يك نماينده مجلس خوب كسي است كه بيرودربايستي، چشم تيزبين مردم براي نظارت بر عملكرد مسئولين اجرائي باشد و بيتعارف پيگيري كند و از هيچ انحراف و خطائي چشمپوشي نكند.
: قطار انتخابات این روزها سرعت گرفته و چیزی تا آغاز رقابت های انتخاباتی نمانده است. با این حال هنوز آن شور و حالی که باید در سپهر سیاسی کشور حاکم شود، دیده نمی شود. در همین راستا رجانیوز در سلسله گفتگوهایی به سراغ برخی از چهره های جریان اصولگرایی رفته تا به تحلیل مسائل سیاسی روز با آن ها بپردازد.
در ادامه گفت و گویی با مهدی صرامی را می خوانید:
برای شروع لطفا قدری خودتان را معرفی کنید
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده مهدی صرامی هستم. تحصیلات دانشگاهی من در رشته مهندسی هوافضا در دانشگاه شریف بوده و به خاطر علاقه به مسائل فرهنگی اجتماعی، در مقطع ارشد در یکی از حوزههای مرتبط با مسائل اجتماعی یعنی برنامهریزی توسعه در دانشگاه علامه تحصیل کردم. همواره فرهنگ دغدغه اصلی من بوده. فرهنگ را بنیادیترین و ریشهایترین لایه و زیرساخت جامعه میدانم.
البته سایر عرصهها بایستی به عنوان متغیر وابسته در خدمت فرهنگ باشند. اقتصاد حتماً میخواهیم، اما اقتصادی که منجر به تعالی فرهنگی بشود و چیدمان صحنه اداره کشور باید به گونهای تغییر کند که منجر به رشد و تعالی فرهنگی بشود و اهدافی که مردم به خاطر آن هزینه میدهند، واقعاً در جامعه محقق بشوند.
به همین دلیل و با این رویکرد، از سال 84 در دوران وزارت آقای هرندی، در سطح مشاورهای در وزارت ارشاد مشغول فعالیت شدم. در آنجا کارگروهی را تشکیل دادیم و تحلیل کردیم که عرصه فرهنگ در آینده تحتتأثیر چه قالبهای محتوائیای خواهند بود؟ قالبهای مختلف اعم از فیلم، کتاب، مطبوعات و رسانههای مختلفی را که در آن روزها متداول بودند، تحلیل کردیم و به یک جمعبندی مهم رسیدیم و آن هم این بود که فرهنگ به زودی در عرصهای رقم خواهد خورد که آن موقع تحت عنوان فناوری اطلاعات از آن یاد میکردند. یعنی عرصهای که مرتبط با فناوری اطلاعات و رایانه بود. آن زمان چون نگاه دقیقی به این مسئله وجود نداشت، هنوز اسم مشخصی برایش تعیین نشده بود. یعنی واژهای تحت عنوان فناوری اطلاعات را مطرح کردیم که وقتی تحقیق کردیم دیدیم خود این اصطلاح دارد جهتگیریهائی را در عرصه فرهنگی القا میکند و لذا وارد مفهومسازی در این عرصه شدیم و عبارت رسانههای دیجیتال را مطرح کردیم.
چه مفهومسازیای را القا میکرد؟
بحث مفصلی است. جریان غربگرا داشت در کشور بحث جهانیسازی مدنظر غرب و امریکا را مطرح میکرد، از مفاهیمی استفاده میکرد که در ذات خودشان تقلیل فرهنگ و نادیده گرفتن ساحتهای فرهنگی را جزو برنامههای خاص خودش داشت و در ذات این عبارتها متجلی میشد و آن نادیده گرفتن فرهنگ و تأثیرات فرهنگی و محتوا بود و آن راهبردی که جریان غربگرا همواره به دنبالش بود، اولویت زیرساخت نسبت به محتوا بود و توانسته بودند آن را با همین عبارات جا بیندازند.
تفاوت توسعه فرهنگ و فرهنگ توسعه.
به نوعی همینطور است.
فرهنگ را در راستای توسعه میدیدند.
بله، بحث آنها اولویت زیرساخت به محتوا بود، در حالی که راهبرد انقلاب درست در جهت عکس و اولویت محتوا بر زیرساخت است. یعنی ما سختافزار، تجهیزات و امکانات را برای اهداف متعالی بشری و اسلامیای میخواهیم که کاملاً شفاف هستند و اعلام هم شدهاند و همه مردم ایران بابت آن هزینه دادهاند. در حالی که رویکرد غربگرا اینگونه است که سختافزار در خدمت این محتوا نباشد و مسیر دیگری را دنبال کند. در نتیجه تعارضات مختلفی پیش میآیند و او میتواند از محل این تعارضات در سطوح اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی بهرهبرداری کند. در حالی که رویکردی که ما دنبالش هستیم این است که بایستی اولویت محتوا بر ساختار وجود داشته باشد و این همان چیزی است که حضرت آقا تعیین کردهاند. این اولویت موجب میشود که ما از همه امکانات و ابزارهای موجود در فضای مجازی در راستای اهداف متعالی بهره ببریم و ظرفیتهای خودمان را در آن مسیر هدایت کنیم.
