیه ما را یاد سخن آن پیر دانا(ره) میاندازد که جنگ را از الطاف و نعمات خدا بر میشمرد.
خداوند بعد از اینکه میفرماید، جهاد در راه خدا با اموال و انفس برای شما بهتر است؛ در آیه ۱۲ میفرماید: «گناهان شما را میآمرزد و به بهشتهایی که درونش نهرها جاری است و نیز خانههایی خوش و پاکیزه در بهشتهای جاوید داخل میکند و این پیروزی بزرگی است».
ولی رحمت خدا در اینجا تمام نمیشود و همچنان جاریست، خداوند در آیه ۱۳ میفرماید: «وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ ». «و نعمتی دیگر که دوستش دارید: نصرتی است از جانب خداوند و فتحی نزدیک و مؤمنان را بشارت ده»
خداوند در آیه ۱۲ به شیعیانی که پیرو امام (ره) هستند و در راه خدا جنگیدهاند و شهید شدهاند، جایگاهشان را نشان میدهد و در آیه ۱۳ به شیعیان پیرو خط امام که هنوز زنده هستند، خبر نصرت و پیروزی میدهد. با شنیدن این خبر به یاد پیروزیهایی میافتیم که نظام جمهوری اسلامی در خلال این سالها به آن دست یافته است. در کشوری که مسئولینش سر در گم هستند و تفکر علمی و فرهنگی غرب را برای این کشور میپسندند و تلاش دارند تا خود و جامعه را با روش زندگی دشمن هماهنگ کنند و همچنین با وجود سادهاندیشان، خائنین و نفوذیهای بسیاری که آشکار و پنهان در داخل کشور یافت میشوند، چطور ممکن است در مقابل اجماع جهانی کفر که همّت کردهاند تا نور خدا را خاموش کنند، قد راست کنیم و بتوانیم خسارت سنگینی به دشمن بزنیم و از فتنههای داخلی و هجمههای بیرونی سربلند بیرون بیاییم.
خداوند در همین آیه در ادامه برای این دسته از مؤمنان، (فَتْحٌ قَرِیبٌ) فتحی نزدیک را خبر میدهد. که ما را به یاد فتح قلوب مؤمنین مبارز جهان اسلام میاندازد و شکلگیری گروههای مقاومت با تمام هزینهای که دشمنان اسلام کردهاند. این حجم از نصرت الهی و فتح تنها به خاطر این آیه بر ما جاری شده است، که باید شکر آن را بجا آوریم. خداوند در انتهای آیه میفرماید: «وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» و بشارت باد بر آنان.
این بشارت چه میتواند باشد؟ مطمئناً این بشارت اتفاقی در راستای نورافشانی خداوند جهت اتمام نور خویش است؛ چرا که در آیه ۸ فرمود: «میخواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولی خدا تام کنندهی نور خویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید». خداوند در صدد تام کردن نور خود است، پس باید آن بشارت، هم عظیم باشد و هم به واسطه ازدیاد نور الهی واقع شده باشد. وقتی به وقایع اطراف خود خوب نگاه میکنیم تنها واقعهای که در این سالها چنین خصوصیاتی دارد، راهپیمایی اربعین حسینی است که هم مسئولین و متفکران و علما را به شگفتی انداخته و هم دشمن متحیر از این واقعه است. عظیمترین اجتماع مؤمنین که خداوند با نورش ایجاد کرده و در منطق های که داعش آنجا را جهنم کرده، گلستانی مدهوش کننده شکل داده است. پس خداوند به شیعیان پیرو امام(ره) که برای خدا جنگیدهاند بشارت به اربعین داده است تا در نور آن خیس بخورند و از آن بهره ببرند.
خداوند موضوع را در اینجا متوقف نمیکند و همچنان مؤمنان را ارتقا میدهد. در آیۀ۱۴ میفرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾[۲] یعنی ای مؤمنینی که به آن بشارتی که در آیه ۱۳ ذکر شد، ایمان آوردهاید؛ در اینجا روی سخن با مؤمنینی است که دارای سطح بالاتر ایمان در این سوره هستند و با نور اربعین آشنا هستند و اجازه میدهند تا نور اربعین در آنها اثر بگذارد و روحشان در نور اربعین پرواز کند.
خداوند بعد از خطاب قرار دادن مؤمنین اربعینی، در آیه ۱۴ از درجه بالاتری از ایمان سخن میگوید و میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ». «ای کسانی که ایمان آوردهاید، یاران خدا باشید، همچنان که عیسی بن مریم به حواریان گفت: چه کسانی مرا در راه خدا یاری می کنند؟ حواریان گفتند: ما یاران خدا هستیم پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند ما کسانی را که ایمان آورده بودند بر ضد دشمنانشان مدد کردیم تا پیروز شدند.» خداوند در این آیه با لحنی آمرانه میفرماید: ای مؤمنین اربعینی که در اربعین با نور آن آشنا شدید و در آن خیس خورده و ارتقا پیدا کردید، جزو یاران خداوند شوید. دعوت آمرانه به «انصارالله»ی، درجه بالایی از ایمان است که در این سوره از آن سخن گفته شده است. خداوند از این دسته از مؤمنین میخواهد تا از نور خدا استفاده بگیرند تا دست خدا شوند و دیگران را یاری نمایند.
والسلام
۱] ـ [صفّ۱۱] ص۵۵۲ ـ ﴿ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾.
[۲] ـ [صفّ۱۴] ص۵۵۲ ـ ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ﴾.
۱۳۹۷/۱۱/۲۳
از سایت وزین صراط عشق تقاضا دارم از نقاش بزرگ ایران زمین جناب دکتر حمید قدریان در خواست کند تا ما را نیز بهره مند از مطالب سوره صف کنند
حس لطیف هنری ایشان بسیار دلنشین است و مطالبشان غامض نیست
متشکر
بنده مطالب تازه و بکر استاد قدیریان را مرتب پی می گیرم
گویا جدا آخر الزمان شده
چون مطالب بکر قرانی را از یک هنرمند خوب تربیت شده می شنویم
و حضرات روحانیون راجع به هنر صحبت می کنند که تخصصی در آن ندارند و فقط موجب حیرت می شوند!!