«شبکهی دجله» عراق نوشت:
[[ می گویند در زمان اشغال عراق توسط نیروهای انگلیسی، آقای ژنرال «سانی مود» انگلیسی در یکی از مناطق عراق حرکت میکرد.
در میان راه نگاهش به چوپانی افتاد و ایستاد.
به مترجمی که همراه خود داشت گفت برو به این چوپان بگو که ژنرال سانی میگوید که اگر این سگ گلهات را سر ببُری یک پوند انگلیسی (لیرهی استرلینگ انگلیسی) به تو میدهم!
(چوپان با یک لیرهی استرلینگ انگلیسی میتواند نصف گله گوسفند بخرد!)
چوپان هم بی درنگ سگ را گرفت و آن را سر برید!
آنگاه ژنرال به چوپان گفت اگر این سگ را سلاخی کنی، یک پوند دیگر هم به تو میدهم، چوپان هم پوند دوم را گرفت و سگ را سلاخی کرد!
سپس ژنرال به چوپان گفت این پوند سومی را هم بگیر و این سگ را تکهتکه کن! چوپان پوند سوم را گرفت و سگ گله را تکهتکه کرد!
ژنرال به راه افتاد، اما چوپان به دنبال او دوید و گفت اگر پوند چهارم به من بدهی، من این سگ را خواهم پخت!
ژنرال سانی مود گفت نه! من خواستم که آداب و رفتارهای مردم این مرز و بوم را ببینم! تو بخاطر سه پوند حاضر شدی که این سگ گلهات را که رفیق تو و حامی گلهی توست سر ببری، و سلاخی کنی، و آن را تکهتکه کنی، و اگر پوند چهارمی را به تو می دادم، آنرا می پختی!!
آنگاه ژنرال سانی رو به سوی نظامیان همراهش کرد و گفت:
«مادامی که از این نمونه چوپان در این کشور وجود داشته باشند، شما نگران هیچ چیز نباشید!…»
حال، شاهد داستان ما این است که متأسفانه در کشور ما از این نمونه چوپان بطور وفور یافت میشوند، که حاضرند بخاطر منافع شخصیشان، برای بیگانگان جاسوسی و وطن فروشی کنند، آنهم نه با گرفتن پوند و دلار نقد! بلکه بخاطر وعدههای پوچ بیگانگان!!
…و همین داستان ما اشارهای باشد برای آنانکه بفهمند و عبرت بگیرند]] .
ممنون میشیم منبع این داستان باور نکردنی رو بذارید