آن موقع اسم این فضای نوظهور فضای مجازی نبود و ما برایش مفهوم رسانههای دیجیتال را برایش انتخاب کرده بودیم، باید بتوانیم آن را در خدمت اهداف انقلاب اسلامی و فرهنگ کشور به کار بگیریم. در این راستا مرکز توسعه فناوری و رسانههای دیجیتال را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقیم ذیل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی راهاندازی کردیم. هدف این مرکز حمایت از وظیفه کاملاً ستادی و تولیگری به دور از تصدیگری دولتی با حمایت از فعالان فرهنگی در کشور در عرصه رسانههای دیجیتال بود که بعدها فضای مجازی شد.
الحمدلله این جریان با شرایطی شکل گرفت که منجر به مشارکت بسیاری از شرکتهای این عرصه شد و نمایشگاه رسانههای دیجیتالی که از آن دوره راهاندازی شد، توانست ظرف کمتر از دو سه سال در طراز بینالمللی ظرفیتهای کشور را متجلی کند و باعث تقویت بسیاری از تولیدات فضای مجازی کشور شد.
فضای مجازی در کشور ما در خدمت اهداف مردم ما نبوده است. اینترنت در دهه 70 و همزمان با کره جنوبی وارد کشور ما شد. در دهه 80 توسعه اینترنت در کشور ما به گونهای رقم خورد و در کره جنوبی به شیوه دیگری عمل شد. من نمیگویم چین، روسیه یا امریکا، بلکه کره جنوبی به عنوان یک نمونه قابل مقایسه با ایران، آنها فضای مجازی خودشان را همزمان با ما شروع و برنامهریزی کردند، مدل توسعهای که آنها از آن استفاده کردند، چون متکی به داخل و مدیریت ملی خودشان بود، الان یکی از باکیفیتترین خدمات را در فضای مجازی کشور خودشان و حتی در خارج دارند ارائه میکنند، ولی این فضا شاید در روز اول با زرق و برق در کشور ما شروع شد، ولی عملاً در جا زدیم و حتی در ده سال گذشته عقبگرد داشتیم. در دنیا، تحولات اگر نگوئیم در لحظه، دستکم در روز دارند اتفاق میافتند. مسئولین ما خوشحال هستند که مردم ما اینترنت دارند و هیچ وقت بررسی نمیکنند که با چه کیفیتی، سرعتی و قیمت و امنیت خدمات را ارائه میکنند و دائماً با آزمون خطای مسئولین در این زمینه روبرو هستیم و مسئولین در یکی دو سال اخیر با فضای تبلیغاتی وارد این عرصه میشوند.
تا چند سالی شورای عالی فضای مجازی توسط رئیسجمهور تعطیل بود و در یکی دو سال اخیر برای یک سری برنامههای تبلیغاتی و Show offهای سیاسی، جلسه برگزار میشود و یا وزیر مربوطهاش یکسری اقدامات کاملاً تبلیغاتی فاقد پشتوانههای تخصصی را ارائه میکند و بیشتر دارند از فضای مجازی به عنوان نمایش برای خودشان استفاده میکنند و در این زمینه که فعالان فضای مجازی با چه کیفیتی دارند آن را دریافت میکنند، هیچ حسی ندارند.
بحث اصلی این است که دنیا دارد در این عرصه به سرعت پیش میرود و ما هم چه به لحاظ نیروی متخصص و چه از نظر امکانات و محتوا و اندوختههای تاریخی وضعیت خوبی داریم و همه چیز برای یک جهش بزرگ در فضای مجازی برای ما مهیاست، ولی عزم دولتی و سیاستگزاری لازم بر این عرصه وجود ندارد. مجریان این عرصه دارند از امکانات موجود در جهت تحرکات سیاسی تبلیغاتی استفاده میکنند و در واقع شاهد هستیم که از فضای مجازی توسط مسئولینی که با فضای مجازی برخورد فرمایشی و نمایشی دارند، سوءاستفاده میشود و نحوه مواجهه مسئولین با این عرصه در واقع یک نوع Show off است. در حالی که اهمیت فضای مجازی همانطور که حضرت آقا فرمودند به اندازه اهمیت انقلاب است و انقلاب اسلامی باید بتواند الگوی فضای مجازی خود را به دنیا معرفی کند. شروع این الگو از شبکه ملی اطلاعات است که یک شبکه پیشرفته است و کشورهائی که در این عرصه حرفی برای گفتن دارند، از جمله روسیه، امریکا، چین، ژاپن، کره جنوبی و… کارشان را از شبکه ملی اطلاعات شروع کردهاند و از طریق راهاندازی یک شبکه پیشرفته ملی که بستر ارائه اینترنت پرسرعت با قیمت مناسب و بسیار پائینتر از اینترنت وارداتی و با امنیت و پایداری بسیار بالاتر، این را ارائه کردند و بستر پیشرفتهای آنها در فضای مجازی شد. در واقع کشورهای دنیا در عرصه پیشرفت فضای مجازی به دو دسته تقسیم میشوند: کشورهائی که پیشرو هستند و پیشرفتشان براساس شبکه ملی اطلاعاتشان است و کشورهائی که به این کشورها وابسته هستند.
