پژوهشگر دینی درباره تبعات مثبت پذیرش خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان حضرت زهرا سلامالله علیها میگوید.
حضرت زهرا (س) به نعمات و برکاتی اشاره دارند که بنا بود در حکومتی آرمانی به وقوع بپیوندد؛ در انتها اشاره به آیه96 سوره اعراف کرده و فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ لَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى [آنها حق را] تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».
در واقع عدم ایمان امت اسلامی و تکذیبشان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام آنها را از برکات آسمان و زمین بازداشت و امت را دچار کیفری سخت کرد؛ روی کار آمدن بنیامیه و تاراج مسلمین سپس حاکمیت بنیالعباس، نمونهای از این کیفرهای الهی بود.
در واقع میتوان گفت با مطالعه تبعات پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، انسان یاد نعمات عصر ظهور میافتد. بر اساس آیه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر ِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ همان کسانى که چون در زمین به آنان مکنت دهیم، نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و سرانجام همه کارها از آنِ خداست.»، چهار برنامه اساسیِ معصومان علیهمالسلام مشخص میشود. این موارد باید در سطح عموم شکل گیرد.
اولین آن، اقامه نماز است. یعنی همّ و غمّ حکومت اسلامی، نزدیکی رابطه مردم با خداست. اگر صدا و سیما و سینما برنامهای دارد، باید مدنظر داشته باشد که آیا این برنامه سبب تقویت ارتباط با خدا و عترت میشود یا خیر. دومین آن، اتای زکات است که شامل کمکهای اجتماعی، مالیات و … میشود. روایات صحیح داریم که امیرالمؤمنین بر اسب ها مالیات بستند؛ چرا که این مسائل برای طبقه مرفّه جامعه بود؛ یعنی نظام عادلانه اجتماعی. طبقه ثروتمند و مرفه جامعه باید مالیات خویش را پرداخت کنند تا در طبقات عمومی اجتماع خرج شود. امر به معروف و نهی از منکر دو برنامه دیگر محسوب میشود. در حکومت علوی هم حاکمان و هم مردم، باید مسئولیتهای اجتماعی خویش را بپذیرند. در این موضوع، امیرالمؤمنین برخورد شدیدی با متخلفان حکومتی داشتند.
* در این باره نمونهای ارائه میدهید؟
به عنوان نمونه امیرالمؤمنین علیهالسلام هنگامی که از خیانت ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز اطلاع یافت، به رفاعه چنین نوشت «هنگامی که نامهام را خواندی، ابن هرمه را از بازار برکنار کن و او را به خاطر مردم از کار، بازدار سپس زندانی کن و خبر آن را اعلان عمومی کن و به کارگزارانت بنویس و نظرم را به آنان ابلاغ کن. درباره ابن هرمه، غفلت یا کوتاهی نکنی که نزد خداوند هلاک شوی و من هم به بدترین شیوه برکنارت خواهم کرد که از این کار، تو را به خدا پناه میدهم.»
سپس مجازاتهایی را برای او معین کردند. از این نمونهها به وفور در تاریخ حکومت حضرت دیده میشود.
* به نظر میرسد تفاوتی معنوی و معرفتی بین آنچه امت باید پس از رحلت نبی مکرم اسلام درباره پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام تصمیم اتخاذ میکردند با پذیرش حکومت حضرت پس از خلیفه سومشان وجود دارد.
همان گونه که حضرت زهرا سلامالله علیها بیان داشتند، اگر مردم از همان ابتدا، خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میپذیرفتند، خداوند برکات آسمان و زمین را بر آنها قرار میداد و امت را از نعمتهای خاص ارتزاق میکرد؛ اما زمانی که به تعبیر قرآن تکذیب کردند و رویگردان شدند، عذاب و نقمت بر امت جریان یافت و جامعه اسلامی از درون تهی شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام زمانی صاحب حکومت شدند که خیلی از جلوداران اسلام گرفتار اشرافیت و استفاده نامشروع از اموال بیتالمال شده بودند. مسئولانی که در حکومت حضرت به فساد کشیده شدند، محصول جریان سقیفه به بعد بود. تاریخ با جزئیات، فساد برخی صفاولیهای سپاه اسلام را گزارش داده است. وقتی بین این مدت 20 سال فاصله میافتد، حضرت بین کسانی که انتخاب میکنند، انسانهای کمکار و گاهی بیمسئولیت خارج میشود.