سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی / شعر/ مادری هست و بچه های شهر غریب

شعر/ مادری هست و بچه های شهر غریب

مادری هست و بچه های شهر غریب
دل به چادر نماز او بسته

تا برآرد ز لطف، دست دعا
در مسیر نگاه ش بنشسته

چشمهاشان به سوی قله قدر
شیعیانی ز ما و من رسته

تا که نوری ز آسمان آید
و کند مرتفع قلوب دلخسته

اربعین می رسد ز رحمت او
آیه ای باشکوه و برجسته

اینچنین با عنایتش مادر
بچه ها را به بال خود بسته

شکر ایزد به خاطر زهرا
بر تو مادر سلام پیوسته

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.