متأسفانه طی سالیان متمادی و در دورانی که شبکههای مجازی به سرعت در حال گسترش و فراگیر شدن هستند، مسئولین ما با اتخاذ تصمیمات اشتباه، فرصتهای بزرگ و تاریخیای را که در این عرصه داشتهایم، هدر دادهاند و دارند این عرصه را با حرکتهای نمایشی برای فعالان فضای مجازی کاملاً از دست میدهند و دلشان خوش است که چهار تا حرکت نمایشی داشته باشند، حرکتهائی که باعث میشود در آینده دست مردم از یک شبکه مناسب که در واقع زیست جدیدی است از دست بدهند و با شرایطی که داریم و با سرعت زیادی که دنیا در این عرصه دارد، روز به روز فاصله ما از این عرصه بیشتر میشود.
این سئوال را مطرح میکنم که چگونه است که در عرصه فناوریهای پیشرفته مثل هوافضا، نانو تکنولوژی، زیست فناوری، هستهای و… کشور ما به استناد ملاکها و معیارهای خود عربی جزو رتبههای اول تا دهم جان و در برخی از آنها اول تا پنجم جهان قرار دارد، ولی در عرصه فناوری اطلاعات و عرصههای مرتبط با فضای مجازی، کشور ما بهترین رتبهای که کسب کرده، شصتم بوده است؟ آیا میتوانیم باور کنیم که این ناشی از ضعف استعدادهای ایرانیهاست؟ ایرانیهائی که در عرصههای دیگر فناوری رتبههای بسیار ممتاز جهانی را دارند، چگونه در عرصه فضای مجازی به چنین وضعیتی دچار شدهاند؟ این نمیتواند اتفاقی و تصادفی باشد.
علتش را در چه میدانید؟
علتش دقیقاً در کسانی است که فضای مجازی ما را پایهریزی کردند و همچنان هم مدیر حاکم بر فضای مجازی هستند. اینها از بیست سال پیش کار را براساس الگوئی شروع کردند که از همان روز اول مشخص بوده که شکست خورده و یک الگوی کاملاً وابسته و در خدمت دشمنان ماست.
متأسفانه این تیم به دلیل آلودگیهائی که ایجاد کردهاند و وابستگی درآمدیای که به منبع واردات و رانتهای پشت صحنه دارند و متأسفانه تحت این عنوان که اینها تخصصی است، به دستگاههای نظارتی هم اجازه ورود ندادهاند، این تیم توانسته صرفاً منافع خود را بر منافع ملی در این قضیه حاکم کند و یک فضای مجازی ناکارآمد را پایهگذاری کرده و تا امروز عمده تصمیمگیریها در انحصار تیم مشخصی است که اگر نگوئیم نفوذی هستند، دستکم از نظر منافع، سالم نیستند.
آیا مجلس تا حالا نقشی در این زمینه داشته؟ کمکاری داشته یا با این تیمی که به قول شما 20 سال است که دارد این سیاست را پیش میبرد، همسو و همجهت بوده؟ آیا مجلس تا به حال در این زمینه کاری را انجام داده یا اساساً توانائی انجام کاری را دارد یا نه؟
مجلس شورای اسلامی اگر در جایگاهی که در نظام اسلامی دارد، یعنی در رأس امور بودن را داشته باشد، می توانسته مسیر را اصلاح کند و کارهای اساسیای را انجام بدهد. متأسفانه این تیم مشخص که وضع نامناسب موجود را در عرصه فضای مجازی ایجاد کردهاند، کاملاً با حربههائی دستگاههای نظارتی مختلف، از جمله مجلس شورای اسلامی را از عرصه نظارت خارج کردهاند.
با چه حربهای؟
با حربههای مختلف که برخی از آنها متأسفانه متداول هستند. از سفرهای خارجی و رانتهای مختلف تا متأسفانه به اسم اینکه این عرصه امنیتی است، منافعی را در برخی از نهادهای اجرائی امنیتی پیادهسازی کرده و در حوزهای که فاقد صلاحیتش بودهاند، اتاقها و فضاهای تاریکی را ایجاد کردهاند و اجازه نظارت به دستگاه قضائی، سازمان بازرسی کل کشور، مجلس شورای اسلامی یا حتی نهادهای امنیتی ذیصلاح انقلابی کشور ندادهاند. کار اینها به جائی رسیده که با یکسری تبلیغات و پروپاگاندا عملاً اجازه ندادهاند چرخه فضای مجازی کشور باز و تحلیل شود و تصمیماتی که مقام معظم رهبری و اسناد بالادستی قانونی کشور تکلیف کرده، مشخص شود که این امور اساساً تا چه اندازه در مسیر این اسناد پیش میروند و اجرا میشوند. به عنوان مثال اینها کاری کردهاند که از محل واردات پهنای باند به کشور و از محل دلالی پهنای باند، یک شرکت دولتی، انتفاع دائمی داشته باشد. طبیعتاً این شرکت دولتی به عنوان یک شرکت مؤثر در این عرصه، وقتی به درآمدهای حاصل از واردات این موضوعات وابسته میشود و گروههائی دلایلی به شکل غیرشفاف در حاشیهاش شکل میگیرند، نتیجهاش این میشود که منافع اشخاص یا سازمانهای محدود دولتی را بر منافع و مصالح ملی و نفع فعالان، تولیدکنندگان و فناوران فضای مجازی کشور ترجیح میدهند و منجر به وضع موجود غیرقابل دفاع از فضای مجازی میشود.
فضای سیاسی کشور این روزها دچار نوعی رخوت و سردی سیاسی است و دیگر کسی مثل سابق رغبت به فعالیتهای سیاسی را ندارد. چه تشکلهای دانشجوئی که پیشرو بودند، رسانهها، چهرههای سیاسی و چه مردم عادی جامعه. این فضای سرد و منفعل را ناشی از چه عللی میدانید؟
سؤال خوبی است. وقتی در ابتدای این دولت، کسی که مشاور رئیسجمهور است میآید و میگوید، «لبوفروش را چه به هستهای؟ لبوفروش را چه به برجام؟» دارد خط را میدهد، یعنی دارد میگوید که ما باید کاری بنیم که یک طیف اکثریتی از جامعه که طبقه زحمتکش و افرادی هستند که بار امور کشور بر دوش آنهاست، چون نظام ما یک نظام مبتنی بر انتخابات مردم است، وقتی که چنین دیدگاهی دارد توسط دولت به جامعه القا و خط سیاسی دولت توسط مشاور رئیسجمهور به مسئولین مختلف اعلام میشود، معنیاش این است که باید کاری کنیم که مردم عادی، مردم کوچه و بازار و همین مردمی که همیشه پشتوانه انقلاب بودهاند، حس خوبی از ورود به عرصههائی که واقعاً به آنها مربوط است و در زندگیشان تأثیر دارد، نداشته باشند و اظهارنظر نکنند. لبوفروش را چه به برجام، یعنی به لبوفروش ربطی ندارد که در حوزههای سیاسی دخالت کند. لبوفروش یعنی مردم کوچه و بازار حق ندارند درباره سرنوشت خودشان فکر کنند و تصمیم بگیرند. وقتی از ابتدا، این طرز تفکر مبنای سیاست یک دولت قرار میگیرد، از سال 92 و 93 شاهد هستیم که هر بار مشارکت مردمی در انتخاباتها کمتر میشود. قرار است طبقه زحمتکش و مستضعف جامعه به شکلی حساب شده از صحنه سیاست حذف شوند تا عرصه سیاست به افراد به اصطلاح حرفهای حزبی مشخصی که در خدمت منافع کارتلها و وارداتچیها و اتاقهای واردات به کار گرفته شوند و خودشان را از صحنه سیاست حذف شده بدانند. در واقع ما با یک پدیده پیچیده مواجه هستیم. با دولتی که میخواهد منافع یک اقلیت خاص را به قیمت حذف اکثریت جامعه از عرصه سیاسی و تصمیمگیری در مورد سرنوشت خودشان، تأمین کند و به قدری در این عرصه پیچیده عمل کرده که منجر به این شده که هم اکثریتی از جامعه از عملکرد آن دولت ضرر کنند و بدتر از آن این القا به آنها صورت بگیرد که شما حق ندارید حتی فکر کنید در اثر چه سیاستهائی و عملکرد چه کسانی این ضربهها به شما وارد شدهاند و اگر هم فکر کردید، آمدن شما به این عرصه و تصمیمگیری برای خودتان تأثیری ندارد. وقتی این تفکر القا میشود، دو سه انتخابات اخیر تحتتأثیر عملکرد این جریان با کاهش مشارکت مواجه شدهایم و اینگونه نیست که بگوئیم این یک بحث مقطعی است.
البته طی یک سال گذشته در عرصه اقتصادی کشور اتفاق بدی افتاده و دولت بار تعهدات خودش را که تا یک سال قبل به اسم برجام فاکتور میکرد و آن چکی که امید داشت توسط خارجیها برایش نقد شود، بار نقد شدن آن چک را روی دوش مردم گذاشت و در واقع با افزایش قیمت ارز، دولت توانست تعهدات خود را به قیمت کوچک شدن جیب مردم جبران کند. یعنی عملاً دولت حجم وعدههائی را که داده بود و ناکارآمدیهای خودش را سعی کرد با این کار از جیب مردم جبران کند و برای خودش زمان بخرد، چون بار این گونه هزینهسازیها برای مردم، به خود دولت هم برمیگردد و میرسد. تنها اتفاقی که میافتد، دولت از این قضیه یک نوع آیندهفروشی انجام میدهد و بار تعهدات خود را از جیب مردم و به هزینه مردم به چند سال بعد منتقل میکند. مخصوصاً شواهد این نگرش را داریم در بودجه سال 99 میبینیم. در بودجهای که دولت تهیه، آیندهفروشی و ارجاع مطالبات به بعد از سال 1400 که دیگر این دولت نیست مشهود است، یعنی اوراق مشارکت سهم بسیار بالائی پیدا کرده است. فشار چنین وضعیتی به مردم وارد میشود و مردم در عمل احساس میکنند به رغم رأیای که دادند، دولتی انتخاب شده که به ضرر منافع آنها حرکت کرده است و انگیزهها برای ورود به این عرصه با چالش روبرو میشود. این یک سیر طبیعی و متأسفانه نتیجه بیتدبیری دولت است. البته نتیجه یک تفکر حسابشده است که خط نفوذ دارد آن را دنبال میکند، دلسرد کردن مردم از نظام. برخی از افراد که خودشان در ابتدای کار داشتند به عنوان مشاور در عرصه دولتی عمل میکردند و بعدها مشخص شد که اینها کاملاً دل در گرو طرفهای خارجی دارند، اینها میخواهند به شکل حسابشدهای مردم را از تصمیمگیری در مورد سرنوشت خودشان و اتفاقات مهمی چون موضوع هستهای یا موضوعاتی که باعث اقتدار و پیشرفت کشور میشود، دلسرد و از صحنه انتخابات خارج کنند. طبیعتاً این اتفاق همچنان هم در دستور است و به نظر میرسد که خط نفوذ چه در خارج و چه در داخل دارد این برنامه را دنبال میکند تا بتواند مردم را دلسرد کند. الحمدلله وقتی نیروهای انقلاب در این عرصه هستند…
نیروهای انقلابی تا چه حد مستعد هستند که مردم دلسرد شده به آنها اقبال کنند؟ آیا مردم دلسرد شده میتوانند نور امیدی در جریان انقلابی ببینند؟
جریان انقلابی قطعاً میتواند امید را به مردم برگرداند. ولی در چه زمانی و با چه فرصتی میتواند این کار را انجام بدهد؟ جریان انقلابی باید همزمان در دو سه محور عمل کند. یکی محور خدمترسانی بیمنت که این کار را در بحرانهای یکی دو سال اخیر، حوادث مختلف زلزله و سیل و اتفاقات دیگر انجام داد و دیدیم که نیروهای انقلابی واقعاً بدون هیچ ادعائی در کف خیابان و در کنار مردم برای حل مشکلات آنها حضور پیدا کردند. مسئولین انقلابی را هم مردم در یک سال گذشته دیدهاند که به شکل قاطعانه به دنبال حل و رفع مشکلاتشان هستند. هر چند با شیوهای که دولت عمل کرده، اکثر مسئولین اجرائی ما انقلابی نیستند، ولی با حرکتهائی که در کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و به ویژه قوه قضائیه افتاده، مردم حسی از خدماترسانی مسئولین انقلابی را دریافت کردهاند و در این عرصه، حال و هوای اولیه قابل مشاهده است، ولی هنوز متأسفانه، هم در لایههای اجتماعی کشور تعمیق نشده و هم حجم آن در حدی نبوده که اکثر مردم با این موضوعات در ارتباط قرار گرفته باشند و به نسبت کمکاریها و بیتدبیریهای دولت و مجلس موجود، این حجم از امور حجم بالائی ندارند، ولی مردم کورسوها و نقطه امیدها و جرقههای خوبی را دریافت کردهاند. اگر جریان انقلابی بتواند این جرقهها را تقویت کند و تداوم ببخشد و صرفاً به گفتار درمانی اکتفا نکند، چون متأسفانه در یکی دو سال اخیر در عرصه سیاسی کشور، گفتار درمانی دارد باب میشود. یک مسئول، صبح یکجور صحبت میکند و یکجور وعدههائی را میدهد و بعدازظهر جور دیگری صحبت میکند و وعدههای صبح را رد ميكند و وعدههاي ديگري ميدهد.
حتي با همين دولت ناكارآمد موجود، با داشتن يك مجلس انقلابي ميتوانيم كار را پيش ببريم. البته مجلس انقلابي شرايطي هم دارد. لوازم اصلي برخورداري از يك مجلس انقلابي اين است كه مردم در دو سه هفته آينده، انتخاب خود را بر افراد سالم باسابقه مناسب عملكردي و مواضع شفاف متمركز كنند. به نظر من موضع شفاف از همه چيز در مجلس مهمتر است. مسئولي كه 12 سال سر كار بوده، ولي عملكردش تفاوتي با عملكرد مسئولين ليبرال مسلك قبلي ندارد، اگر الان بخواهد به عنوان نماينده مجلس مطرح شود، چه مزيتي دارد؟ به صرف اينكه يك نفر خودش را جهادي خطاب كند، كفايت ميكند يا بايد عملكرد 12 ساله و چند سال قبل از آن را بررسي كرد؟ وقتي ميبينيم اين فرد در مسائل بسيار مهم مثل برجام و FATF و حتي قبل از آن مثل فتنه 88 موضع ديرهنگام، غيرشفاف و دوپهلو داشته. الان اين مسائل شفاف شدهاند، ولي مسئولي كه ميخواهد نماينده مجلس بشود، بايد خيلي زودتر از اين حرفها، اتفاقات را پيشبيني كند. نبايد اول از برجام حمايت كند و بعد بگويد حالا فهميدهايم كه برجام اين اشكالات را داشته است. آن روزي كه حمايت ميكردي يا نميدانستي كه برجام چيست كه لازمهاش به دست آوردن اطلاعات و تحليل و به موقع بوده كه اين را نداشتهاي يا متأسفانه آن موقع درگير مصلحتانديشيهاي محدود و رودربايستيهائي بودي كه در مجلس هم مشكلساز ميشد. اگر تو با اين رودربايستيها در مجلس حاضر بشوي، هيچ وقت نميتواني منافع مردم را بر منافع گروهها و مسئولين اجرائي اولويت بدهي و لذا لازم است كه نيروهاي انقلابي در اين يكي دو هفته آينده با هوشياري، كساني را كه سوابق مشخصي در عدم شفافيت در مواضع مهم را داشتهاند و يا حتي عملكردشان در حوزه اجرائي متوسط بوده، معرفي كنند، چون اينها به درد يك مجلس تراز انقلابي نميخورند. نماينده مجلس بايد به موقع و به صورت شفاف اعلام موضع كند كه سابقه اين آقايان نشان داده كه مواضع آنها يا شفاف نبوده يا تحليل نداشتهاند و يا به موقع نبوده.
وظيفه نماينده مجلس قانونگذاري است كه لازمه آن برخورداري از رويكرد شفاف و منبع قوي راهبردي است. كسي كه مدعي است فقط بايد كار انجام داد، به درد نمايندگي مجلس نميخورد، چون نماينده مجلس به ديدگاه، رويكرد و تأمل عميق براي قانونگذاري نياز دارد و صرفاً با كار، كار، كار مشكلش حل نميشود. نماينده مجلس به فكر عميق نياز دارد و بايد اين موضوع در عرصههاي مختلفي كه آن فرد مسئوليت دارد از او مشاهده شده باشد.
يك نماينده مجلس خوب كسي است كه بيرودربايستي، چشم تيزبين مردم براي نظارت بر عملكرد مسئولين اجرائي باشد و بيتعارف پيگيري كند و از هيچ انحراف و خطائي چشمپوشي نكند. كسي كه عملكردش در برخي از برهههاي اجرائي شفاف نبوده و گروههاي مختلف را با لابيگري در سطح معاونين خود آورده و به جاي شايستهگزيني، حزبگرائي و گروهگرائي را در انتخاب افراد درنظر داشته، هيچ وقت نميتواند نظارت درستي را انجام بدهد و چشم مردم براي نظارت باشد. آقا فرمودند با دستمال آلوده نميشود جائي را تميز كرد. پس بايد به اين موضوعات توجه بشود. كساني كه با گروهها و احزاب مختلف دچار رودربايستي هستند، نميتوانند نظارت خوبي داشته باشند و نمايندگي مجلس جاي اينها نيست. ممكن است اين افراد در عمليات اجرائي مشخص عملكرد اجرائي خوبي هم داشته باشند، ولي عرصه نمايندگي مجلس به عنوان رأس امور، عرصهاي نيست كه كساني كه حتي اگر عنوان هم داشته و با عنوانهائي مكرراً هم در انتخابات شركت كرده باشند، صرفاً به اين دليل كه در انتخابات شركت كردهاند و اسمشان معروف شده است، ميتوانند در سنگر نمايندگي مجلس به مردم خدمت كنند. آنچه كه مهم است اين است كه مردم بايستي متوجه باشند كه انتخاب نماينده مجلس انتخاب بين رنگ قرمز و آبي و يك امر فانتزي نيست، بلكه قرار است نمايندها ي انتخاب شود كه بر كمكاري اين دولت نظارت كند. ما به مجلسي نياز داريم كه دولت را روي ريل صحيح قرار بدهد. به هيچ وجه نبايد اسير عناوين افراد در عرصههاي انتخاباتي بشويم. همانطور كه حضرت آقا هم فرمودند كه ما يا افراد را مستقيم ميشناسيم كه براي ما حجيّت شرعي ميآورد و يا نميشناسيم و يا بعضي از آنها را ميشناسيم كه بايد به اعتبار شناخت و پشتوانهاي كه يك ليست ميتواند داشته باشد و به اعتبار افرادي كه آن ليست را تهيه يا تأئيد كردهاند، اگر اين افراد در تراز انقلاب اسلامي هستند، ميتوانيم به آن ليستها اعتماد كنيم. بايد كساني باشند كه در عرصههاي مختلف انقلاب اسلامي پيشرو و داراي بصيرت بودهاند. هم حضرت آقا به بصير بودن اينها استناد كردهاند و هم خود اين افراد در عرصههاي تعيينكننده كشور، رويكرد مشخص مبتني بر نيازهاي انقلاب اسلامي داشتهاند و آن موقعي كه آقا عمارها را صدا زدند، اينها در صحنه حضور داشتند و نقش عمار انقلاب را ايفا كردند، به اين ليستها ميشود اعتماد كرد. اگر ما جزئيات را نميشناسيم، ميتوانيم به تأئيدكنندگان اين ليستها كه اين ويژگيها را دارند اعتماد كنيم. در مقابل آن هم ليستهاي افراد ابنالوقت، حتي اگر معنون باشند، وجود دارند. ميبينيم كه اينها هميشه منافع گروهي و جناحي را بر منافع مردم ترجيح دادهاند. بايد حواسمان باشد كه دستكم با اينها با احتياط و گزينش برخورد كنيم. ضرورتاً لازم نيست كه ما تمام افراد يك ليست را انتخاب كنيم، بلكه بايد دقت داشته باشيم افراد موجه آن ليستها را گزينش كنيم. وحدت هم حول آرمانهاي انقلاب مورد تأئيد است، وگرنه وحدتي كه بخواهد زمينهساز ورود افراد ناسالم يا نامناسب براي مسئوليت مجلس، خودشان را بر يكسري افراد سالم تحميل كنند و به اعتبار آنها بالا بيايند، اين وحدت مطلوب نيست. وحدت حول آرمانها و به تناسب آرمانهاست كه شكل ميگيرد. اين را هم بگويم كه مردم از وحدت غيرصادقانه برداشت خوبي ندارند. وحدتهاي زوركي و غيراصولي براي مردم هم پيام خوبي ندارد و مردم احساس ميكنند كه عدهاي به طمع قدرت دور هم جمع شدهاند تا بتوانند پاي سفرهاي بنشينند و غنيمتي را ببرند و وقتي ميبينند كه تيپهاي اينها به هم نميخورد، احساس خوبي نسبت به آن ليست پيدا نميكنند. اگر مردم افراد ناهمگن و ناهمگوني را در يك فهرست مشاهده كنند، حتي اگر تحت عنوان وحدت هم صورت گرفته باشد، مردم از اين نوع وحدت، نوعي سهمخواهي را برداشت ميكنند.
تجربه نشان داده كه وحدت غيراصولي و اجباري با اقبال مردم مواجه نميشود و صداقت از هر چيزي براي مردم مهمتر است.
وعدههاي تو خالي مردم را دلسرد ميكند. ا گر جريان انقلابي در مقابل بتواند همين مسيري را كه دارد ميرود با تداوم و عمق بيشتري طي كند. البته يك محور، محور خدمترساني است و محور ديگر، محور تبيين و بصيرتافزائي است. بايد مطلب را باز كند كه مردم بدانند از كجا ضربه خوردند. اين يك جهاد است كه حضرت آقا از آن به عنوان جهاد كبير ياد كردند و به برخي از مبلغين ديني توصيه فرمودند كه با افشاي توطئههاي دشمن جهاد كبير انجام بدهيد. بصيرتافزائي مردم و باز كردن پشت صحنهها و مسائل هم يك جهاد كبير است كه جريان انقلابي دارد در اين عرصه كار ميكند، ولي بايد انقلابيتر و جامعتر كار كند.
فرض كنيم كه نيروهاي انقلابي در مجلس پيروز شدند. سناريوي آنها براي بهبود اوضاع چيست؟
جريان انقلاب بايد در عرصه سياسي، با انتخاب مردم، كارها را دست بگيرد. بايستي بيايد و خودش را عرضه كند و به انتخاب مردم بگذارد و ابائي نداشته باشد كه زير بار مسئوليت ا نتخاب مردم برود. اين هم يك عرصه مؤثر و نوعي جهاد و مجاهده است. در نگاه ليبرال، انتخاب زمان توزيع كيك قدرت حساب ميشود، ولي با رويكرد ارزشي و انقلابي، انتخابات فرصتي است كه در آن جريان انقلابي مسئوليت پيگيري اراده مردم را از مردم دريافت ميكند و طبيعتاً اين قبول مسئوليت در ادبيات انقلابي و اسلامي نوعي فداكاري است و مبناي آن بايد برپايه مجاهده باشد، چون با رويكرد انقلابي اسلامي قرار است مسئوليت را دريافت كند، بيآنكه برايش مزاياي مشخصي داشته باشد و اتفاقاً مسئوليت دريافت ميكند، تحت نظارت و قضاوت قرار ميگيرد و قضاوتهائي را كه در موردش انجام ميگيرند، بايد با سعه صدر بپذيرد. جريان انقلابي بايد سعهصدر و ظرفيت شنيدن قضاوتهاي مختلف را درباره خود داشته باشد و نترسد و ميدان را رها نكند و در ميدان خدمترساني، آنچه راكه مردم از انقلاب انتظار دارند به پيش ببرد و واقعاً خدمت بيمنت داشته باشد.
انشاءالله مجلس انقلابياي كه شكل خواهد گرفت مجلسي خواهد بود كه مصالح مردم در تمام امور بر مصالح مسئولين ناكارآمد كاملاً اولويت دارد. معنايش اين است كه نظارت دقيق بر كمكاري و بيتدبيري و متأسفانه حيف و ميلهائي كه توسط مسئولين انجام ميشود خواهد داشت. اين كار بايد به صورت جدي توسط مجلس پيگيري شود و مسئول دولتي حتي اگر قصد سوءتدبيري هم دارد، فرصت اين كار را پيدا نكند.
كمي مصداقيتر صحبت كنيد.
به عنوان مثال شاهد هستيم كه در بازار خودرو و يا بازار مسكن تلاطمهائي اتفاق ميافتند. بايد مسئول مربوطه مورد سئوال قرار بگيرد و حكم قانوني بدون مماشات در موردش اجرا شود. اينطور نباشد كه مسئولي بعد از شش سال مسئوليت در حوزه مسكن بيايد و به راحتي بگويد افتخار من اين بود كه دوره خودم يك مسكن هم نساختم. اين يعني مسخره كردن تمام مردم و توهين به شعور همه مردم جامعه. مجلس چه برخوردي با او كرد؟ يك مسئول اجرائي چگونه جرئت ميكند به همين راحتي اين حرف را بزند؟ آيا مجلس نداريم كه وزير مسكن بيايد بگويد كه افتخار من اين است كه تا به حال يك مسكن هم نساختهام و دوره من تمام شد. يك مجلس انقلابي بايد با چنين مسئولي برخورد پشيمانكننده داشته باشد تا درس عبرتي براي ساير كساني كه سوءنيت دارند، بشود. بنابراين هر قدر هم كه يك مسئول اجرائي سوءنيت داشته باشد، يك مجلس انقلابي ميتواند او را كنترل كند. اين سطح نظارتي مجلس است.
وقتي كه ارز دچار آن تلاطمها شد، چرا مجلس در همان روزهاي اول ورود نكرد و با مسئولين مربوطه در هر رده و مقامي كه بودند مجازات نكرد؟ كه بعداً پس از چند ماه كه سرمايههاي مردم از بين رفته و ارزش آن يكسوم شده، دستگاه قضائي بيايد و ته موضوع را دربياورد و مشخص بشود كه مثلاً معاون بانك مركزي در اين قضيه منفعتطلبي كرده است يا دستور فلان مسئول اجرائي سطح بالاي كشور بوده كه ارز گران بشود. مجلس چرا در همان روزهاي اول اجازه داد كه اين اتفاق بيفتد؟ يا چرا مجلس اجازه ميدهد كه يك بسته دربستهاي به نام برجام بيايد و ظرف 20 دقيقه تصويب بشود و عواقب آن براي كشور باز نشود؟ وظيفه دوم مجلس تصويب قوانين است. قانون برجام چرا به شكل كارشناسي تحليل نشد و منافع مردم در اين چند سال اينقدر مورد غفلت قرار گرفت و زمينه اين را فراهم كرد كه التهابات متعدد در زمينههاي اقتصادي، سياسي و حتي امنيتي ايجاد بشود. از يك مجلس انقلابي هيچگاه خوشخيالي و اعتماد به دشمن درنميآيد كه چيزي به اسم FATF تصويب شود كه زمينه ترور مسئولين خدوم كشور مثل حاج قاسم سليماني را براي طرف خارجي مهيا كند، يعني بيايد و براي اقدام تروريستي امريكا از جنبه حقوق بينالملل يك نوع اقدام قانوني در عرصه بينالملل ايجاد كند. يك مجلس انقلابي با مسئوليني كه بدون تصويب مجلس FATF را به امضا رسانده و حسابهاي بانكي مردم را دراختيار بيگانگان قرار داده و زمينه كنترل درآمدهاي مردم را ايجاد كردهاند، برخورد پشيمانكننده ميكند.
يكي از قوانيني كه ميتواند مانع از بسياري از التهابات در بازار شود، قانون ماليات بر عايدي سرمايه است كه بايد حتماً در مجلس آينده تصويب شود و اينگونه نباشد كه يك نفر صرف اينكه سرمايه دراختيارش هست بتواند مسكن مردم را بالا و پائين كند و يك نفر بتواند سكه را به عنوان يك ابزار سودجوئي به قيمت كاهش ارزش پول ملي به كار بگيرد. يك نفر بتواند در بازار پول و ارز ورود كند بيآنكه نگران باشد كه برايش مشكلي پيش بيايد. ماليات بر عايدي سرمايه اينگونه است كه اگر كسي ميخواهد در بازار سكه معاملهاي انجام بدهد، بايستي مالياتهاي سنگين بر اينگونه تراكنشها وضع شود. بايستي بر واسطهگريهاي بازار مسكن كه فراتر از حد معقول هستند، مالياتهاي در حد 80 درصد وضع شود تا افراد نتوانند به صرف داشتن سرمايه، سفتهبازي كنند و هر روز قيمتها را بالا ببرند. وقتي ماليات بر عملكردي 80 درصد باشد، طبيعتاً براي افراد فايده ندارد و به اين كار مبادرت نخواهند كرد. مجلس بايد از اينگونه ابزارها به شكل قانوني استفاده كند.
يا مجلس بيايد و در عرضه فضاي مجازي سهم توليدكنندگان و فعالان در فضاي مجازي در ايجاد ترافيك درنظر بگيرد. هر كسي كه الان دارد در فضاي مجازي محتوائي توليد ميكند و يا دارد خدماتي را ارائه ميكند، بايد از محل ترافيكي كه ميكند سهمي به او داده شود. با اين كار حجم قابل توجهي از اشتغال و درآمدزائي در فضاي مجازي ما شكل ميگيرد. همه كساني كه داراي سايت يا كانال هستند، بهجز مسيرهاي موجود درآمدياي كه دارند، باید از محل توليد ترافيكي كه ايجاد ميكنند، برايشان انتفاع ايجاد و به آنها سهمي داده شود. اين سهم، بسياري از هزينههاي آنها را پوشش ميدهد.
هر كسي كه سايت اينترنتي دارد، زحمت ميكشد. ما در ايران دهها هزار سايت اينترنتي داريم كه اگر اين فرمول برايشان اجرا شود و تعرفه آن اصلاح و اجرا شود، درآمدهاي جديدي براي آنها ايجاد ميشود كه ميتوانند آنها را صرف ارتقاي كيفيت و محتواي خودشان بكنند و تعداد قابل توجهي از جوانان كشور در اين زنجيره توليد محتوا تا ايجاد خدمات در فضاي مجازي مشغول ميشوند و اشتغال بسيار سريعي اتفاق ميافتد.
اينها راهكارهائي هستند كه مجلس آينده ميتواند خيلي سريع به آنها فكر كند، ولي با وجود اينكه اين نوع پيشنهادات دراختيار مجلس موجود بوده، به دليل ملاحظات و رودربايستي با برخي از مسئولين اجرائي و تقدم منابع سازمانها و گروه بر منافع عام، عملاً اين اتفاقات نيفتادهاند. انشاءالله در مجلس آينده اين اقدامات بهسرعت اجرا شوند.